9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
از لحظهای که قرص خورشید در افق پایین میرود تا زمانی که قرص خورشید به صورت کامل محو میشود.
این چند دقیقه، زمانی است که سهمیه خاصی از رزق دارد.
#حضرتزهراسلاماللهعلیها
#اللّهمَّعَجِّللِولیِّکَالفَرَج
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#طرح_تحول💥 #داستان_کوتاه📃 #دلهره🥲 پنجههایم را در پنجره فولاد گیر داده و درحال گفتن آخرین حرفهایم
#طرح_تحول💥
#داستان_کوتاه📃
#ناخن_قرمز💅
شیر آب را باز کرده و شامپو زده زیر دوش رفتم. سر و صورتم پر از کف بود که صدای نامفهومی بلند شد. دستانم روی سرم بی حرکت ماند. گوش تیز کردم. صدا قطع شد. دوباره شروع به مالیدن شامپوها کردم که باز صدای قیژ در بلند شد. صدا از طرف چاه فاضلاب بود. قلبم خودش را به قفسه ی سینه ام میکوبید؛ ولی به روی خودم نیاوردم. دستم را به دیوار سمت چپ برده لیف و صابون را از سبد برداشته و به کار شستشو ادامه دادم.
هر چه حرکتم می کردم صداها بیشتر و نزدیک تر می شد.تکان نخوردم. به دیوار روبرو خیره شدم تا ببینم صدا از کجا می آید. ناگهان ناخنی روی ساق پای راستم کشیده شد. بی اختیار یک قدم به عقب برداشتم. دهانم خشک شد. چند بار محمد را صدا زدم ولی زبانم نچرخید. کف آلود به رختکن پریدم. لنگه ی دنپایی به بیرون پرت شد.
تن پوشم را آن جا ندیدم. تازه یادم افتاد حوله را جا گذاشتم. درختکن باز شد. دستی با انگشتان بلند و لاک قرمز حوله را به دستم داد. آن را دور خودم پیچیدم. تازه یادم افتاد کسی در خانه نیست و تنها زندگی می کنم.
#پایان✅
#حکیمه_دلخوشی✍
#نورا
📆 #14040921
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
♨️ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#طرح_تحول💥 #داستان_کوتاه📃 #ناخن_قرمز💅 شیر آب را باز کرده و شامپو زده زیر دوش رفتم. سر و صورتم پر از
#طرح_تحول💥
#داستان_کوتاه📃
#حیاتوحش 🦖
آیا ترس را میشناسید؟ بله من!، از همانکودکی... از همان موقع که بالهایم را چیدند و ترس را لقمهلقمه در دهانم گذاشتند. از قصههای هولناک می ترسیدم ازنقلقولها و حکایت هایی که مو به تن آدمیزاد سیخ میکند، ترس از دعواهای آدم بزرگها. از نبودنها از نشدنها، ترس از دستدادن عزیزان، از جداییها، ازتاریکی از آب، حتی از فوارهها و حوضچهها هم میترسیدم، از ارتفاع از جاروبرقی... از درسعربی از امتحانات پایانترم. آنها حتی مرا از خدایم ترساندند! و اگر به اوامرشان جامهعمل نمیپوشاندم ازمجازاتعمل حتما میترساندنم. هیس! عیب است، زشت است، نشکن نریز، حرفی نزن، خطرناک است دست نزن، نرو، برو، ساکت باش، همیشه مهربان باش، چیزی نخواه، همیشه گذشت کن، توکوتاه بیا، تو بمان، تو ببخش، تو تباه شو، تو تمامشو. حال از آینده میترسم و لابد درآینده از گذشته خواهم ترسید.
از ماهیمرده نفرت دارم. وقتی شکمش پراز هوا میشود و بیهدف روی آب تلوتلو میخورد حس متعفنی در من میپیچد، حسی شبیه به یک شوخی بیپایان... شاید چون تمام عمرم نگران مرگ عزیزانم بودم. معمولا با آب میانهی خوبی نداشتم و تا سن۲۷ سالگی شنا بلد نبودم.
