eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
905 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
از مشهد که اومدن،تا منودیدن جیغ زدن و به طرف مادرشان رفتن ؛مامان ! این فرش مون هم رنگ فرشای امام رضاست؛ آبی! اره مامان جان، آبی نیست که فیروزه‌ای هست. من شدم یه تیکه از بازی‌ های علی و هدی؛ یه تیکه صحن خیالی امام رضا،که هرروز روی من مثلا نماز می خوندن یا جاروم می زدن یا صف می ایستادن واسه زیارت و چایی! یه روز تلویزیون داشت کربلا رو نشون می داد،علی رو به مامانش گفت: امام حسین هم حرمش مثل امام رضاست؟ از همین فرشای فیروزه ای پهنه اونجام؟ -نمی دونم مامان جان من که نرفتم ولی می دونم خیلی زائر داره قربونش برم ،اونجا هم خیلی شلوغ می شه. - دیشب تو مسجد مردم کلی وسیله آورده بودن واسه زائرا، کاش ماهم یه کاری می کردیم. اینو هدی که بزرگتر از علی بود گفت ؛ هر سه تاشون چند دقیقه ای ساکت بودن که یه دفعه علی گفت: اصلا بیا ماهم همین فرشمون رو بدیم مثل امام رضا پهن کنن تو حیاطش. و این جوری شد که الان من اینجام! زیر پای زائرا وقتی خسته از راه می رسن ،یا بچه هایی که بازی می کنن . جای مامان زهرا و علی و هدی خیلی خالیه بین زائرا.
از مشهد که اومدن،تا منودیدن جیغ زدن و به طرف مادرشان رفتن ؛مامان ! این فرش مون هم رنگ فرشای امام رضاست؛ آبی! اره مامان جان، آبی نیست که فیروزه‌ای هست. من شدم یه تیکه از بازی‌ های علی و هدی؛ یه تیکه صحن خیالی امام رضا،که هرروز روی من مثلا نماز می خوندن یا جاروم می زدن یا صف می ایستادن واسه زیارت و چایی! یه روز تلویزیون داشت کربلا رو نشون می داد،علی رو به مامانش گفت: امام حسین هم حرمش مثل امام رضاست؟ از همین فرشای فیروزه ای پهنه اونجام؟ -نمی دونم مامان جان من که نرفتم ولی می دونم خیلی زائر داره قربونش برم ،اونجا هم خیلی شلوغ می شه. - دیشب تو مسجد مردم کلی وسیله آورده بودن واسه زائرا، کاش ماهم یه کاری می کردیم. اینو هدی که بزرگتر از علی بود گفت ؛ هر سه تاشون چند دقیقه ای ساکت بودن که یه دفعه علی گفت: اصلا بیا ماهم همین فرشمون رو بدیم مثل امام رضا پهن کنن تو حیاطش. و این جوری شد که الان من اینجام! زیر پای زائرا وقتی خسته از راه می رسن ،یا بچه هایی که بازی می کنن . جای مامان زهرا و علی و هدی خیلی خالیه بین زائرا.