eitaa logo
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
728 دنبال‌کننده
351 عکس
112 ویدیو
15 فایل
🔺 کانال اختصاصی اطلاع رسانی برنامه‌ها و نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🔺 کانال اطلاع رسانی دکتر قاسم کاکایی در تلگرام: https://t.me/ghkakaie ارتباط با مدیر کانال : @Admin_ghkakaie
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🗒️ یاد_ایّام فصل چهارم از یاد ایام (سفرهای علمی خارج از کشور) به پایان رسید. فصل پنجم که به لحاظ تاریخی می‌بایست قبل از فصل چهارم ارائه می‌شد، مربوط است به «دانشگاه» که دورهٔ کارشناسیِ مهندسی برق و الکترونیک در دانشگاه پهلویِ قبل از انقلاب، تا دورهٔ کارشناسی ارشد الهیاتِ دانشگاه قم، و تا دورهٔ دکتریِ فلسفه و حکمت در دانشگاه تربیت مدرس تهران را در بر می‌گیرد؛ سپس به استخدام در دانشگاه شیراز می‌پردازد و حضور در آنجا به عنوان مربی، استادیار، دانشیار و استادتمام را تا به امروز شامل می‌شود. عمدهٔ فعالیت‌ها و مبارزات اجتماعی و سیاسی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب در همین دورهٔ دانشگاه جای می‌گیرد. این فصل بنا به ملاحظاتی به تاخیر افکنده شد؛ شاید یک وجهش نه حجاب بلکه حجب و حیای معاصرت باشد. در فرصتی مناسب به این فصل خواهیم پرداخت. ان شاء الله ✅ @ghkakaie
۱۵ فروردین
شرح_گلشن_راز_جلسه_۱۴۰_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
30.27M
🎙️ باز نشر  فایل صوتی اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۱۴۰(جلسه آخر) 🕝مدت زمان صوت: ۳۱ دقیقه و ۳۲ ثانیه 🗓️تاریخ تدریس: ۲۹ شهریور ۱۳۹۱ ✅تدریس شده در حوزهٔ علمیهٔ شهید محمد حسین نجابت( ره) ✅ @ghkakaie
۱۷ فروردین
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️ باز نشر  فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۱۴۰(جلسه آخر)
شرح گلشن راز آخرین قسمت جلسهٔ ۱۴۰ علی‌الجمله رخ آن عالم آرای مرا با من نمود آن دم سراپای سیه شد روی جانم از خجالت ز فوت عمر و ایام بطالت چو دید آن ماه کز روی چو خورشید بریدم من ز جان خویش امید یکی پیمانه پر کرد و به من داد که از آب وی آتش در من افتاد کنون گفت از می بی‌رنگ و بی‌بوی نقوش تختهٔ هستی فرو شوی چو آشامیدم آن پیمانه را پاک در افتادم ز مستی بر سر خاک کنون نه نیستم در خود نه هستم نه هشیارم نه مخمورم نه مستم گهی چون چشم او دارم سری خوش گهی چون زلف او باشم مشوش گهی از خوی خود در گلخنم من گهی از روی او در گلشنم من از آن گلشن گرفتم شمه‌ای باز نهادم نام او را گلشن راز در او راز دل گلها شکفته است که تا اکنون کسی دیگر نگفته است زبان سوسن او جمله گویاست عیون نرگس او جمله بیناست تامل کن به چشم دل یکایک که تا برخیزد از پیش تو این شک ببین منقول و معقول و حقایق مصفا کرده در علم دقایق به چشم منکری منگر در او خوار که گلها گردد اندر چشم تو خار نشان ناشناسی ناسپاسی است شناسایی حق در حق شناسی است غرض زین جمله آن کز ما کند یاد عزیزی گویدم رحمت بر او باد به نام خویش کردم ختم و پایان الهی عاقبت محمود گردان ✅ @ghkakaie
۱۷ فروردین
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣 💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠 ✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی جلسه: ۱۳۸ ⏳زمان برگزاری : سه‌شنبه، ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ _   ساعت ۱۷ 🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره : https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23 📌(شرکت برای عموم آزاد است ) ✅ @ghkakaie
۱۸ فروردین
