eitaa logo
تدریس‌علوم‌اسلامی|محمداسدی
1.2هزار دنبال‌کننده
120 عکس
4 ویدیو
3 فایل
ارائه علوم اسلامی به روش نوین مدرّس: محمد اسدی شناسه ایتا: 🆔 @Asadi14 پیوستن به ایتا : 1️⃣ https://eitaa.com/joinchat/4214030464Cc6c3c05b85 پیوستن به آپارات: 2️⃣ https://aparat.com/M.Asadi14 پیوستن به تلگرام: 3️⃣ https://t.me/+wqCajC8q1FYyMDRk
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ پرسش پنجم : ✅ پاسخ صحیح گزینه «د» است. ✍️ توضیح: ❌ در گزینه الف، قضیه شرطیه متصله است ولی اتفاقیه نیست. بلکه متصله لزومیه است. زیرا بین مقدم و تالی تلازم وجود دارد. یعنی اتّصال و پيوند بین مقدّم و تالى در آن ضرورى است. و همچنین مقدّم، علّت برای تالى است. بدین معنی که وجودِ شریکِ خداوند، علتِ ضروریِ وجودِ پیامبرانِ آن شریک می‌شود. اگرچه وقوع مقدم (شریک خداوند) در خارج محال است و به تبع آن وقوع خارجی تالی نیز محال خواهد بود. ❌ در گزینه ب، قضیه منفصله مانعة الجمع است نه مانعة الخلو. زیرا جائز است شخصی، نه امام معصوم باشد و نه عاصی. پس رفعِ هر دو طرفِ قضیه جائز است. ولی اینکه انسانی هم معصوم باشد و هم عاصی، محال است و مانع از جمع دو طرف قضیه داریم و قضیه مانعة الجمع است. ❌ در گزینه ج، قضیه منفصله حقیقیه است. زیرا طرفینِ قضیه که کفر و شکر برای انسان هستند، نه در شخصی با همدیگر جمع می‌شوند و نه شخصی می‌تواند خالی از هر دو باشد. پس نه ارتفاعشان جائز است نه اجتماعشان. بنابراین قضیه منفصله حقیقیه است. ✅ در گزینه د، طرفینِ قضیه (عذاب و احسان) محال است با همدیگر جمع شوند و همچنین حکم نمی تواند خالی از هر دو باشد. پس نه ارتفاعشان جائز است نه اجتماعشان. بنابراین قضیه منفصله حقیقیه است. نکته : حکم عذاب یا احسان برای هر فرد متفاوت است و برای تک‌تک افراد منفصله حقیقیه است و یکی از طرفین در حقش اجرا می شود و اینطور نیست که درباره همه افراد فقط یکی از طرفین اجرا گردد. فلذا در دو آیه بعدی می فرماید: افراد ظالم را عذاب می کنیم و افراد با ایمان و صالح را جزاء حَسَن می دهیم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ما بپیوندید 👇 آپارات | ایتا | تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. با سلام خدمت همراهان گرامی درخواست یکی از اعضای کانال 👇👇👇
. پس با معلــومات بدســت آمـده از تدریس منطق، خود را محک بزنید و بـــه ســـــؤال زیـــر پاســــخ دهیــد. .
💠 پرسش ششم: ❓ کدامیک از قضایای زیر مانعة الخلو نیست. 🔸الف: «مَن يَجُوزُ له الإفطارُ إمّا أن يكونَ مريضاً أو مسافراً‏»¹ 🔸ب: «دلیلُ حُکمِ الاسلامِی إمّا أن یکونَ عقلیاً أو نقلیاً»² 🔸ج: «القاضِی إمّا أن یکونَ مأذوناً مِن قِبَلِ الشارع أو شَقِيّاً»³ 🔸د: «العالمُ بتاویلِ القرآنِ إمّا أن یکونَ اللهَ أو الرَّاسخینَ فِي الْعِلْمِ»⁴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. ترجمه: «کسی که افطار روزه ماه رمضان برایش جائز است یا مریض است یا مسافر.» ۲. ترجمه: «دلیل حکم اسلامی یا عقلی است یا نقلی.» ۳. ترجمه: «قاضی یا کسی است که از طرف دین، اجازه قضاوت دارد یا کسی است که بدبخت و بد عاقبت است.» ۴.‌ ترجمه: «عالم به تاویل قرآن یا خداوند است یا کسانی که راسخ در علم هستند.» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاسخ خود را به شناسه زیر ارسال کنید: 🆔👉 @Asadi14 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جهت راهنمایی در پاسخگویی به درس یازدهم منطق رجوع کنید : 📌 درس یازدهم منطق ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ما بپیوندید 👇 آپارات | ایتا | تلگرام
. ✅ نکته: در گزینه «الف» یکی از مواردی که با شرایط مذکور در فقه موجب وجوب افطار می‌شود، دماء ثلاثه است که جزء مریضی به حساب می‌آیند و عامل جداگانه برای جواز افطار محسوب نمی‌شوند. پس فرض این است که فقط دو عامل برای جواز افطار روزه داریم : مریضی و سفر .
