eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
871 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
154 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداکند تا جوانید شهید نشوید! 🔺رهبر معظم انقلاب اسلامی در : تا جوانید ما با شما کار داریم. در پیری شهید شوید اما مثل زندگی کنید... پ.ن من می‌گم چرا با این کمالات و جمالاتٍ صُفر شهید نمی‌شم...اینه پس.😐
🎋آخرین پنجشنبه ماه مبارک رمضان و یاد درگذشتگان مسافران ما دستشون خالیست ....   هواشونو را داشته باشیم سهم شما یک فاتحه همراه با صلوات  ا 🆔
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#باغنار2🎊 #پارت25🎬 _بسم الله الرحمن الرحیم. بنده احف هستم. احف بن عمران! بیست ساله و دارای یک زن فر
🎊 🎬 سپس صدایی جز صدای استاد مجاهد، در فضا پیچید. _کاش همون‌قدر که مرگ حق بود، زندگی خوب هم حق بود! این را علی املتی گفت و پس از در آوردن عینک دودی‌اش، ادامه داد: _دلم می‌سوزه واسه اون کسی که از لحظه‌ی گرگ و میش تا بوق سگ کار می‌کنه، ولی باز هشتش گروئه نُهشه! دلم می‌سوزه واسه بچه‌های کار که توی سرما و گرما، واسه یه قرون دوهزار، توی چهارراه‌ها و میون ماشینا پرسه می‌زنن و التماس می‌کنن که گل و فالشون رو بخرن! سپس دستش را بالا برد و به افق خیره شد. _برای پدرم، پدرت، پدراشون، که از صبح رفتن از خونه‌هاشون، برای شرمنده نشدن جلوی بچه‌هاشون، برای خوابیدنِ راحت روی بالشاشون! برای پسرم، پسرت، پسرش، که یه زندگی خوب شده حسرتش...! علی املتی با جدیت داشت شعرش را می‌خواند که دخترمحی گفت: _باز این زد توی فاز شعر و شاعری! به ایشون باید بگن علی شاعری تا علی املتی! _کم غیبت کن. ندیدی اون روز چطور ازت دفاع کرد و سردی بازداشتگاه رو به جون خرید؟! این را سچینه گفت که بانو احد گفت: _اصلاً ایشون مگه نگهبان باغ نیستن؟! چرا الان اینجان؟! مهدیه جواب داد: _مهندس محسن رو جای خودشون گذاشتن. این‌قدر دلم به این مهندس می‌سوزه! آچار فرانسه‌ی باغه. هم نگهبانه، هم مسئول کائناته، هم ذَبّاحه. به قول خودشون همه‌ی اینا اتفاقی به دست نمیاد و مهارت بالایی رو طلب می‌کنه! _ذَبّاح چیه دیگه؟! _همون ذبح کننده است. بر وزن فَعّال! سچینه ابروهایش را بالا انداخت و دیگر چیزی نگفت. علی املتی نیز همچنان داشت به شعر خواندنش ادامه می‌داد که استاد ندوشن میکروفون را از استاد مجاهد قاپید. _خیلی ممنون از علی آقای املتی که ما رو با اشعار نابشون مستفیض ساختن! با اجازه‌ی استاد مجاهد، بنده سخنان ایشون رو تکمیل می‌کنم! با شروع سخنرانی، افراسیاب دم گوش سچینه گفت: _فکر کنم استاد ندوشن برای دومین سال متوالی، می‌خوان کاندید بشن برای ریاست باغ! سپس با سچینه خندیدند که استاد ندوشن با بغض ادامه داد: _خب همانطور که استاد مجاهد گفتن، ما یه ساله استاد و یاد رو نداریم. توی این یه سال خیلی سختی کشیدیم. مخصوصاً بچه‌های استاد که فقط خدا از دلشون خبر داره که توی این مدت چی کشیدن. مشاهده کنید حال و روزشون رو! سپس استاد ندوشن بچه‌های استاد را نشان داد تا بقیه حال و روزشان را ببینند؛ اما در کمال تعجب، بچه‌های استاد داشتند با صدرا روی قبرها می‌دویدند و بازی می‌کردند و قاه قاه می‌خنديدند! استاد ندوشن که دید اوضاع خیط است، اشاره‌ای به عادل عرب‌پور کرد و پس از صاف کردن صدایش گفت: _از ایشون یعنی آقای عرب‌پور هم ممنونیم که یک سال زحمت نگهداری بچه‌ها رو در نبود پدر و بیماری مادرشون کشیدن و اونا رو به این