یکی از روزهای داغ تابستان با رفقا استخر رفتیم، بلافاصله به عمق سه متری هلم دادند و تا سرحد مرگ دستوپا زدم و آب خوردم، پساز آنکه مثل چای کیسهای عصارهی ترس را پس دادم از آب بیرون آوردنم. آنقدربا ترس ها عیاق بودم که حمام رفتن برایم مجازات به حساب میآمد.صدای آب و گاهی سکوت هولناک درو دیوار روانم را بهم میریخت، من حتی از سایه ها میترسیدم، همانها که فقط از پشتسر به ما نزدیک هستند. آنها پنجه در وجودت میاندازند و افکارت را میفشارند و تا سر میچرخانی روی زمین داغ نقش قربانی به خود میگیرند و تا نجنبی حرکتی نمیکنند. آفتاب هر چه پرنورتر، سایهها تاریک تر و گمراه تر. حال از اوج گرفتن در موقعیتهای مختلف وحشت دارم، شاید چون از ارتفاع میترسیدم، ترس ازارتفاع از بازی الاکلنگ سرنوشت، از زمین خوردن و بلند نشدن میترسم. شاید نگرانم پایم بلغزد و تعادل زندگی از دستم در برود. حالا یک فوبیا بیشتر ندارم؛ روباهان مکار، آدمنماها. وای خدایا... این نقشهای محول شده کی تمام میشوند؟ نکند نقشی ازدست برود؟ عاقبت نقابها چه میشوند؟ من با ترس از اتفاقات پیشبینی شده بزرگ شدهام.
راستی! ترس از جانکندن را چهکنم؟...
#پایان✅
#رویتوند✍
📆 #14040921
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
♨️ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
منتظر نظرات، پیشنهادات و انتقادات شما راجع به داستان کوتاههای #طرح_تحول هستیم👇🌹🍃
🆔 https://harfeto.timefriend.net/17607141716049
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰
#دعای_سلامتی_امام_زمان_(عج)
اَللّهُمَّ
کُنْ لِوَلِیِّکَ
الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة
وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً
وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها
طَویلا..
#اݪهۍعَجللِۅَلیڪالْفࢪج
#ساعت صفر عاشقی
# ساعت ٠٠ : ٠٠
امیرحسین ساجدی @sajedifr4_6025924891079871249.mp3
زمان:
حجم:
25M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
استحقاق.mp3
زمان:
حجم:
35M
🎧بشنوید / داستان صوتی "استحقاق" 🥀🌱
🌙داستانی با محوریت زندگانی #حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها✨
🍃 رتبه دوم بخش داستاننویسیِ جشنواره یاس
به قلم گروه شکوفههای انار 🍃
💬کاری از درختان سخنگوی باغ انار💎
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#هویت_ایرانی
#مه_شکن
http://eitaa.com/istadegi
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
4_6017083043771058764.mp3
زمان:
حجم:
3M
💎 به یاد سردار، به یاد سردار... 😭
🍎 #به_وقت_دلتنگی_بیش_از_حد
❤️خدایا به این اشک های حاج قاسم ...
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
نکاتی نغز درباره داستان و قصه و رمان از رهبر انقلاب...بعضی هاش مربوط به بیست و نه سال پیش است. دغدغه هایی که به نظر میرسد هنوز ادامه دارد و جامه عمل بهش پوشانیده نشده. ما باید بپوشانیم.
باغ انار تقریبا به نیمه های خودش رسیده و از هفده تا کلاسی که دارد اگر هفده تا رمان نویس خروجی بگیرد یک شاهکار بزرگ کرده..البته اگر یک رمان نویس هم تربیت کند شاهکار کرده.
امیدورام این حرکت، نرم و آرام و پیوسته ادامه داشته باشد...مخصوصا در این روز...دومین سالگرد شهادت سرباز حاج قاسم عزیز. امیدورام سربازان قلم به دست این رشادت ها را جوری روی کاغذ بیاورند که رنگ سفیدش خونین شود.
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344