📢 ◻️به اطلاع می‌رساند از سه‌شنبه ۱۹ فروردین،درسگفتار شرح مثنوی معنوی،هر هفته،سه‌‌شنبه‌ها،ساعت ۱۷ برگزار می‌شود. ✅ @ghkakaie
۱۸ فروردین
شرح_مثنوی_معنوی_جلسه_۱۳۸_حجت_الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
29.75M
🎙| فایل صوتی کامل | جلسه ۱۳۸ (دفتر دوم) ⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی 🗓تاریخ جلسه : سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ 🕝 مدت زمان ۶۱ دقیقه و ۵۸ ثانیه @ghkakaie
۱۹ فروردین
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙| فایل صوتی کامل | جلسه ۱۳۸ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر دوم) ⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قا
درسگفتار شرح مثنوی معنوی،دفتر دوم،ابیات ۴۸۹تا ۵۴۲: همچو نایی نالهٔ زاری کند لیک بیگار خریداری کند نوحه‌گر باشد مقلد در حدیث جز طمع نبود مراد آن خبیث نوحه‌گر گوید حدیث سوزناک لیک کو سوز دل و دامان چاک از محقق تا مقلد فرقهاست کین چو داوودست و آن دیگر صداست منبع گفتار این سوزی بود وان مقلد کهنه‌آموزی بود هین مشو غره بدان گفت حزین بار بر گاوست و بر گردون حنین هم مقلد نیست محروم از ثواب نوحه‌گر را مزد باشد در حساب کافر و مؤمن خدا گویند لیک درمیان هر دو فرقی هست نیک آن گدا گوید خدا از بهر نان متقی گوید خدا از عین جان گر بدانستی گدا از گفت خویش پیش چشم او نه کم ماندی نه بیش سالها گوید خدا آن نان‌خواه همچو خر مصحف کشد از بهر کاه گر به دل در تافتی گفت لبش ذره ذره گشته بودی قالبش نام دیوی ره برد در ساحری تو به نام حق پشیزی می‌بری بخش ۱۴ - خاریدن روستایی در تاریکی شیر را به ظن آنک گاو اوست روستایی گاو در آخر ببست شیر گاوش خورد و بر جایش نشست روستایی شد در آخر سوی گاو گاو را می‌جست شب آن کنج‌کاو دست می‌مالید بر اعضای شیر پشت و پهلو گاه بالا گاه زیر گفت شیر ار روشنی افزون شدی زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی این چنین گستاخ زان می‌خاردم کو درین شب گاو می‌پنداردم حق همی‌گوید که ای مغرور کور نه ز نامم پاره پاره گشت طور که لو انزلنا کتابا للجبل لانصدع ثم انقطع ثم ارتحل از من ار کوه احد واقف بدی پاره گشتیّ و دلش پرخون شدی از پدر وز مادر این بشنیده‌ای لاجرم غافل درین پیچیده‌ای گر تو بی‌تقلید ازین واقف شوی بی نشان از لطف چون هاتف شوی بشنو این قصه پی تهدید را تا بدانی آفت تقلید را بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع صوفیی در خانقاه از ره رسید مرکب خود برد و در آخُر کشید آبکش داد و علف از دست خویش نه چنان صوفی که ما گفتیم پیش احتیاطش کرد از سهو و خباط چون قضا آید چه سودست احتیاط صوفیان تقصیر بودند و فقیر کاد فقراً ان یکن کفراً یبیر ای توانگر که تو سیری هین مخند بر کژی آن فقیر دردمند از سر تقصیر آن صوفی رمه خرفروشی در گرفتند آن همه کز ضرورت هست مرداری مباح بس فسادی کز ضرورت شد صلاح هم در آن دم آن خرک بفروختند لوت آوردند و شمع افروختند ولوله افتاد اندر خانقه کامشبان لوت و سماعست و وله چند ازین صبر و ازین سه روزه چند چند ازین زنبیل و این دریوزه چند ما هم از خلقیم و جان داریم ما دولت امشب میهمان داریم ما تخم باطل را از آن می‌کاشتند کانک آن جان نیست جان پنداشتند وان مسافر نیز از راه دراز خسته بود و دید آن اقبال و ناز صوفیانش یک به یک بنواختند نرد خدمتهای خوش می‌باختند گفت چون می‌دید میلانش به وی گر طرب امشب نخواهم کرد کی گفت چون می‌دید میلانش به وی گر طرب امشب نخواهم کرد کی لوت خوردند و سماع آغاز کرد خانقه تا سقف شد پر دود و گرد دود مطبخ گرد آن پا کوفتن ز اشتیاق و وجد جان آشوفتن گاه دست‌افشان قدم