مراسم رسوندن! عادل نیز که توی حال خودش بود، با شنیدن اسمش، خودش را جمع و جور کرد و فقط یک اخم تحویل استاد داد و ذهنش پر از چِرا شد. استاد مجاهد پس از آرام شدن اوضاع، میکروفون را از استاد ندوشن گرفت و گفت: _خب ممنون تا که اینجا ما رو همراهی کردید! _تا برنامه‌ی بعدی خدانگهدار! این را آوا گفت و پقی زد زیر خنده که با نگاه سنگین و تاسف‌بار اعضا روبه‌رو شد. _داشتم می‌گفتم. ممنون که تا اینجا ما رو همراهی کردید و واقعاً زحمت کشیدید. در اینجا پذیرایی مختصری ازتون صورت می‌گیره و مراسم اصلی در باغ انار برگزار میشه. باشد که با حضورتان، موجب شادی روح این دو عزیز بزرگوار و تسلی خاطر بازماندگان که ما باشیم، باشید. در ضمن وسیله‌ی ایاب و ذهاب فراهمه. مینی‌بوس سبز رنگ بانو سیاه‌تیری و تاکسی زرد رنگ استاد ابراهیمی، بیرونِ قبرستون منتظر شما هستن. در ضمن با وارد کردن کد "استاد، یک سال از نبودنت گذشت"، می‌تونید از پونزده درصد تخفیف اسنپ استاد ابراهیمی در روزهای آتی هم بهره‌مند بشید. سپس با چشم به اطراف نگریست و پس از چند ثانیه‌ نظاره کردن، هاج و واج سرش را به سمت بانوان برگرداند و گفت: _پس بچه‌های بانو شبنم کجان؟! می‌خوام این خرما و حلواها رو بین مهمونا پخش کنن. دخترمحی که از جیک و پوک بانو شبنم خبر داشت، جواب داد: _استاد، بچه‌های شبنمی هروقت میان قبرستون، بیکار نمی‌شینن. چون شبنمی به هرکدومشون یه کیسه‌ی بزرگ میده و بچه‌ها تا اون کیسه رو پر نکنن و خوراکی‌های یه هفتشون جور نشه، از شام اون شب خبری نیست. الانم که پنجشنبه هست و قبرستون شلوغ و کار و کاسبی هم که پر رونق! استاد مجاهد آهی کشید که بانو احد ادامه داد: _بفرمایید. خودش هم که داره به خرماها و حلواها ناخونک می‌زنه. برید از دستش بگیرید تا آبرومون پیش مهمونا نرفته! دخترمحی رفت خواسته‌ی بانو احد را اجابت کند که سچینه گفت: _اونجا رو. اون دختره کیه سر قبر یاد داره زار می‌زنه؟! همگی نگاهشان را به آن سمت دوختند که افراسیاب گفت: _چشمم روشن! استاد واقفی، مار پرورش می‌داده توی باغش تا نویسنده...! ✅ 📆 🆔 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
ای روزهای ختم ِ قرآنی خداحافظ لحظاتِ نابِ أدعیه خوانی خداحافظ ای ماهِ نجواهایِ عاشقانه در خلوت شب زنده داری هایِ طولانی خداحافظ ای سفرهٔ افطار! ای شوق ِ لکَ صُمتُ ای بهترین معنایِ مهمانی خداحافظ ای اشکِ جاری در مناجاتِ أبوحمزه ای چشم های خیس ِ بارانی خداحافظ ای جنّتِ جوشن کبیر ای ذکرِ خَلّصنا شبهای قدر ای حالِ عرفانی خداحافظ خوف و رجایِ دلنشینِ وقتِ استغفار ای حسّ بیتابی و حیرانی خداحافظ ای فرصتِ انفاق در پس-کوچهٔ اخلاص ای نان و خرماهایِ پنهانی خداحافظ ای روضهٔ فزتُ و ربّ الکعبه در محراب ای فرقِ خونین! زخم ِ پیشانی خداحافظ * میگفت شاید بی رمق حیدر شبِ آخر ای عمرِ سرتاسر پریشانی خداحافظ! 🔸شاعر: @ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎, [۲۱.۰۴.۲۳ ۱۵:۰۶] [Forwarded from ا.گودرزی] اینک آخرالزمان ، فیلمی در حدود سه ساعت باز هم در مورد جنگ‌ها و فتنه‌های امریکایی که انگار پایانی ندارد. اون کلنل کچل☺️ که قراره به دست خود آمریکایی ‌ها در کامبوج از بین بره از نظر من نماد خود آمریکاست، که مردم دوستش دارن و تبدیل به بت شده در عین خونریزی و جنایتکاری. و نویسنده این طور می‌خواد بگه آمریکا خودش خودش رو نابود می‌کنه. یا اینکه کس دیگری نمی‌تونه، مگر خودش. «ان‌شاءالله مثل عقرب خودش، خودش رو نیش بزنه، صلوات» دیالوگ‌های کلنل در لحظات آخر هم گواه این مطلب بود. اسم فیلم به فیلم شباهتی نداشت مگر پیش گویی نابودی برای آمریکا 💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎, [۲۱.