موسیقی به خودی خود، محتوایی ندارد! بلکه از احساسات و انفعالات درونی انسان، ناشی می‌شود؛ و معرف غم و شادی، هیجان و آرامش روحی خواننده است! که هر شنونده‌ای با توجه به وضعیت درونی و روحی خودش، به سمت آن می‌رود‌.

برای مثال یک چوب و دو ظرف که یکی از آنها گلاب دارد و دیگری یه ماده نامطلوب... چوب را وقتی در یکی از آن‌ها میزنیم بوی آن را به خود میگیرد موسیقی دقیقا همان چوب است که از خود محتوایی ندارد!

چرا میگویند که موسیقی شکل دارد اما محتوا ندارد؟!

نوای موسیقی از احساسات و انفعالات درونی انسان ناشی میشود و معرف غم و شادی، هیجان و آرامش روحی انسان است. به عبارت دیگر وقتی که یک موسیقی حماسی نواخته میشود، من می‌جوشم نه اینکه محتوای موسیقی این حالت را در من به وجود می‌آورد!

پس موسیقی محوایش حماسه، محبت، عشق و اندوه نیست! بلکه این عناصر، رسوب یافته و بایگانی شده در درون من است که با ورود امواج موسیقی، به درونم تحریک میشود ، این است اینکه میگویند موسیقی شکل دارد نه محتوا...!

-تفسیر موسیقی از کلاسیک تا دوره معاصر.ص ۱۵

موسیقی شاد فقط شادی و غم را برای شما جلوه نمیدهد! بلکه میتواند تمام جایگاه‌هایی که در ناخودآگاه شما وجود دارد را جلوی چشمتان برود مثلا دلیل شادی شما را...

همچنین موسیقی غمگین یادآور غمی‌ست که در دل دارید

اینجاعه که باز یه زمینه‌ای برای افراد فرصت طلب پیدا میشه😐😔

موسیقی فقط شادی و غم را به شما جلوه نمیدهد بلکه میتواند تمام جایگاه‌ها و پایگاه‌هایی که در ناخودآگاه انسان است را که در ناخودآگاه انسان است را به بصورت خودآگاه جلوی چشمتان بیاورد.

مثلا یکی از پایگاه‌های انسان بحث غریزه‌است! یکی از کارکردهای موسیقی اینجوریه که غریزه‌ای که در وجود انسان ناخودآگاه و نهفته‌ست رو دائم خودآگاه جلوه میده مثلا احساس نیاز شدید به موسیقی

به همین دلیل این غریزه برای نوجوان‌ها و جوان‌ها خیلی بحرانیه غریزه مسئله‌ای نیم خفته در وجود انسان است و بایدم همینجور باشه اما رسانه این مسئله نیم خفته رو جلوی چشمش میاره و زیبای خفته‌ش میکنه😔🤌🏼😂