مردی راهبَلَد از میان مردم برخاست و فریاد زد:
یا ایها الناس، من نور شناسم، من راه رسیدن به نور را میدانم.
تاریکی ریسمان به گردنش انداخت و او را کشان کشان برد تا با مقنّی بیعت کند..
شیر زنی به دفاع ایستاد: او راست میگوید، راه رسیدن به نور را فقط او میداند...
تاریکی گونهاش را به ضربت سیلی سرخ کرد...
لحظاتی بعد، عطر یاسهای سپید از بین در ودیوار برخاست و کمکم با بوی چوبهای سوخته آمیخته شد...
#سیدة_نساء_العالمین
#یاس