💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#تمرین145 برادر شما، فریدون، در اغتشاشات زخمی شده. البته خودش جزو معترضین بوده ولی خودش را هم گرف
#تمرین146
جریانهای انحرافی و سلبریتی ها و هرکس روزی در این مملکت علف خورده حالا پشگلش را میاندازد در شبکه های ماهواره ای. بسیار غریب هستید. بعضی از نزدیکانتان هم زخم زبان میزنند به شما به خاطر چادری بودنتان.
دلتان از این آدمهای کمفهم گرفته. از این آدمهایی که همه همّ و غمشان شکم و زیرشکمشان است. تحصیل در فلان دانشگاه خارجی و پوشیدن فلان برند و سوار شدن فلان ماشین است.
مادرتان پرچمدار طایفه است. هم با حجاب است هم با ایمان. حتی خانوادهاش او را مسخره میکنند به خاطر هیئت و راهپیمایی رفتن.
حالا شما باید انتخاب کنید. آیا این زخم زبان ها را تحمل میکنید و میجنگید و چادرتان را حفظ میکنید؟ یا رژ لیمویی میزنید و قوزک پا را به نمایش میگذارید و مانتویی میپوشید که چند وجب بالاتر از زانو را حراج کند؟
آیا پرچمیکه مادرتان در فامیلش بلند و مبارزه میکند برایتان جذاب است؟ آیا میخواهید مثل او یکهتاز مبارزه علیه چشمهای خبیثی باشید که زنان را میبلعد؟ یا اینکه همینجور یله روی مبل درازکش که افتادهاید میخواهید ادامه دهید؟ آیا این بود آرمانهای اناری شما. آیا میترسید مثل او شجاع باشید؟ آیا میخواهید مثل بقیه دخترهای ترسو، لنگ و پاچه را به حراج بگذارید و از کیان زنان حفاظت نکنید؟ از شما بعید است. بلند شوید و نگذارید خوک های کثیف زنان را تبدیل به کالا کنند. از زنان برای تبلیغات روغن سرخ کردنی و تن ماهی و دلستر استفاده کنند. نگذارید زنان را لخت کنند و ببرند بگذارند جلوی دوربین. شروع کنید به نوشتن از هویت خودتان. شما کی هستید؟
🔸من یک دخترِ...
#روایت
#دختر_بودن_را_توصیف_کنید
@ANARSTORY
19.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای واقعیتهایی که دیده نشد... 🇮🇷
تدوین جدید و درست محتوا با تصویر.❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم کم حجمش.
شعری که آقای شروین خوند ، درستش اینه ...
@BisimchiMedia
@anarstory
.
پسر فاطمهسلاماللهعلیها، سلام آقاجان❤️. جهان ما آشوب است. ریشه های ما به سفره های آب زیرزمینی نمیرسد. بیم خشک شدن میرود. ساقه هایمان عنقریب است که شعله بکشد. هیزم این فتنه ها شدن یعنی ضلالت. یعنی جاهلیت مدرن. نگذار خرج اباطیل بشویم. بیا ما را خرجِ ارج و قُرب و تقرب کن. خرجِ هرج و مرج نکن. خرج و بَرجِ بالیدن ما را تقبل کن. ما را بُرج های دیدهبانی کن که فتنه ها را از میلیونها کیلومتر جلوتر پیش بینی کنیم. ما را مرد این نبرد کن. مرد و زن، زندگی، آزادگی.
#اسماعیل_واقفی
.
