شرف شمس در کتاب مفاتح الغیب استاد صمدی آملی.pdf
994.7K
شرف شمس در کتاب مفاتح الغیب👆 استاد صمدی آملی
#PDF
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
⚡آثار #اذکار و حکاکی آنها بر انگشتر
⚡آثار سنگها، در حفظ از خطرات، و انتقال خاصیت درمانی آنها (و انتقال ارتعاش اثیری اذکار و عناصر) از طریق آب👇
🌐 eitaa.com/salehi786/745
🔸حدیث *حک بر «عقیق زرد» و «فیروزه» بدستور امام هادی علیه السلام* (لینک حدیث در کتاب👇)
https://www.noorlib.ir/View/Fa/Book/BookView/Text/11269/1/48
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
بسم الله
⚡آثار #اذکار و حکاکی آنها بر انگشتر
⚡آثار سنگ ها، در حفظ از خطرات، و انتقال خاصیت درمانی آنها (و انتقال ارتعاش اثیری اذکار و عناصر) از طریق آب
🔸*حک بر « #عقیق_زرد » و « #فیروزه » بدستور امام هادی (علیه السلام)*
◽️١
⭕️ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْقَاسِمِ بْنِ اَلْعَلاَءِ اَلْمَدَائِنِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي خَادِمٌ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:
اِسْتَأْذَنْتُهُ فِي اَلزِّيَارَةِ إِلَى طُوسَ فَقَالَ لِي يَكُونُ مَعَكَ خَاتَمٌ فَصُّهُ *عَقِيقٌ أَصْفَرُ* عَلَيْهِ *مَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ* وَ عَلَى اَلْجَانِبِ اَلْآخَرِ *مُحَمَّدٌ* وَ *عَلِيٌّ* فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ اَلْقَطْعِ وَ أَتَمُّ لِلسَّلاَمَةِ وَ أَصْوَنُ لِدِينِكَ
قَالَ فَخَرَجْتُ وَ أَخَذْتُ خَاتَماً عَلَى اَلصِّفَةِ اَلَّتِي أَمَرَنِي بِهَا ثُمَّ رَجَعْتُ إِلَيْهِ لِوِدَاعِهِ فَوَدَّعْتُهُ وَ اِنْصَرَفْتُ فَلَمَّا بَعُدْتُ عَنْهُ أَمَرَ بِرَدِّي فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا صَافِي قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا سَيِّدِي قَالَ لِيَكُنْ مَعَكَ خَاتَمٌ آخَرُ *فَيْرُوزَجٌ* فَإِنَّهُ يَلْقَاكَ فِي طَرِيقِكَ أَسَدٌ بَيْنَ طُوسَ وَ نَيْسَابُورَ فَيَمْنَعُ اَلْقَافِلَةَ مِنَ اَلْمَسِيرِ فَتَقَدَّمْ إِلَيْهِ وَ أَرِهِ اَلْخَاتَمَ وَ قُلْ لَهُ مَوْلاَيَ يَقُولُ لَكَ تَنَحَّ عَنِ اَلطَّرِيقِ ثُمَّ قَالَ لِيَكُنْ نَقْشُهُ *اَللَّهُ اَلْمَلِكُ* وَ عَلَى اَلْجَانِبِ اَلْآخَرِ *اَلْمُلْكُ لِلَّهِ اَلْوَاحِدِ اَلْقَهَّارِ* فَإِنَّهُ *خَاتَمُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ* كَانَ عَلَيْهِ *اَللَّهُ اَلْمَلِكُ* فَلَمَّا وَلِيَ اَلْخِلاَفَةَ نَقَشَ عَلَى خَاتَمِهِ - *اَلْمُلْكُ لِلّٰهِ اَلْوٰاحِدِ اَلْقَهّٰارِ* وَ كَانَ فَصُّهُ *فَيْرُوزَجٌ* وَ *هُوَ أَمَانٌ مِنَ اَلسِّبَاعِ خَاصَّةً وَ ظَفَرٌ فِي اَلْحُرُوبِ*
