eitaa logo
آۅیــــ📚ـــݩآ
1.4هزار دنبال‌کننده
766 عکس
95 ویدیو
3 فایل
🌱اینجا دوستانی جمع شده‌اند که تار و پود دوستی‌شان را خواندن و نوشتن در هم تنیده است... رمان در حال انتشار: ادمین پاسخگو: @fresh_m_z ادمین تبادل: @Zahpoo1 ما را به دوستانتان معرفی کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/3611426957Cb2549f554b
مشاهده در ایتا
دانلود
_عباس...تو رو زدن؟ ام‌البنین روزی هزار بار پرسید و باور نکرد.
به تو از فاصله‌ی یک قدمی تیر زدند...
مشک گواهی بده که اگر تو نبودی عباس تیر هم نمی‌خورد... مشک تو گواهی بده که چه قدر دست و پای عباس را بستی... مشک تو گواهی بده که عباس چشم‌هایش را هم داد تا تو باشی و بمانی برای بچه‌ها... مشک...آه مشک...
با کدام دست علم کربلا را بالا بردی که از پس قرن‌ها، این چنین در اهتزاز است؟
دشمن خوب فهمید که باید دستت را قطع کند مگر تو دست از یاری حسین می‌کشیدی
شب مشکل گشای عالمین شد، شب کرامت دائم... خدا کند که بی‌عرضگی نکنم...
زهیر بن قین بجلی امشب به بانو دَلهَم فکر کنیم، پیش از زهیر ،دَلهَم شهید است. یک زن تا به کجا میتواند در سرنوشت همسرش نفوذ کند! و‌ زهیر عثمانی مذهب را که با فاصله، خیمه‌اش را از امام حسین برپا می‌کرد، تا مبادا با او چشم در چشم شود، در ظهر عاشورا به رکاب امام زمانش پیوند دهد؟ یک زن تا کجا می‌تواند همسرش را رشد دهد تا کسی مثل زهیر را عاشق شهادت کند؟ تا جایی که امام عصر هر روز در ناحیه مقدسه به او سلام می‌دهد. «السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ....» عاقبت به حسین شد زهیر به واسطه دَلهَم. آری؛ این مکتب حسین است که انسان می‌سازد. @shogh_prvz
ای کاش رجز نخواند. آنها از علی کینه‌ها دارند! @AaVINAa
گلبرگ‌های گل را پرپر کرد و ریخت روی زمین. خندید و گفت حالا بیا جمعش کن... 😭 @AaVINAa
محاسن سفیدش تکان می‌خورد و زمزمه می‌کرد: " الحمدلله که عبا همراهم بود!" @AaVINAa
از تسبیحش فقط یک نخ در دستش مانده بود. با زانو روی زمین برای پیدا کردن دانه‌های تسبیحش جلو می‌رفت. هر کدام را پیدا می‌کرد، در گوشه‌ی لباسش جمع می‌کرد! @AaVINAa