می‌کوفتند گه به سجده صفه را می‌روفتند دیر یابد صوفی آز از روزگار زان سبب صوفی بود بسیارخوار جز مگر آن صوفیی کز نور حق سیر خورد او فارغست از ننگ دق از هزاران اندکی زین صوفیند باقیان در دولت او می‌زیند چون سماع آمد ز اول تا کران مطرب آغازید یک ضرب گران خر برفت و خر برفت آغاز کرد زین حرارت جمله را انباز کرد زین حرارت پای‌کوبان تا سحر کف‌زنان خر رفت و خر رفت ای پسر از ره تقلید آن صوفی همین خر برفت آغاز کرد اندر حنین چون گذشت آن نوش و جوش و آن سماع روز گشت و جمله گفتند الوداع خانقه خالی شد و صوفی بماند گرد از رخت آن مسافر می‌فشاند رخت از حجره برون آورد او تا به خر بر بندد آن همراه‌جو تا رسد در همرهان او می‌شتافت رفت در آخُر خر خود را نیافت ✅ @ghkakaie
۱۹ فروردین
📢اعلام برنامه 💡 سلسله نشست هایِ (طلب و اخلاق طلبگی) 🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی 🎥بستر های پخش از فضای مجازی : ۱ http://Dastgheibqoba.info/live ۲ https://www.aparat.com/dastgheib/live 🗓️زمان : پنجشنبه ها هر دو هفته یک بار پس از نماز مغرب و عشاء جلسهٔ شصت و سوم ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ 🕌مکان : شیراز_ مسجد قبا (آتشیها) ✅ @ghkakaie
۲۰ فروردین
شرح‌الاسماء_الحسنی_جلسه_۱۳۹_حجت‌الاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
29.44M
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️ جلسه : ۱۳۹ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره ) 📅 تاریخ : ۴ تیر ۱۳۹۲ 🕝مدت زمان صوت : ۳۰ دقیقه و ۳۹ثانیه ✅ @ghkakaie
۲۱ فروردین
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️|فایل صوتی کامل | ▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی جلسه : ۱۳۹ 🌍 محل تدریس : شیراز ، حوزه علمیه شه
درسگفتار شرح الاسماء الحسنی(شرح دعای جوشن کبیر)، جلسهٔ ۱۳۹ یا من هو قادر علی کل شیئ يا من هو قادر على كلشيئ كما ان اصل قدرته تعالى ثابتة كذلك عموم قدرته لانه مسبب الاسباب ومنتهى سلسلة الحاجات والوجود على الاطلاق فيضه والتقرر في الانفس والافاق سيبه ونحن حيث نقول بجعل الوجود كمن يقول بجعل المهية أو الاتصاف لا نخص الدعوى بوجود الجواهر والذوات دون الاعراض والصفات والافعال والحركات بل الوجود بشراشره مجعولة والمهيات المستشرقة باشراق الوجود كلها معلوله كيف ومعطى الوجود لا يكون الا ما هو برئ من كل الوجوه من معنى ما بالقوة كما قاله صاحب التحصيل والايجاد فرع الوجود ولا وجود الا مترشحا من لديه فلا تأثير الا ويعود إليه إذا عرفت هذا فاعلم ان المنجمين قالوا بتأثير الافلاك والكواكب واوضاعها فيما تحت فلك القمر من عالم العنصريات فان كان مرادهم انها مؤثرات مستقلة فلا ريب في بطلانه وهذا هو النجوم الذموم وان كان مرادهم انها معدات وجعلها هكذا بصنع ربها الذى اعطى كلشئ خلقه ثم هدى فهذا هو الحق الذى لا مرية فيه ولا شبهة تعتريه فانه تعالى جعل لكل موجود وان كان من الموجودات المستحقرة خاصية وفائدة وحكما ومصالح مما نطلع عليها اولا نطلع ولا نسبة لما نطلع إلى مالا نطلع دل هر ذره كه بشكافى * آفتابيش در يمان بينى * فكيف ظنك بهذه الاجرام النورية الكريمة العالية التى هي مظاهر ويمومته وبقائه ومجالى عظمته وبهائه يعبدون الله ولا يفترون ولا ياخذهم في طاعته سنة ولا هم يرقدون فكما ان للحروف والاسماء تأثيرات يعرفها علماء علم الحروف وعلم الاسماء وللاعداد اثارا يعلمها الاعدادي وللمعدنيات والنباتات والحيوانات خواص يعلمها اصحاب الصنعة والطب والحكمة كذلك لاوضاع الكواكب ونظراتها احكام يدريها المهرة في علم النجوم وقد قيل انه كان اية نبوة بعض انبياء السلف ✅ @ghkakaie
۲۱ فروردین