اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#هفده مشّایه اول یک دنیای دیگر است که هر آدمی میتواند توی زندگیش تجربه کند، همانطور که هر آدمی هم
37.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هجده
خوابیده بودم کنار جاده، در محوطهی بیرونی یکی از موکبها که نمیدانم عمود شماره چند بود...
یک صدای آهنگینِ «حسین... حسین» از جایی دورتر از آنجا که خوابیده بودم پخش میشد که قاتی شده بود با صدایِ کِشکِش پاهایِ زائرینْ روی جادهی نجفکربلا و تا خواب غلبه کند و بیهوش شوم این صدا مدام تکرار میشد، تکرار میشد و تکرار میشد...
بعد که آمدم ایران تازه فهمیدم این صدای آهنگینْ بخشی از مداحی محمد الجنامیست!
یک جوانِ دهه هفتادیِ ایرانیِ ساکن خرمشهر که از پارسال حسابی معروف شده؛ مداحی که البته برای عراقیها آشناتر از ایرانیها بود.
و محمد این مداحی را تازه خوانده، توی عراق، برای اربعین امسال...
#عربی_زیرنویس_فارسی
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینستاگرام شما رو بیچاره میکنه!
دختر پسرهایِ عزیزِ الفکاف
لطفاً صحبتهای دکتر عزیزی رو ببینید
و برای دوستان و همکلاسیهاتون بفرستید...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#نوزده عشق به روایت مشّایه... 1⃣ #روایت_عشق #روایت_حسین اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ @ALEF_KAF_NEVESHT
#بیست
حسین ولمان نکرد! حاج صابر چند تا قرصِ تحریمشدهیِ داخل ایران را توی بساط دکترهای عراقیِ جاده پیدا کرده بود و داشت برایشان خط و نشان میکشید که مچ دستمان را گرفت و رهایمان نکرد!
اول نفهمیدم منظور نوجوانِ لباسقرمزِ کلاهْنایکی بهسر چیست ولی وقتی تُشک و متکای کنار جاده را نشانمان دادْ دستم آمد که آمده مشتری ایرانی تور کند برای ماساژ...!
حسین یک نمونه از خادمهای مواکبِ جادهی نجفکربلاست و یکی شبیهِ آن خادمِ دو متریِ احتمالأ کشتیگیری که سال ۹۲ زیر مشت و مالش تکانده شدیم؛ فقط با لطافتِ بیشتر!
حالا بگردید یک جای دنیا پیدا کنید همچین خدماتی را و همچین آدمهای شریفی را و همچین جریانی را؛ به خدا اگر نمونهی کوچکش را بشود پیدا کرد...
پینوشتها؛
عشق به روایت مشّایه... 2⃣
عکس مال ۹۴ یا ۹۵ باید باشد
#روایت_عشق
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیست حسین ولمان نکرد! حاج صابر چند تا قرصِ تحریمشدهیِ داخل ایران را توی بساط دکترهای عراقیِ جاد
#بیستُ_یک
عشقْ به روایت مشّایه... 3⃣
پینوشت؛
عکس مال سال ۹۴ هست
#روایت_عشق
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشویقها رو میبینید؟! صدای زوزه گرگها رو میشنوید؟!
مال همین دیروزه! وقتی نتانیاهو، قاتلِ چهل هزار نفر انسان بیگناه رفته کنگرهی آمریکا...!
توی دنیایی که اینقدر طویله شده و موجوداتی مثلِ افرادِ تکهی بالای قاب در اون زندگی میکنند، وظیفهی ما انسان بودنه، وظیفهی ما ایستادن در مقابل درندهخویی و جنایتکاریه...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیستُ_یک عشقْ به روایت مشّایه... 3⃣ پینوشت؛ عکس مال سال ۹۴ هست #روایت_عشق #روایت_حسین اَلِف
#بیستُ_دو
عشقْ به روایت مشّایه... 4⃣
پینوشت؛
شما به یک کشور مسافرت میکنید اما با همه مردم دنیا دیدار میکنید!
عکس مال سال ۹۵ هست
#روایت_عشق
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیستُ_دو عشقْ به روایت مشّایه... 4⃣ پینوشت؛ شما به یک کشور مسافرت میکنید اما با همه مردم دنیا
#بیستُ_سه
«مدینه» الان شاید چهارده پانزده ساله باشد، دخترکِ نجیبِ عراقی که گفت اهل نجفست و بچهی صاحبِ همین موکبیست که روبروی آن نشسته بودیم به استراحت...
اما این سربندهاْ آن سال که باید ۹۳ یا ۹۴ باشد، حکایتی شد برای خودش و خاطرهاش ماندگار شد.
همان سالها به فکرم رسید برای عراقیهای میزبان هدیه ببریم و از کجا آمد را نمیدانم اما بهترین چیزی که به ذهنم آمد تهیه کردن همین سربندها بود...
البته ماجرا به همین جا ختم نشد! سربندها را دادم رانندهی اتوبوس تعاونی ۱۳ ببرد مشهد متبرک کند به ضریح حرم امام رضا علیه السلام و برساند به ما؛ یکجورهایی عجلهای شد که دست به دامن رانندهی ناآشنای تعاونی شدم وگرنه خودم سر صبر این کار را میکردم.
