#سوال
مهدی چرا میخواهد به سوریه برود؟
#پیرنگها ↓
—قاچاق
—ریشه یابی خانوادگی
—تجارت
—ریا
—دختر مورد علاقه
—مجبوری به خاطر عکس های لو رفته
—دنبال گنج
—عقده گشایی
—ملاقات با یه رمال کهنه کار
—هیجان طلبی
—ادعایی که پیش دوستانش کرده
—شرط بندی
—ساخت فیلم
—جاسوسی
—فرار از دست برادرای مقتول
—گزارشگری با اکراه
—مادر گفته اگر نری شیرمو حلالت نمیکنم
—انتقام از یه شخصی که اونجاست
—ترور یک شخصیت
—فرار از دست پلیس اقتصادی و قایم شدن پیش دوست قدیمی
—ثابت کنه مرد شده
—دنبال یک کتاب قدیمی و دست نویس
—تهدیدش کردند
—وصیت پدر بزرگش مبنی بر پیدا کردن نامه ای
—پیدا کردن گیاه نایابی برای رفع بیماری برادر یا بچه ش
—پشت سرش زیاد حرف بود می خواست شهید بشه همه شرمنده بشن
—گرفتن رد قاتل پدرش
—یا مطلع شدم از هویت اصلیش
—مدیر کل میخاد بشه، اشتباهی از کربلا سر از سوریه در میاره
—یا پیدا کردن پدری که هرگز ندید
— گروه فیلم برداری
—رزومه میخاد 😄
—پیدا کردن پدرش
—می خواد بره جانباز شه پز بده
—دکتر گفته به زودی می میری میخواد بره حداقل شهید شه
—پیدا کردن یه نابغه خلاف کار
—میدونه مادرش سوری الاصله میره دنبال ریشه ش.و البته چون شغلش طراحی تاکتیکهای جنگی هست راحت تر میتونه بره..
—مادر مہدی با یہ مرد عراقۍ ازدواج میڪنه...
ولی اون مرد یعنی پدر مهدی میمیره
خانواده همسرش نمیزارن برگرده کشورش و خیلی ظلم میکنن به اون خانوم...
و دائم کتکش میزدن مهدی هم شاهد بوده..
برادر شوهرش که یه مرد خبیث بوده میخواسته به خاطر ارث و میراث برادرش با زن داداشش ازدواج کنه اما مادر مهدی با مهدی فرار میکنن ایران...
و مهدی همیشه ی کینه از عموش داشنه و با جستجو میفهمه عموش سوریه هست تو گروهای داعش