eitaa logo
آۅیــــ📚ـــݩآ
1.5هزار دنبال‌کننده
766 عکس
95 ویدیو
3 فایل
🌱اینجا دوستانی جمع شده‌اند که تار و پود دوستی‌شان را خواندن و نوشتن در هم تنیده است... رمان در حال انتشار: ادمین پاسخگو: @fresh_m_z ادمین تبادل: @Zahpoo1 ما را به دوستانتان معرفی کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/3611426957Cb2549f554b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌺🍃🌺🍃 🌺🍃 اولین کلامی که دلارای به زبان آورد، بابا بود. وقتی که دلارام برای اولین بار پس از تلاش‌های فراوانش این کلمه را از دخترش شنید برق اشک در چشمانش دیده شد. _آفرین دخترم. بگو بابا. انقدر بگو که پدرت بیاد. هر چه که دلارای بزرگ‌تر میشد بقیه بیشتر به یاد خان میفتادند. دلارام شب‌ها با نگاه کردن به چهره او به خواب می‌رفت. روزها موهایش را شانه می‌کرد و برایش از پدر می‌گفت. از عشق خان به دخترش برای او قصه‌ها می‌گفت. _خانوم اجازه هست بیام داخل. دلارام دخترش را از تخت پایین آورد و روی زمین گذاشت. دستش را گرفت و به سوی در رفت. با لبخند در را باز کرد. _بریم؟ _خانوم دلارای رو با خودتون میارین! دلارام نگاهی به دخترش کرد. دلارای با چهره درهم رفته به سعید نگاه می‌کرد. _بله. دیگه وقتشه با دنیای اطرافش آشنا بشه. _اما خانوم خطرناکه! _اون دختر من و خانه. باید قوی بار بیاد. تو فقط همراهی کن! سعید دست به کمر چشم‌هایش را مالید. دلارام دخترش را بغل زد و به سمت پله‌ها رفت. سعید به ناچار دنبالش به راه افتاد. برگ‌ درختان ریخته بود. اول به سمت زمین‌ها رفتند و بعد وارد جنگل شدند. صدای شکستن برگ‌ها زیر پای دلارای توجهش را جلب کرد. دستش را کشید. دلارام آهسته دستش را رها کرد. داخل برگ‌ها نشست. دست‌هایش را بالا برد و روی برگ‌ها ضربه زد. برگ‌های توی صورتش پخش شدند. خندید و این بار تندتر روی برگ‌ها ضربه زد. دلارام با لبخند روبرویش نشست. نفس عمیقی کشید. _بهزاد پس کی برمی‌گردی؟ یعنی نمی‌خوای لبخندهای دخترمونو ببینی؟ اون داره خیلی زود بزرگ میشه. سعید عقب ایستاده بود و اطراف را می‌پایید. احساس بدی داشت. جای خالی خان را احساس می‌کرد. اگر بود قطعا کنار دخترش می‌نشست و نیازی به نگهبانی او نبود. با خودش گفت: کاش زودتر برگردین قربان! ✍ ⛔️حق نشر این رمان کاملا متعلق به آویناست! هرگونه کپی و ارسال بدون ذکر منبع ممنوع و حرام است و پیگرد قانونی دارد! ✨پارت‌گذاری شنبه تا چهارشنبه حوالی ساعت ۲۲ ┏━🕊━━••••••••••━━━━┓ @AaVINAa ┗━━━━••••••••••━━🌸━┛