قَالَ اَلْخَادِمُ فَخَرَجْتُ فِي سَفَرِي ذَلِكَ فَلَقِيَنِي وَ اَللَّهِ اَلسَّبُعُ فَفَعَلْتُ مَا أُمِرْتُ وَ رَجَعْتُ حَدَّثْتُهُ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِي بَقِيَتْ عَلَيْكَ خَصْلَةٌ لَمْ تُحَدِّثْنِي بِهَا إِنْ شِئْتَ حَدَّثْتُكَ بِهَا فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي عَلَيَّ نَسِيتُهَا فَقَالَ نَعَمْ بِتَّ لَيْلَةً بِطُوسَ عِنْدَ اَلْقَبْرِ فَصَارَ إِلَى اَلْقَبْرِ قَوْمٌ مِنَ اَلْجِنِّ لِزِيَارَتِهِ فَنَظَرُوا إِلَى اَلْفَصِّ فِي يَدِكَ وَ قَرَءُوا نَقْشَهُ فَأَخَذُوهُ مِنْ يَدِكَ وَ صَارُوا بِهِ إِلَى عَلِيلٍ لَهُمْ وَ *غَسَلُوا اَلْخَاتَمَ بِالْمَاءِ وَ سَقَوْهُ ذَلِكَ اَلْمَاءَ فَبَرَأَ* وَ رَدُّوا اَلْخَاتَمَ إِلَيْكَ وَ كَانَ فِي يَدِكَ اَلْيُمْنَى فَصَيَّرُوهُ فِي يَدِكَ اَلْيُسْرَى فَكَثُرَ تَعَجُّبُكَ مِنْ ذَلِكَ وَ لَمْ تَعْرِفِ اَلسَّبَبَ فِيهِ وَ وَجَدْتَ عِنْدَ رَأْسِكَ حَجَراً يَاقُوتاً فَأَخَذْتَهُ وَ هُوَ مَعَكَ فَاحْمِلْهُ إِلَى اَلسُّوقِ فَإِنَّكَ سَتَبِيعُهُ بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ هِيَ هَدِيَّةُ اَلْقَوْمِ إِلَيْكَ فَحَمَلْتُهُ إِلَى اَلسُّوقِ فَبِعْتُهُ بِثَمَانِينَ دِينَاراً كَمَا قَالَ سَيِّدِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
🔸
🔻ترجمه
⚡آداب سفر در فرهنگ نيايش: ج ۱، ص۱۱۹
🔻 از ابو محمّد قاسم بن علاء مدائنى نقل شده است كه گفت: يكى از خدمتكاران امام هادى (عليه السلام) به من گفت:از مولايم اجازه خواستم تا به قصد زيارت به طوس روم.فرمود:
💥«انگشترى با خود داشته باش با نگين عقيق زرد كه اين كلمات بر روى آن نگاشته شده باشد: *« مٰا شٰاءَ اللهُ لاٰ قُوَّةَ إِلا بِاللّٰه ، أستغفر اللّٰه»* . و بر روى ديگرش، كلمات *«محمّد»* و *«على»* نقش شده باشد. هنگامى كه اين انگشترى را با خود داشته باشى، از زيان راهزنان آسوده مىمانى و مايهى سلامت كاملت و حفاظت بهتر دينت خواهد بود»
خادم گفت: رفتم و انگشترى با همين كيفيت كه فرموده بود،تهيّه كردم.سپس براى خداحافظى نزد حضرتش رفتم و با ايشان وداع كردم. در حال برگشت،چون مقدارى دور شدم، دستور فرمود كه باز گردم.
سپس به من رو كرد و فرمود: «صافى!»
گفتم: بلى آقاى من.
فرمود:
💥«بايد انگشتر ديگرى نيز با نگين فيروزه هم راه داشته باشى؛ زيرا ميان طوس و نيشابور، شيرى بر سر راه است كه كاروان را از رفتن باز خواهد داشت. تو به آن شير نزديك شو و انگشترى را بنما و بگو: مولايم فرموده است: از سر راه دور شو.
