❲ ؏ـلیهان . .💚 ❳
قشنگ ترین روضه طول عمرم .. :) خیلی خوشحالم که ضبطش کردم .. حقیقتا هر وقت حالم بده ، همراهمه .. ذره ذ
منالانبایدزمزمہمیکردم:
قدمقدمبایهعلم،انشاءاللهاربعین
میامسمتحرم..:))))💔
ولیحالانشستمگوشهاتاق
زانوهاموبغلگرفتموبااشكزیرلبمیخونم:
رفیقهاموبردیکربُبلا..
پسمنچی:)))؟!!💔
هدایت شده از محمدحسین پویانفر
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از محمدحسین پویانفر
زیارت اربعین با ترجمه.pdf
482.6K
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂
#پارت_هفدهم
#رمان_اقیانوس_مشرق
_این هم مشکی که علی بن موسی الرضا به تو هدیه کرد.
عِمران مشک را می گیرد و نگاهش می کند. پینه دوز ادامه می دهد:《 فرق میان زندگی و مرگ، فقط یک قدم است. چشمت به جاده باشد. یک قدم که از جاده منحرف شوی در برهوتی، و برهوت آغاز گم شدن است. هرگز به تنهایی سفر مکن. شب ها جایی بمان برای استراحت و روزها حرکت کن. خدا را به خاطر بیاور و از شرّ وسوسه های ابلیس به او متوسل شو. خداوند کسی را که به او توسل جوید، ناامید رها نمی کند. اگر خدای ناکرده راه را گم کردی و در بیراهه گم شدی، به صاحب زمین و زمان رو کن و دوباره او را بخواه.》
با دست اشاره می کند به آدمیانی که زیر طاق ایستاده اند:
_این جماعت که می بینی، همه عازم شما هستند. به همان راهی می روند که قصد کرده ای. قَدرِ چند روز با اینان هم سفری و دوباره راهت جدا خواهد شد. با ایشان همراه شو تا تنهایی راه بر تو سخت نگذرد. کم گوی و دُرشت مگو. در راه های دور و غریب، همراه از شمشیر بهتر است.
عِمران سر تکان می دهد و به جماعت نگاه می اندازد. پینه دوز برابر شتر زانو می اندازد.
پای شتر را خم می کند و سُم آن را نگاه می کند.
_آنچه به تو گفتم، همان چیزی است که اگر پسر می داشتم به او می گفتم. تمام این ها از سر مهربانی بود.
عِمران سر می چرخاند طرف راحله، راحله به دیواری تکیه داده و ایستاده است.
پینه دوز برمی خیزد و از خورجین، پارچه ای بیرون می آورد. تای پارچه را باز می کند و نشانِ عِمران می دهد:
_این ،خنجری است برای احتیاط.
عِمران به خنجر نگاه می کند.
_در همین پارچه بپیچ و در جایی امن قرارش ده. یادت باشد خنجری که بی موقع در آید، از دشمی که به موقع هجوم آورده و قصد جانت کرده خطرناک تر است. خنجر داشتن مهم است و مهم تر آن است که دشمنت نداند که خنجری داری.
عِمران سر تکان می دهد و به خنجر نگاه می کند:
+من نمی توانم خوبی های تو را جبران کنم پینه دوز. ما تنها یک غروب باهم بودیم و من به اندازهٔ دنیایی به تو مدیونم.
پینه دوز دست می گذارد بر شانه اش:
_مدیون علی بن موسی الرضایی.ببخش اگر نمی توانم شترم را به تو هدیه کنم.برای دخترم پیمودن این راه دراز، بی مَرکب دشوار است. اگر برایم ممکن بود شترم را نیز به تو می بخشیدم. برای من راهِ خراسان را پیاده رفتن، ساده تر و بسی دوست داشتنی تر است تا با مرکب.
عِمران خنجر را در پارچه می پیچد و می گوید:《تا خراسان چقدر راه است؟》
پینه دوز به افقی دور نگاه می کند:
_به حساب آنکه روز ها در راه باشیم و شب ها اتراق کنیم، نزدیک هفت روز.
+پس راهی نیست.
ادامه دارد . . .!_
.🤍ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313🤍.
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گریه ی عراقی ها موقع جمع کردن موکب ها . .🖤
Reza Narimani - Cheshmamo Mibandam (320).mp3
6.82M
دستام تو شیش گوشه ، انگار تو آغوشه :)💔✨
#سیدرضانریمانی
ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
❲ ؏ـلیهان . .💚 ❳
دستام تو شیش گوشه ، انگار تو آغوشه :)💔✨ #سیدرضانریمانی ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
heydar-albayati.safar-o-elallah(128).mp3
16.89M
القٰارات السَّبعَه ضَجَّت[در هفت قاره شوری بر پاست] ،
والكَربلاءِ حُسِينِ حَجَّت[و در کربلای حسین حجی بر پا شد] ؛ ..🌱🖤
#حیدرالبیاتی
ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
❲ ؏ـلیهان . .💚 ❳
القٰارات السَّبعَه ضَجَّت[در هفت قاره شوری بر پاست] ، والكَربلاءِ حُسِينِ حَجَّت[و در کربلای حسین حج
طولانیه ولی خیلی قشنگه ؛ ..🥲🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا نماز میخونیم بهمون نمیچسبه؟!
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو خیلی مهربونی :)💙✨