۰۴.۲۳ ۱۵:۰۶] [Forwarded from زهرا] فیلم: اینک آخرالزمان ژانر فیلم: معمایی_جنگی -خلاصه از این قراره که کاپیتان ویلارد باید در یک ماموریت مخفی، ماموریتی که رسما وجود نداره و نخواهد داشت، سرهنگ والتر کورتز رو ترور کنه. ارتش معتقده که سرهنگ کورتز دیوانه شده و خودش رو خدا می‌دونه. کاپیتان ویلارد سفر خودش رو، روی رودخانه برای پیدا کردن کورتز آغاز می‌کنه. -شروع فیلم با صدای پره‌های هلی کوپتری به صورت مبهم شنیده میشه. جنگلی که اولش آرام به نظر می‌رسه. آتشی به میان جنگل می افته و زیبایی اون رو به نابودی می‌کشونه. -آخرین کلمات کورتز تا ابد در گوشمان باقی می‌مونه: “وحشت…وحشت…” وحشت ویتنامی‌ها از آمریکاییان، وحشتِ فرانسویان از بیرون رانده شدن از وطنشان، وحشت دختران پلی بوی از تمام شدن سوخت، وحشت شف از مردن، وحشت لانس از کشتن، وحشت ویلارد از تنهایی و بی ماموریت ماندن و وحشت کورتز از وحشت... 💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎, [۲۱.۰۴.۲۳ ۱۵:۰۸] [Forwarded from خَــــــزان] فیلم فیلم اینک آخرالزمان بیشتر از آنکه به چرایی و ماهیت جنگ ویتنام بپردازد، به داستان آدم‌هایی که در پهنه این نبرد قرار دارند، پرداخته است. کاپولا به داستان آدم‌هایی پرداخته است که در خلال ِ جنگ وَ فشارهای خاص تبدیل به افرادی روانی و غیرقابل پیش بینی شده‌اند. افرادی چون سرهنگ کورتز که ادعای خدایی می‌کند و برای خود ارتش ِشورشی راه انداخته است، یا ستوان ویلارد ِ قمارباز ِ شکست‌خورده که برای خلاص از جنگ درونی خود به جنگ بیرونی (ویتنام) پناه برده است، وَ یا سرهنگ کیلگور مازوخیسم که گاهی برای یک موج سواری، دهکده ویتنامی‌ها را به آتش می‌کشد و گاهی برای نوزاد همان ویتنامی ها دل می‌سوزاند. خصلت جنگ همین است، ایجاد آدمهای روانی ِ برآمده از خمپاره‌های ترس وُ وحشت! در طی فیلم می‌بینیم که گروه ویلارد هم دچار خصلت جنونِ جنگ شده‌اند و رفته رفته قادر به برخورد منطقی نیستند. وقتی آنها با یک قایق ویتنامی که مربوط به ماهیگیران است برخورد می‌کند، وحشت آنها مبدل به فاجعه کشتار سرنشینان قایق می‌شود. و در همین نقطه از فیلم می‌فهمیم که آمریکایی‌ها هیچ ارزشی برای مردم ویتنام قائل نیستند و تنها چیزی که برایشان مهم است جنگ قدرتی و رقابت با شوروی‌ها است و دیالوگ ژنرال فرانسوی که به ویلارد می گوید:«شما آمریکایی‌ها می‌جنگید واسه بی‌ارزش‌ترین و پوچ‌ترین چیزها در تاریخ» گواه همین مطلب است. نیچه جمله‌ای دارد که می‌گوید:«ما خدا را کشته ایم ولی با مرگ خدا هیولا_شیطان دیگری آفریده شد.» حال این ویلارد است که میخواهد خدا را (سرهنگ کورتز) را بکشد ولی از کجا معلوم هیولایی چون خودش ظاهر نشود؟! در فیلم، جای جای ویتنام اجساد بدون سر، بالگردهای سوخته، پل‌های آتش گرفته شده، دسته سربازهای بی‌هدف و ناامید و روانی از جنگ و..و... به معنای واقعی کلمه جهنمی روی زمین را نشان می‌دهد. پس چه نامی بهتر از "اینک آخرالزمان" برای چنین صحنه آخرالزمانی؟! فیلم سراسر پر از ابهام، تعلیق و وحشت بود، وحشت ویتنامی‌ها از آمریکایی‌ها، وحشت فرانسویان‌ از بیرون رانده شدن از وطنشان‌، وحشت‌ دختران پلی‌بوی از تمام شدن سوخت و تن دادن به رذالت‌های‌جنگ، وحشت شف از مردن، وحشت لانس از کشتن، وحشت و‌یلارد از تنهایی و بی ماموریت ماندن و وحشت کورتز از اَنگ ِ ننگین ِ قاتل بودن. همگی دُرست گریبان گیر همان وحشتی شدند که سرهنگ کورتز در دقایق پایانی فیلم به ویلارد می‌گوید:« "وحشت" و "ترس از مرگ" دوستان تو هستن اگه اونا دوستت نباشن، پس اونا دشمنانی هستن که باید ازشون ترسید»