بعدفرمود:
💥بر يك طرف فیروزه *«اللّٰه الملک»* و بر روى ديگر آن، *«الملک لله الواحد القهار»* نوشته شده باشد؛ زيرا بر انگشترى امير المؤمنين عليه السلام «الله الملک» نقش بسته بود، و هنگامى كه عهدهدار خلافت گرديد «الملك لله الواحد القهّار» را بر آن نگاشت. نگين انگشترى آن حضرت نيز فيروزه بود كه مخصوصا باعث ايمنى از درندگان و هم چنين پيروزى در جنگهاست»
👇👇👇
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
◽️٢
🔻خادم گفت:راهى سفر شدم.به خدا سوگند،در همان جا كه امام (عليه السّلام) فرموده بود،به شير برخوردم؛پس دستور آن حضرت را اجرا كردم.شير فورا از سر راه دور گرديد.
پس از بازگشت خدمت آن بزرگوار رسيدم و ماجرا را بازگو نمودم.
فرمود: «يك چيز باز ماند كه آن را نگفتى. اگر مايلى،بگويم؟»
عرضه داشتم:آقاى من،ممكن است آن را فراموش كرده باشم.
فرمود: «آرى، در طوس شبى را نزد مرقد مطهّر ماندى. در همان شب گروهى از جنّيان جهت زيارت آن قبر مطهّر به آن جا آمدند. نگينى را كه در انگشت تو بود، ديدند و نقش آن را خواندند؛پس آن را از انگشتت بيرون آوردند و جهت استشفاى بيمارى كه داشتند، بردند. انگشترى را در آب شستند و از آن آب به او دادند؛ بر اثر آن بهبود يافت. سپس انگشترى را به تو برگرداندند و در حالى كه تو آن را در انگشت دست راستت كرده بودى، آنها انگشترى را به دست چپت كردند؛ پس بسيار شگفتزده شدى امّا سببش را نفهميدى. آن گاه سنگ ياقوتى را كه نزد سرت يافتى،برداشتى و هم اكنون نيز به هم راه دارى. آن را به بازار ببر كه به هشتاد دينار از تو خواهند خريد. اين هديهى آنها به توست.»
خادم گويد: به بازار رفتم و همان گونه كه آقايم فرموده بود، ياقوت را به هشتاد دينار فروختم.
🌐 منبع: الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان (اثر سید بن طاووس)، ج ۱، ص ۴۸
https://hadith.inoor.ir/hadith/298636
🔸
🔸حاشیه بنده (صالحی) :
🔻*جالب است که در روایت، نه تنها اثر خاص سنگ عقیق زرد و فیروزه و اذکار مخصوصشان در امان یافتن از خطرات ذکر شده، بلکه به خاصیت شفادهی آنها در بیماریها و سنگ درمانی آنها، با گذاشتن سنگ (فیروزه) در آب و خوراندن از آن آب به بیمار هم اشاره شده است.
🔻 در طب اثیری و علم حروف انتقال ارتعاش (رزونانس) کالبد اثیریِ (انرژی روح بخاری) مربوط به کلمات و عناصر و سنگ ها و ... از طریق وارد کردن آنها در آب محقق میشود. چرا که آب همانطور که مطلق است در رنگ و مزه و شکل و عطر، در ارتعاش پذیری هم مطلق است و لذا آب به رنگ و شکل و عطر و مزه و ارتعاش اثیری چیزی که با آن همراه شود درمیآید و آن را منتقل میکند.
