توی دل یخ ها هیچ چیز نیست .شفاف شفاف است.شفای جگر سوخته یخ است.
قسمت دیگری از کتاب"پاورقی"
جلال از بس آت آشغال می خورد شده بود، مثل مرغ وخروس که نجاست خوار شده است.
کنایه از شنیدن هر حرف یا دیدن هر چیزی که نباید دیدوباعث آلودگی نفس و روح انسان سالم می شود(برای پاک شدن حیوانیکه نجاست خوار شده و برای اینکه گوشتش از نظر فقهی ،پاک بشود وقایل خوردن،اورا قرنطینه می کنند یعنی قبل از ذبح باید در مدت مشخصی به لحاظ غذا خوردن مدیریتش کنند)
چه جالب. نمی دونستم
.توصیفات خیلی جالب وقشنگن
#کتاب "واو"#اثراسماعیل واقفی
#990826
#م_مقیمی
حالا ستاره ها نزدیکتر شده بود .شاید اسمعیل قد کشیده بود.رشد کرده بود.رشیدتر شده بود.
اسمعیل یادش می آمد که نیم ساعت که می نشست خسته می شدوتکیه می داد به مادرش وستارگان آسمان را نگاه می کرد.آسمان شب را قشنگ یاد ش بود.پراز ستاره و زیبا.بعدار اذان، اولین ستاره که بیرون می آمدمادرش می گفت:(این ستاره منم ها)
پس ماه هم باباست
قربونت برم پسرم! شیرین زبون!حتما خورشید هم بابابزرگه عمران ماه نشون،سلطان التجار خورشید
نشون.
کتاب "واو" اثر اسماعیل واقفی
#نیم_ساعت_خواندن
#990826
#نیم_ساعت_خواندن
#بینوایان
#م_مقیمی