حالا هدیهای داشتیم که عراقیها از دو جهت خیلی خیلی دوستش داشتند، یکی اینکه سربندِ اینشکلی را خیلی میپسندند، یکی هم متبرک بودن به حرم امامی که خیلی دوستش دارند...
باور کنید به اندازه دانه به دانهی آن چند صد سربندِ متبرک، بازخورد خوب و خاطرهانگیز گرفتیم..
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
این حرفها را مسعود پزشکیان زده؛ بعد از پیروزی در انتخابات و توی حرم امام خمینی (ره)
«در این روندی که پیش آمد و انتخابات بهطور آرام برگزار شد و آراء به درستی قرائت شد، اول باید از مقام معظم رهبری تشکر کنیم که اگر ایشان نبود، تصور نمیکنیم از این صندوقها اسم من درمیآمد و این هدایتی بود که رهبری داشتند...»
تکهای سیاسی که یکسر آن برمیگردد به دروغ بزرگِ سال ۸۸ و آن وقتی که موسوی ادعای تقلب یازده دوازده میلیونی کرد!
رییسجمهور منتخب دانسته یا ندانسته، عمدی یا سهوی یا شاید از روی متن آماده شده این جملات را گفت و تیتر روزنامههای ذوقزدهی معلومالحال شد!
امروز اما در جریان مراسم تنفیذ ریاستجمهوری، این رهبری بود که تکهای علمایی در جواب آن تکهی غیر منصفانه انداخت! ابتدا از حال انتخابات و طبیعت شکست و پیروزی در این واقعه گفت و نکتهی طلایی بحث را اینطور گفت:
«خدا را شاکر هستیم که انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم با وجود فضای اندوه عمومی ناشی از فقدان رئیسجمهور فقید شهیدمان، مرحوم آقای رئیسی (رضوان الله علیه) بحمدالله به بهترین وجهی انجام گرفت؛ با آرامش، با سلامت، با رقابت، با برخورد اخلاقی رقبا با رئیسجمهور منتخب و محترم بعد از انتخابات که این برخوردها بسیار تحسینبرانگیز بود.»
گرفتید؟!
اشارهایست به برخورد زشت و فراموشنشدنی کسانی که سال ۸۸ نتیجه انتخابات برایشان سنگین بود و کشور را تا مرز سقوط بردند...
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیستُ_سه «مدینه» الان شاید چهارده پانزده ساله باشد، دخترکِ نجیبِ عراقی که گفت اهل نجفست و بچهی ص
#بیستُ_چهار
عشقْ به روایت مشّایه... 5⃣
پینوشت؛
پرچمهای ترکیبی عراق و ایران بازخوردهای فوقالعاده خوبی دارند در مشّایه. چند سالی انواع مختلفش را سر دست کردهام و چقدر که انرژی مثبت گرفتهام...
#روایت_عشق
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیستُ_چهار عشقْ به روایت مشّایه... 5⃣ پینوشت؛ پرچمهای ترکیبی عراق و ایران بازخوردهای فوقالعاد
#بیستُ_پنج
خادم عراقی نشسته روی زمین و کفِ پای زائر اهوازی را ماساژ میدهد. اهوازی نمیخواست البته، همین که نشسته بود رو مبلِ خاکگرفتهی کنار جاده، موکبدار آمد نشست روبرویش برای ماساژ پاش و رسماً بگویم که گیر افتاد.
زائر اهوازی اول راضی نبود، وقتی دستهای آرامبخشْ کفِ پاش را مالش داد و خستگی ریخت روی خاک جاده، دلش کمکم رضا میداد که موکبدار عراقی حرکتِ بعدی را برای اثبات عشقش به خدمترسانی زد و کف پای اهوازی را ماچ کرد! یک ماچِ خاکوخُلی که زائر را با سیبیل و هیبتِ داشمشتی به همریخت!
دست برد تا جلوی کارش را بگیرد و داشت چیزهایی به عربی میگفت و عراقی میشنید که دوربین به دست حالیش کردم عراقیها اینطوری عاشق زائر سیدالشهدایند و کارت نباشد اخوی و بی خیال بگذار کارش را بکند و از این حرفهایِ اینوقتی...
عراقی هم که حالا زیر یک خم را مال خودش کرده بود و به این سادگی ولکن اهوازیِ ماجرا نبود، ماچ بعدی را کاشت کف پای او که ثابت کند از رو هم نمیرود؛ و من همان وقت که اهوازی از این شرم، دست کوبید توی صورتش عکس را گرفتم و حاج صابر پیشانیبندِ متبرکِ حرم امام رضا را که قبلاً نقل کردهام، بست بر پیشانی خادم...!
این تصویر همیشه جلوی چشمم است، نگاه خادم به زائر، نگاه شرمزدهی زائر به من، انگشتهای صابر در حال بستن سربند و انگشتهای خادم در حال ماساژ و انگشتهای زائر روی صورت...
باور کنید خیلی خوشحالم از این که جای آن اهوازی نبودم...! میبینید یک غمِ شرمگینی توی نگاهش موج میزند؟!
#روایت_حسین
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم برات تنگ شده حســـین...
#حسین_ستوده
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
@ALEF_KAF_NEVESHT