🔻حتما در این رابطه، تحقیقات دانشمند ژاپنی ماسارو ایموتو را دیدید👇
medvrt.com/fa/?p=317
همچنین مستند «شهادت آب» که دکتر فرهنگ در رابطه با همان تحقیقات آقای ایموتو سخن گفته👇
www.aparat.com/v/7qgw1/
و نیز اثری که میوه ها (مثل پرتقال) بخاطر وجود آب درونشان از کلمات میپذیرند که خودتان میتوانید مثل کلیپ زیر (شعور پرتقال) آن را آزمایش کنید👇
www.aparat.com/v/4SW1q
🔻 امروزه از این خاصیت آب، در سنگ درمانی با گذاشتن سنگ ها در آب و سپس نوشیدن یا شستشو با آن آب، و همچنین در علم حروف با گذاشتن کلمات و جداول خاص در آب و یا حل شدن نوشته ای که در ظرف آب با زعفران مینویسند و یا خواندن آن اذکار بر آب و سپس نوشیدن یا شستشو با آن، خواص آن انتقال ارتعاش اثیری را دنبال میکنند. از این جنس دستورات بر انتقال آثار اذکار و سنگها و... با آب، در لسان مبارک اهل البیت (علیهم السلام) بسیار است.*
#استشفا
🔸
@Salehi786
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
20.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐آزمایش زیبای #شعور_پرتقال👆
#حجتالاسلام_رنجبر
🌻إِن مِن شئ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ ولکن لَاتَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم (اسراء۴۴)
🌺أَنطَقَنَا اللّهُ الَّذِي أنطَقَ كُلَّ شَئ (فصلت۲۱)
🔻اثر ارتعاش اثیری کلمات بر آب و عالم هستی
🔻این آزمایش را میتوانید با هر میوه ای انجام دهید. پرتقال بعنوان نمونه نشان داده شد.
🔻به نظر میرسد خاصیت اثرگذاری امواج اثیری همراه بودن اذکار با انسان (مانند اذکار روی نگین یا حرزها و آیات و اذکاری که توصیه به همراه داشتن یا به بازو بستن و... میشود)، اثرشان نظیر همین اثرگذاری کلمات مثبت بر میوه ها (و آب درونشان) است. یعنی، همراه داشتن اذکار و کلمات مثبت اثرگذاری بر بدن انسان (و آب درون بدن) و اثر بر امواج اتری روح بخاری و نفس مدبره بدن انسان دارند. علاوه بر اینکه ملکوت اذکار بر تقرب و نورانیت توجه روح مجرد انسان هم اثر باقیتر و عالی تر اخروی دارند.
🔸
@Salehi786
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
هدایت شده از مهدی مطهری
آقای دکتر اقبالیان همه شب قدر و گریه و توبه و.... رو ساختگی میدونه با استناد به آیات قرآنی...
توی فجازی در حال انتشاره
علیکم بالجواب
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
PTT-20210430-WA0029.opus
1.99M
🔸 پاسخ به مطالب مطرح شده روانشناس محترم (آقای اقبالیان) پیرامون اعمال شب قدر
@Salehi786
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
اشک ریختن شدید امام صادق (علیه السلام) از اینکه نکند خدای محبوبمان ما را لحظه ای به خودمان واگذار کند.👇
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
الصّادق (علیه السلام)- عَنِ ابْنِ أَبِییَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ وَ هُوَ رَافِعٌ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ:
*رَبِ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهًَْ عَیْنٍ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ*
قَالَ فَمَا کَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ *تَحَدَّرَ الدُّمُوعُ مِنْ جَوَانِبِ لِحْیَتِهِ* ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ
یَا ابْنَ أَبِییَعْفُورٍ إِنَّ یُونُسَبْنَمَتَّی (علیه السلام) وَکَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی نَفْسِهِ أَقَلَّ مِنْ طَرْفَهًِْ عَیْنٍ فَأَحْدَثَ ذَلِکَ الذَّنْبَ
قُلْتُ فَبَلَغَ بِهِ کُفْراً أَصْلَحَکَ اللَّهُ؟
قَالَ لَا وَ لَکِنَّ الْمَوْتَ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ هَلَاکٌ.