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎, [۲۱.۰۴.۲۳ ۱۵:۰۶] [Forwarded from ا.گودرزی] #آنچه‌_فهمیدم اینک آخرالزمان ، فیلم
از بچه های دوره نویسندگی هستند ها. کلاس انارهای برگزیده. برای ثبت نام دوره بعدی به آید زیر پیام بدید. @evaghefi
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فواید دنیوی صلوات فایده اول: در اصول کافی است که رسول خدا (ص) فرموده‌اند در مقابل صد صلوات حق تعالی صد حاجت را برآورده می‌نماید. فایده دوم: با صدای بلند صلوات فرستادن نفاق را برطرف می‌سازد. فایده سوم: صلوات فرستادن موجب پاکیزه شدن عمل‌هاست. فایده چهارم: هر کس یک صلوات بفرستد حق تعالی در عافیت را بر روی او می‌گشاید. فایده پنجم: صلوات فرستادن فقر را برطرف می‌کند. فایده ششم: هر گاه چیزی از یاد انسان برود و آدمی آن را فراموش کند صلوات موجب می‌شود که به خاطر آید. فایده هفتم: صلوات، دشمن دیرین و همیشه در کمین انسان یعنی ابلیس لعین را ذلیل و خوار می‌کند. 📡 @HalalZadeha نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔰 فواید دنیوی صلوات فایده اول: در اصول کافی است که رسول خدا (ص) فرموده‌اند در مقابل صد صلوات حق تعا
چه پسرهای جوان و مجرد و خوبی🙂. خداوند به همه‌شان همسر زیبا و با کمالات و کمی فضول عنایت کند. ببینید من قبلا هم گفتم همه چیز با هم نمی شود. فضول رو می گیرم جعبه شماره دو رو می دم که میشه همسر کمی چاقالو و با کمالات و زیبا و کمی زبان دراز.😬 صد تومن هم روی این جعبه میدم.😊 عیدتون مبارکو صلوات یادتون نره. دعای من هم بکنید. توی دوره های نویسندگی هم شرکت کنید. هم بگید بنویسیم.
1⃣لطفا یک‌ دقیقه فرصت بگذارید برای خواندن این پیام1⃣ سلام و ادب و احترام خدمت همگی درختان، درختچه‌ها، برگ‌ها، بیل‌ و بیلچه‌ها✋ طاعات و عبادات‌تان قبول باشه ان‌شاءالله این یک درخواست دوستانه است در جمعی دوستانه و به جهت اعتمادی‌که این جمع به هم دارند مختصر عرض می‌کنم. در روزهای آخر این ماه مبارک و عیدی‌که درپیش داریم، چه خوب می‌شود اگر برای شادی دل امام زمان یا سلامتی عزیزان‌مان یا اصلا کفاره گناهان‌مان و برای رضایت خدا به خانواده‌ای که به دلیل کم‌بضاعتی از برآوردن بسیاری از نیاز‌های روزانه‌اش‌ درمانده کمک کنیم. همهٔ ما می‌دانیم در این شرایط و با وجود تورم‌ها اگر سرپرست خانواده‌ای توانایی کسب درآمد نداشته‌باشد، بدون پشتوانه حتی در تهیهٔ نیازهای اولیه‌‌شان به مشکل جدی برمی‌خورند. سرپرست این خانواده کارگر ساده است و تا چند روز دیگر مراسم عقد دختر بزرگ‌شان است. استدعا دارم، نه ‌فقط خاطر ثواب‌اش، که برای انسانیت و هم‌نوع دوستی این‌کار را انجام بدهیم. 🙏بیشتر سرتان را درد نمی‌آورم🙏 هرکس تمایل داشت به هر مقدار که خواست، (حتی یک ده‌هزارتومن) مستقیم به حساب خودشان واریز کند. 5892101449126461 جوزی سپاس از این‌که وقت گذاشتید و پیام را خواندید🌺🌺 خانواده نام‌برده، اهل کرمانشاه هستند اگر کسی از بزرگواران اهل کرمانشاه هست، درصورت تمایل فطریه خود را به ایشان اهدا نماید سپاسگزارم 🌺🙏 اگر سوالی داشتید درخدمتم @Sepehr_3307