شما چاق نیستید، روحتون بزرگه پوستتون باد کرده.☺️
ستاد روحیه دهی به تپلوها😂😂😂
@ARMED_FORCES_IRAN
هدایت شده از ♡سرداران شهید♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته شدی؟
صحبت های شهید حسن باقری درباره اینکه چرا آدم از انجام کاری خسته می شود را بشنوید
🕊شادی روحش صلوات
#کلامشهید
#شهیدحسنباقری
#سردارانشهید
•┈••✾•✨♥️✨•✾••┈•
@sardaran_delam313
•┈••✾•✨♥️✨•✾••┈•
در اولین شب مراسم عروسیشون،، داماد شروع کرد به گریه کردن😭😭عروس هم با چشمای گریان به داماد گف چرا گریه میکنی عزیزم..
داماد گفت سالن پر از دخترای قشنگه من عجله کردم🤣🤣😂😑
@ARMED_FORCES_IRAN
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
شهید ابوالقاسم سهرابی
نام پدر: رحیم
تاریخ تولد: 1342
محل تولد: رهنان
شغل: سیمانکار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 60/6/21
محل شهادت: آبادان
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
شهید ابوالقاسم سهرابی در یک خانواده ی مذهبی در شهر رهنان به دنیا آمد و به علت فقر مادی نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. لذا به همکاری با پدرش در امور کشاورزی و کارهای ساختمانی مشغول شد. ایشان در امور ورزشی علاقه ی خاصی از خود نشان می داد ولی ورزش تنها هدف او نبود، بلکه این شهید عزیز در برابر انقلاب احساس مسئولیت می کرد و تا آن جا که در توانش بود خدمت می کرد. لذا او با همکاری عده ای از جوانان محل، بسیجیان را برای اعزام به جبهه آماده می نمودند. خود و شاگردانش اولین گروه اعزامی به کردستان بودند و بالاخره با نبرد بسیار، به آرزوی دیرینه ی خود در سنگر حق علیه باطل رسید و با اصابت تیر از سوی دشمن به درجه ی رفیع شهادت نایل گشت.
جلوه هایی از شهید:
شهید سهرابی مردی مخلص بود. بنا به گفته ی همسنگرانش به خواندن نماز در اول وقت تأکید زیادی داشتند. همیشه به دوستان خود سفارش می کردند که نماز اول وقت را فراموش نکنند و با بلند شدن صدای اذان دست از کارها کشیده به اقامه ی نماز بپردازند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
شهید:
... اما سخنی که با همه ی انسان های حاضر و آنان که در آینده پا به عرصه ی وجود می گذارند دارم، آن است که کلمه ی حق را فراموش نکنید که رمز پیروزی ما فقط احیای حق و عدالت می باشد.
گلبرگ های خاطره:
یکی از دوستان شهید سهرابی می گوید: من و برادر شهید سهرابی با هم نگهبان بودیم. ساعت نگهبانی ما از ساعت 2 الی 4 نیمه شب بود. من کمی زودتر از شروع ساعت نگهبانی از خواب بیدار شدم. آتش دشمن بسیار شدید بود و آسمان منطقه از انفجار گلوله ها تیره شده بود. او را با آرامی از خواب بیدار کردم و به او گفتم بلند شو نوبت نگهبانی ما رسیده، ابوالقاسم بلند شد و رو به قبله در گوشه ی سنگر نشست. من خودم را برای رفتن به سر پست آماده می کردم که دیدم سهرابی هنوز در گوشه ی سنگر به عبادت نشسته و با خدای خود سخن می گوید برای بار دوم او را صدا زدم، با شور و هیجان خاصی از جای خود بلند شد. تجهیزات خود را بست و سلاحش را بر دوش گرفت و گفت مرا ببخشید اگر شما را معطل کردم، به او گفتم شما ببخشید من عجله کردم. به طرف سنگرمان رفتیم و پست را از برادران تحویل گرفتیم. دوست این شهید می گوید: آن شب من نوری عجیب در چهره ی سهرابی مشاهده می کردم و فضای سنگرمان بوی عطر به خود گرفته بود. هنوز نیم ساعت از نگهبانی نگذشته بود که ناگهان تیری به پیشانی سهرابی اصابت کرد. او را در حالی که زخم بزرگی برداشته بود و مرتب الله اکبر می گفت، با کمک دیگر برادران به بهداری پشت خط منتقل کردیم اما این عزیز بسیجی به درجه ی رفیع شهادت که آرزوی دیرینه اش بود رسید.
#شهیدانه
#هر_روز_با_شهدا
منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
جمشید ابراهیمی
نام پدر: حیدر
تاریخ تولد: 1343
محل تولد: رهنان
شغل: مکانیک
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 61/8/12
محل شهادت: عین خوش
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
این رزمنده سلحشور در خانواده ای مذهبی در رهنان چشم به جهان گشود. دوران طفولیت را در همین شهر گذراند و مدرسه و درس را تا سال سوم راهنمایی ادامه داد تا اینکه جنگ آغاز شد و پس از گذراندن دوره ی آموزشی به کردستان اعزام گردید. چندین بار در عملیات های مختلف شرکت کرد تا اینکه در مرحله ی دوم عملیات محرم مفقود شد و پس از گذشت ده سال پیکر مطهر ایشان در منطقه ی ابوغریب پیدا شد.
جلوه هایی از شهید:
شهید شخصی بود که علاقه ی زیادی به نماز شب داشت و در انجام آن کوشا بود. از نظر اخلاقی در خانواده نمونه بود. از اولین نفراتی بود که عضو سپاه و بسیج شد. در مساجد فعالیت داشت و یک کلاس نظامی تشکیل داده بود و به دیگران آموزش نظامی می داد. شهید بسیار مظلومانه شهید شد.
پیام شهید:
بسیار مقید به اقامه ی نماز شب بود و می گفت: در مساجد فعالیت داشته باشید تا این سنگر ها خالی نمانند، قرآن را بخوانید که از اهم فرایض دین است. با خانواده ی خود با اخلاق خوب رفتار کنید و به پدر و مادر خود احترام بگذارید.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
هدایت شده از جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
گلبرگ های خاطره:
از زبان سید جمال اعتصامی: خاطره ای که از این شهید عزیز دارم از آخرین روز حیاتش است. شهید جمشید در گردان دیگری بود. عصر به سنگر ما آمد. یک سنگر بدون سقف به صورت موقت ساخته بودیم. عملیات محرم همچنان ادامه داشت. جمشید به روی گونی های راهروی سنگر نشسته بود و به دوردست نگاه می کرد. کلاهی پشمی هم برای ایمنی از سرما بر سر داشت. به او گفتم بفرما پایین. لبخندی زد و گفت: همین جا خوب است. با نزدیک شدن شب خداحافظی کرد و رفت. آن شب گردان موسی بن جعفر (ع) روی تپه های 175 عملیاتی انجام داد و فردای آن شب خبر شهادت جمشید را شنیدم. پیکر پاکش پس از چند سال دوری، به شهر و دیارش خویش بازگشت.
#شهیدانه
#هر_روز_با_شهدا
منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)