امام صادق ( ابنابییعفور گوید: امام صادق (دستهای خود را به دعا برداشته بود و فرمود:
*رَبِ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهًَْ عَیْنٍ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ*
«خدایا مرا یک چشمبههمزدن، به خود وامگذار نه کمتر و نه بیشتر».
*دراینموقع اشک از رخسار امام جاری شد* به من فرمود: «ابنابییعفور یونسبنمتی (کمتر از یکچشمبههمزدن خدا او را به خود واگذاشت مرتکب آن خطا شد». عرض کردم: «آقا! به حدّ کفر رسید»؟! فرمود: «نه! ولی مردن در آن حال هلاکت است».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۵۰۴
الکافی، ج۲، ص ۵۸۱
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
نظیر همین روایت با همین دعا ازرسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم نقل شده👇
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
الرّسول (صلی الله علیه و آله)
- عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهًَْ فِی لَیْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا مِنْ ذَلِکَ مَا یَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَیْتِ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَیْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ یَدَیْهِ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ:
*اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً، اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهًَْ عَیْنٍ أَبَداً، اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً، اللَّهُمَّ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً*
قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَهًَْ تَبْکِی حَتَّی انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِبُکَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ یَا أُمَ سَلَمَهًَْ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ لِمَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا یُشْمِتَ بِکَ عَدُوّاً أَبَداً وَ لَا حَاسِداً وَ أَنْ لَا یَرُدَّکَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَکَ مِنْهُ أَبَداً، وَ أَنْ لَا یَنْزِعَ عَنْکَ صَالِحَ مَا أَعْطَاکَ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَکِلَکَ إِلَی نَفْسِکَ طَرْفَهًَْ عَیْنٍ أَبَداً فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَهًَْ وَ مَا یُؤْمِنُنِی وَ إِنَّمَا وَکَلَ اللَّهُ یُونُسَبْنَمَتَّی إِلَی نَفْسِهِ (علیه السلام) طَرْفَهًَْ عَیْنٍ فَکَانَ مِنْهُ مَا کَانَ.
از امام صادق (ع) روایت است: امّ سلمه از پیامبر (ص) شنید که میگوید:
*اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً، اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَهًَْ عَیْنٍ أَبَداً، اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً، اللَّهُمَّ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً*
«خدایا! هرگز صلاحیّت و شایستگی آنچه به من عطا فرمودی از من نگیر. خدایا! هرگز کاری نکن که دشمن و حسود مرا شماتت کنند. خدایا! هرگز مرا در بدیای که از آن نجاتم دادهای برنگردان. خدایا! هرگز مرا بهاندازهی چشمبرهمزدنی به خودم واگذار نکن».
در این حال، امّسلمه برگشت درحالیکه گریه میکرد تا اینکه رسول خدا (ص) به خاطر گریهی او برگشت و فرمود: «ای امّسلمه! چه چیز باعث گریهی تو میشود»؟
گفت: «پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا (ص) ! چرا گریه نکنم درحالیکه شما در آن جایگاه ویژه نسبت به خدا هستی و خداوند گناهان گذشته و آیندهای را که به تو نسبت میدادند بخشیده است [با وجود این] از او درخواست میکنی که هرگز کاری نکند که دشمن شما را شماتت کند و هرگز شما را در بدیای که از آن نجات داده برنگرداند و هرگز صالح و شایسته آنچه را که به شما عطا فرموده از شما نگیرد و هرگز بهاندازهی چشمبرهمزدنی شما را به خودت واگذار نکند»!
رسول خدا (ص) فرمود: «ای امّسلمه! چه چیزی باعث امنیّت من میشود [و عذاب خدا را از من برمیگرداند]؟! خداوند یونسبنمتی (را بهاندازهی چشمبرهمزدنی به خودش واگذار نمود؛ در نتیجه واقع شد از او آنچه واقع شد؛ [قوم خود را ترک کرد و در شکم ماهی افتاد]».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۵۰۴
القمی، ج۲، ص۵۷
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