نور
من نمیخواهم چیزی بگویم و فقط گفته باشم. اینکه دختران افغانستانی را در کابل بکشند و هیچ رسانهای برایشان هشتگ ترند نکند را هم میفهمم. چون جان انسانها برای ابلیس ارزشمند نیست. کسانی که به زور رسانه چیزی میگویند یا مینویسند یا از ریزش آبرویشان یا ریزش فالوئرهاشان میترسند را هم درک میکنم. اگر میخواهی تعبد الرسانه باشی، نان را باید به نرخ روز بخوری. وگرنه که تعبد الله ...اصلا موضوع کشتن دختران غیرهموطنم بود. خواستم بگویم جان یک دانه از آن دختران مسلمان به اندازه تمام دنیا و عقبایِ این موجودات هشتگزن ارزشمند است. اگر روزی انسانها، تاریخِ این روزها را خواندند بدانند که ما برای انسانیت جنگیدیم و دشمن ما برای لاشه گندیدهای به نام دنیا.
#دختران_افغانستانی
نور
عربستان سعودی کشوری است که یک زن را کاملا قانونی وسط خیابان زندهزنده سر میبرد و جیغ این زن دل سنگ را آب میکند.
و همزمان پول میدهد تا هفتاد و چند میلیون هشتگ مهسا امینی ترند شود. ایران انترنشنال یک رسانه پولکی است که دست قاتل افتاده. خودش میکشد و دیگری را قاتل جلوه میدهد.
دیگر یک رسانه چقدر باید بی شرافت باشد تا مردم باور کنند؟ تو بگو!
#ایران_اینترنشنال
.
حق
اگر شعار آزادی میدهی و دین نداری لااقل آزاده باش. یعنی در همین دنیاگرایی و دنیاخواهی سعی کن آزاده باشی. چشمهایت را باز کن و انسان و حیوان را تفکیک کن. حکومتی که نماد جاهلیت است برای تو شبکه تاسیس کرده تا امپراطوری تاریخی و اسلامی تو را تخریب کند. حکومتی که همین الان سلطنتی است تو را میترساند که در آیند احتمال دارد حکومت کشور تو سلطنتی شود. حکومتی که همین الان شیعیان را دار میزند و زنان را در خیابان سر میبرد برای تو هفتاد هشتاد میلیون هشتگ ترند میکند تا حکومت کشور تو را ضد انسانیت جلوه دهد. حکومتی که همین الان زنها در آن حق خیلی کارها را ندارند برای تو جوری جلوه میدهد که به زن در کشور تو ظلم شده. دارد تو را جوری صحنه سازی جلوه میدهد که در منزل داماد سکونت ندارد. هیچ ننگی از این بالاتر نیست که دستت به خون زن و مرد مسلمان آغشته باشد و سعی در تخریب امپراطوری بزرگ ایران بکنی. هیچ ننکی از این بالاتر نیست که ظاهرا خادم حرمین شریفین باشی ولی شریک اسراییل در قتل هایش. هیچ ننگی از این بالاتر نیست که روی نفت و گاز خوابیده باشی ولی ترامپ به تو لقب گاو بدهد و مدام از تو پول اخاذی کنند ای آقای سعودی. ما ایرانی هستیم. ای هموطن کشور تو همین الان ده ها دانشمند زن، صدها متخصص و فوق تخصص زن و هزاران ورزشکار زن و هزاران فعال اجتماعی زن دارد. و همه زنها اجازه رانندگی و ...دارند. حکومت جاهلیت عربستان سعودی همین الان هم به زن اجازه خیلی کارها را نمیدهد. این جمهوری اسلامی است که از حکومت بدوی و مارمولک خور سعودی سوال میپرسد. هان ای مارمولکخور تو را چه شده که با زنها بد رفتار میکنی؟ عقب افتاده. تو را چه به آوردن نام زیبای ایران؟! تو که دستت در خون هزاران حاجی حادثه مناست. تو که به زور شمشیر یک طائفه سرکار آمدهای. تو که اندیشهات داعش ساز است و پولت منافق پرور. تو دیگر ساکت.
( نساء، حیات، حریت × 80000000)
#ایران_اینترنشنال
#عربستان_سعودی
#اسماعیل_واقفی
.
@ANARSTORY
من، یک دخترِ مسلمان...! و چقدر این روزها غربت دارد دختر مسلمان بودن!
