eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
906 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ❌گناهان یک هفته او اینه
محمد: چشمان سیاهش را به برگه دوخت، دستانش می لرزید ولی باید می نوشت. ۱۷ عرق پیشانی اش را با چفیه پاک کرد، با دستان لرزان نوشت: ۱۷ حسین ابراهیمی: 17: خون ریخته رویِ سبیل‌های تازه‌سبزشده‌اش، قدش یک متر هم نمی‌شود. لباسش گشاد؛ سبیل‌هاش تازه‌سبزشده، صورتش آفتاب‌سوخته، کله‌اش کچل، قد 150. محمد: ۱۷ هنوز پشت لبش سبز نشده بود، گاه شیطنت های کودکانه را در رفتارش می دیدی، اما گناه هرگز غریب آشنا: روزی که ازمدرسه زدبیرون،باخودش عهدکردکه خضاب ببنددباخون گلویش... عقل که به سن نیست گاهی وصیت نامه شهید16ساله ای،نامه محاسبه نفسش هست... S: سلام استاد وقت به خیر 17 بعد شهادت معنای چشمان غمگینش را فهمیدم گناه یعنی خداحافظ حسین(ع) 17 یکبار دور هم که خندیدیم سریع رفت، پشت سنگر گریه می کرد. غریب آشنا: مجال قدکشیدن نیافته بودهنوز خون گلویش پاشیده بودبه کاغذجیبش نامه اعمالش بود R.Khatib: قدش خیلی از کلاشی که دستش گرفته بلندتر نیست. سبیل های تازه جوانه زده اش روی صورت افتاب سوخته اش به سختی قابل تشخیص است. افسون: ای نفس مطمئن‌،به سوی پروردگارت بازگرد.در جمع صالحان و در بهشت باش. توصیفی بهتر از استناد به ایات اخر سوره فجر نیافتم مدرسِ بی ادعایِ درسِ اخلاق ،جسم در دل زمین،روح ایستاده در عرش و ملکوت Mahdyar: گناهانش روزمرگی های ما بود... R.Khatib: گناهانش را آخر دفتر ریاضی اش می نوشت. حساب را خوب یاد گرفته بود افسون: خودش به حساب خودش رسید،قبل از انکه به حسابش برسند. ذاکِرُاݪُحُسِیݩ‌‌عڵیھ‌سَݪآم..": .. وجودش‌ سرشار‌ از عڋاب‌ وجدان‌‌ بود.. نماز‌ شبش را با عجلہ‌ خوانده‌ بود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ❌گناهان یک هفته او اینه
ذاکِرُاݪُحُسِیݩ‌‌عڵیھ‌سَݪآم..": .. وجودش‌ سرشار‌ از عڋاب‌ وجدان‌‌ بود.. نماز‌ شبش را با عجلہ‌ خوانده‌ بود گل زد احساس غرور کرد.. شرمنده شد ! اشڪ هایش جاری شد.. دفترچه‌اش سیاه از گناه بود ! لعنت‌بھ‌ریپورت‌کننده🥀: فرق است بین بینش و بینش گناه را در چه باید دید؟ ذاکِرُاݪُحُسِیݩ‌‌عڵیھ‌سَݪآم..": آماده‌ی‌ شہادت باشی.. تا در ارزوی شهادت.. فرقش همین است