. 🛑 اشکالی راجع به گزینه ج ✅ دوستان دقت کنید این عبارات همگی ، از آیات و روایات اخذ شده اند. .
پاسخ سوال ششم: ✅ پاسخ صحیح گزینه «ج» است. ✍️ توضیح: قضیه مانعةالخلوّ دارای دو شرط است: ۱. عدم امکان ارتفاع و کنار رفتنِ هر دو طرفِ قضیه ۲. جواز اجتماع هر دو طرف. ❌ ‌ در گزینه الف، «مَن يَجُوزُ له الإفطارُ إمّا أن يكونَ مريضاً أو مسافراً‏» اجتماع مریضی و مسافرت، برای جواز افطار روزه جائز است. ولی ارتفاع هر دو، برای جواز افطار روزه جائز نیست. پس این قضیه مانعة الخلو است. مستند این قضیه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ... (سوره بقره آیه ۱۸۳ و ۱۸۴) ❌ در گزینه ب، «دلیلُ حُکمِ الاسلامِی إمّا أن یکونَ عقلیاً أو نقلیاً» اجتماع دلیل عقلی و دلیل نقلی ، برای بدست آوردن حکم اسلامی جائز است. ولی ارتفاع هر دو، برای بدست آوردن حکم اسلامی جائز نیست. پس این قضیه هم مانعة الخلو است. مستند این قضیه: در علم اصول فقه اثبات شده است که نقل ( قرآن و روایات) و عقل می‌توانند به عنوان دلیل حکم شرعی قرار بگیرند و اجماع نیز مطلقا حجت نیست. ❌ در گزینه د، «العالمُ بتاویلِ القرآنِ إمّا أن یکونَ اللهَ أو الرَّاسخینَ فِي الْعِلْمِ» اجتماع خداوند و راسخین در علم در مصداقِ عالم به تأویل قرآن، جائز است. ولی ارتفاع هر دو جائز نیست. پس این قضیه نیز مانعة الخلو است. مستند این قضیه: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ(سوره آل‌عمران آیه۷) ✅ اما در گزینه ج، «القاضِی إمّا أن یکونَ مأذوناً مِن قِبَلِ الشارع أو شَقِيّاً» قاضی یا از طرف دین اجازه قضاوت دارد یا ندارد و در نتیجه عاقبت به شر می شود. پس نه اجتماع مأذون و شقی جائز است و نه ارتفاع آن دو. بنابراین قضیه حقیقیه است نه مانعة الخلو. در نتیجه طبق متن پرسش، گزینه صحیح همین است. مستند این قضیه: الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لِشُرَيحٍ ـ : يا شُرَيحُ ، قد جَلَستَ مَجلِسا لا يَجلِسُهُ إلاّ نَبيٌّ أو وَصيُّ نَبيٍّ أو شَقيٌّ. (الكافي، ج ۲، ص ۴۰۶) اى شريح! تو در جايى نشسته اى كه جز پيامبرى يا وصىّ پيامبرى و يا شقاوتمندى در آن جا نمى نشيند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ما بپیوندید 👇 آپارات | ایتا | تلگرام
نابغه ای که سابقه مردودی دارد
نابغه ای که سابقه مردودی دارد مؤلف تفسیر شریف المیزان رضوان الله علیه درباره دوران تحصیلش نوشته است: در اوائل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه می‌خواندم نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. نقل شده است: یک روز وقتی در نحو به «سیوطی» رسیده بودند، استاد از آنها امتحان گرفت و سیدمحمدحسین مردود شد. وقتی کاغذش را می گرفت، استاد بدون اینکه او را نگاه کند، گفت: «پسر جان! وقت خودت و من را ضایع کردی.». صورت سید محمدحسین سرخ شد. کاغذ را پشتش پنهان کرد و از مدرسه آمد بیرون. از خودش بدش می آمد. فکر کرد آدم چه قدر باید بی همت باشد، بی رگ باشد که چنین حرفی به او بزنند. نمی توانست آرام بگیرد یا برود بنشیند خانه. رفت بیرون شهر و به تفکر پرداخت و با خدایش خلوت کرد. خدا می‌داند که در آن خلوت چه بر او گذشت. فرمودند: «به خداوند عرض کردم، خدایا یا فهم یا مرگ.» و همین باعث شد انوار الهی به ایشان برسد. وقتی به شهر برگشت ، دوباره سراغ درس و بحث رفت و در فراگیری علوم مصمم شد. علامه طباطبایی در ادامه می‌فرماید: پس از آن یکباره «عنایت خدایی» دامن گیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درکِ خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر می‌پنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می‌پرداختم. بسیار می‌شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم و همیشه درس فردا را شبِ پیش مطالعه می‌کردم. اگر اشکالی پیش می‌آمد با هر خودکشی بود حل می‌نمودم. وقتی که به درس حضور می‌یافتم از آنچه استاد می‌گفت قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم. قدّس اللَه نَفسَه و نوّر اللَه رَمسَه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ما بپیوندید 👇 آپارات | ایتا | تلگرام