یادم میآید از دهسالگیام فهمیدم که بزرگترین دردی که همنسلها و همجنسهای من متحمل میشوند، بحران هویت است! دوراهی بین دو هویتی که مرجع یکی، خدا و دین و فرهنگ اسلامی_ایرانیست و مرجع آن دیگری، شیطان و بردگان بزک دوزک شدهی آن شده!
البته این از نگاهِ منِ دخترِ مسلمان است! از نگاه طناز، دختر عجیب و غریب همسایه، این دو راه، یکی راه تحجر و عقب ماندگیست و دیگری، راه آزادی و برابری حقوق زنان است! آخر نمیدانم لخت و عور کردن خود، دقیقاً کجای مبارزه برای آزادیست؟! چه کسی برای آزادی و رهایی و اجتماعی بودن، در خانهی خود را چهار طاق باز میگذارد و دیوارههای حفاظتی را خراب میکند؟!
دور نشویم از بحث...!
اما یک چیز دربارهی خود میدانم! اینکه اگر مادر و پدرم اگر از کودکی، به حکم اجبار حجاب به سرم میانداختند، بدون اینکه حکمت این پوشش را به من بفهمانند، شاید من هم، همقطار این همنسلیهای جوگیر شدهام بودم!
البته من در مقابل فهمیدن، مقاومت نکردم! نه در مقابل فهمیدن، نه در مقابل فهماندن!
یادم نمیرود وقتی به طناز، محترمانه و مهربانانه تذکر دادم، چنان بنا را بر سلیطهبازی گذاشت و چند لیچار آبدار بارم کرد و دست انداخت تا چادرم را از سرم بکشد، که دستش را با تمام قوا پس زدم و فرار کردم!
یا وقتی محمد تعریف میکرد که یکبار، طناز با وضع بسیار اسفناکی در شب شهادت امام علی(علیه السلام) از جلوی در مسجد عبور میکرد، یکی از پسرهای مسجد، خیلی محترمانه و خیرخواهانه به او تذکر داد!
او هم نه گذاشت و نه برداشت؛ آنچنان جیغ بنفشی کشید و به طرف آن بنده خدا حمله کرد که او، فرار را بر قرار ترجیح داد! محمد میگفت که این بنده خدا را دیگر ندیدند تا فردا که فهمیدند از ترس طناز، از مرکز شهر تا کمربندی را دویده و طناز هم تا همانجا دنبالش کرده!
البته همه مثل طناز در مقابل فهمیدن مقاومت نمیکنند! مثل عسل همکلاسیام که بعد از تذکرم، هر چند با چشمغرهای غلیظ، کمی مقنعهاش را جلو کشید! هر چند که جلوی بقیهی بچههای دانشکده، کل خودم و خانوادهام را شست و پهن کرد!
وظیفهی من به عنوان یک دختر مسلمان، این است که حکمت اعتقاداتم را دریابم و دیگران را مجاب به رعایت قوانین کنم! اما برخورد طناز و امثال آن که به نظرم، از انعطاف ناپذیریشان باید در ساخت اسلحه و صنایع نظامی استفاده کرد، باعث شده که برای تذکر و هدایتشان و حتی قدم زدن در خیابانهای شهر هم ترس برمان دارد!
اما دلم میسوزد! به عنوان یک دختر نه...! به عنوان یک مسلمان نه...! به عنوان یک ایرانی نه...! به عنوان یک انسان، دلم میسوزد که بانیان ایکسونامیها در جهان، برای دختران ما خط و مش ترتیب دهند! دلم میسوزد که بردگان و تشنگانِ چشمان بوالهوس، سرمشق جوانان ما شوند! و چقدر دلم میسوزد که دختران ما، ناآگاهانه از کسانی تبعیت میکنند و رهرو کسانی هستند، که زن را به چشم یک سوژهی فوقالعاده برای جلب نگاهها و در آخر، برای سود مادیشان نگاه میکنند!
#نقد
#ریهام
#تمرین146