آدمیزاد یک وقتهایی ناجور دلتنگ میشود. همه ما تجربه کردهایم، حرف من را هم میفهمید...
بعضی این وقتها دود درمانی میکنند! یک لولهی کاغذیِ سفید را میگذارند بین دو لبِشان و فندک میکشند زیرِ سرش، بعد تنفس عمیق و دود راه پیدا میکند به همهی لولهمولهها و شاهراههای تنفسی. کرخت میشوند اعصابهایی که کارشان خبر اوردن و بردن به بخشهای هوشیاریِ مغز است!
بعضی اما خیال درمانی میکنند! میروند توی هپروت! دیدهاید؟ از اینهایی که توی کافیشاپ، شل و پل و نابود نشستهاند روی صندلیِ چوبیِ زمختی که سفتی و سختیشان اسکلتِ آدم را هم زجر میدهد. بعد همان چهار تا قطرهی اسپرسویِ سرد را بیست دقیقه کارشان است بخورند و خیره میمانند به جایی توی دیوارِ تاریک روبرو! آن هم با دستی که پرانتز شده زیر چانه...
بعضی اما...
ولش کنید؛ خودم را بگویم! من این وقتها نه دود درمانی میکنم نه خیال درمانی. مینویسم! توی نوشتههایی که بعد از نوشتنشان البته چیزی ازشان نخواهد ماند از هر چیزی که ریختهتم به هم، مینویسم. «کلمات» عجیبند! کلمات شُره میکنند از مغز و میریزند روی صفحه. و همراهشان چقدر چیزهای ناجور دفع میشوند از ذهن...
و من احساس میکنم آستانهی صبرم را کلمات بالا بردهاند! دستم را گرفتهاند و از آشوبِ فکرها بیرون کشیدهاند! شبیه امروزِ خستهام که نشستم و نوشتم. حرفهایی که هیچ وقت نمیشود جایی و برای کسی گفت را نوشتم و بعد پاک کردم تا اثری ازشان نماند!
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
پنجشنبه ساعت 19 قراره از کتابِ «جادهی کالیفرنیا»ی استاد جعفری رونمایی بشه؛ در کتابشهر اردکان...
#سفرنامه_لبنان
#از_دست_ندهید
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
May 11
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
پنجشنبه ساعت 19 قراره از کتابِ «جادهی کالیفرنیا»ی استاد جعفری رونمایی بشه؛ در کتابشهر اردکان... #
امروز یادتون نره...
سعی میکنم حداقل یه روایت از این رونماییِ دوستداشتنی داشته باشم انشاءالله
پشتنویسیِ متفاوتی که امروز دیدم! ☺️
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
پنجشنبه ساعت 19 قراره از کتابِ «جادهی کالیفرنیا»ی استاد جعفری رونمایی بشه؛ در کتابشهر اردکان... #
ملت دارند میچرخند توی کتابشهر و من و محمدعلی بچهزرنگهی جلسه شدهایم! اولین نفر نشستیم منتظر حضار و نویسندهی «جادهی کالیفرنیا»
هنوز جاگیر نشده، از خانمهای انتظامات وَرِمان کرد و فرستادمان ردیف عقب: «اینجا رو خالی کنید لطفاً!» فارسیش میشود: «اینجا مال از ما بهترانست:)»
آقا یکی بیاد ما رو از خجالتِ تنهایی درآورد...!
#روایت_رونمایی
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
خانم ژاکلین دارد از بچگی خودش میگوید و از لبنانی که در آن زندگی میکرده...
#روایت_رونمایی
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
خانم ژاکلین دارد از بچگی خودش میگوید و از لبنانی که در آن زندگی میکرده... #روایت_رونمایی اَلِف
ماجرا برمیگردد به اوایل طوفانالاقصی. زمانی که برخی حتی توی ایران لرزیدند که جنگ قرار است چه نسبتی با آنها پیدا کند، محمدعلی جعفری راه میافتد سمت لبنان، چرا؟ چون تصویر درستی از ماجرای جنگ در رسانهها نمیبیند!
میرود به لبنانی که نزدیک است به فلسطین و امکان درگیر شدنش در جنگ هم زیاد است...
استاد دارد از جزییات رسیدن به لبنان میگوید...
#روایت_رونمایی
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
ماجرا برمیگردد به اوایل طوفانالاقصی. زمانی که برخی حتی توی ایران لرزیدند که جنگ قرار است چه نسبتی
اثر بعدی استاد جعفری هم رسماً معرفی شد! روایت شیعیانی که باید سه هزار کیلومتر از پاکستان بکوبند و با وجود همهی خطراتش بروند پیادهروی اربعین...
آقای جعفری این روایت را دارد بعد از سفر خاصش به پاکستانِ ناامنِ برای شیعیان، مینویسد...
#روایت_رونمایی
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT