⭕️ #پست_ویژه
✔️ پیشگویی در مورد #آیندۀ_جمهوری_اسلامی ایران
به قلم آیت الله محمدی #ری_شهری
👤 «فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی (نماینده ی سابق ولی فقیه در استان کردستان) نقل کرد: در اواخر سال ۱۳۴۲ و یا اوایل ۱۳۴۳ شمسی و اوان #تبعید حضرت امام ـ قدس سره ـ به نجف اشرف و اوج #دستگیری_های_گسترده شاگردان و یاران اولیه ی حضرت امام… یک روز جمعه در سال مزبور جمعی از دوستان اهل معنی از جمله دو نفر از دوستان مهذّب بنده: حجج اسلام میرشمسی و معتمدی، که هر دو اهل سلوک و مقامات بالای عرفانی هستند، پس از مراسم دعا و درس اخلاق به منزل مرحوم آیت الله #حاج_شیخ_عباس_تهرانی (درگذشت: ۱۳۴۵ ش) [در محلّۀ عشقعلی در قم] رفتند که بنده متأسفانه با این که مصمّم به رفتن بودم، محروم شدم.
وقتی دوستان برگشتند گفتند: به جهت نگرانی شدیدی که از #آیندۀ_امام_و_انقلاب بود، از ایشان راجع به وضعیت آینده سؤال کردیم.
♦️ ایشان با اطمینان خاصی لبخند زدند و فرمودند: نگران نباشید. #خداوند منّان #اراده_فرموده حاج آقا روح الله سالم به ایران برگردد؛ ولی نه به این نزدیکی. این هجرت حدود پانزده سال طول می کشد و ایشان در شرایطی با عزّت به ایران برمی گردد که #شاه را قبلاً بیرون رانده و خدا اراده کرده به دست ایشان ـ که از نسل حضرت فاطمه علیها السلام است ـ پس از قرن ها #تشکیل_حکومت_اسلامی بدهد و این پرچم در دست نسل حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ می ماند تا #تحویل صاحب اصلی اش حضرت بقیه الله ـ ارواحنا فداه ـ شود».
🌐 منبع: خاطره های آموزنده، محمّد محمّدی ری شهری، ص ۱۰۲
@Abbasse_Kardani
🔴آه که چقدر به دیدارش مشتاقم...
⭕️بیقراری و نالهٔ ائمه علیهم السّلام در فراق حضرت ولیّ عصر عجّل الله فرجه الشّریف و آرزوی شهادت در رکاب ایشان:
🔸«فَاعْزِمْ وَ لَا تَنْثَنِ عَنْهُ إِنْ وَفَّقْتَ لَهُ وَ لَا تُجِیزَنَّ عَنْهُ إِنْ هُدِیتَ إِلَیْهِ هَاهْ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِ.»
مردی نزد #امیرالمؤمنین علیه السّلام آمد
و گفت: «یا امیرالمؤمنین! ما را از مهدی خودتان مطلع کنید
💚فرمودند: «اگر بتوانی او را ملاقات کنی، به سوی وی بشتاب و هر گاه به او رسیدی، از او روی متاب، آه!» این جا حضرت با دست به سینه مبارک خود زدند و فرمودند:
«آه که چه شوقی به دیدار او دارم.»
💚« #امام_حسین علیه السلام میفرمایند:
اگر زمان او (مهدی علیه السلام) را درک کنم، همه عمر به خدمت او کمر می بندم. اگر در زمانش می بودم تا آخرین نفس خدمتش را میکردم.»
💚« #امام_سجاد علیهالسلام در دعای عرفات میفرمایند: خدایا مرا از پیروان او(مهدی) قرار بده و شهادت در پیش روی او را روزی ام کن، تا تو را در حالی دیدار کنم که از من خشنودی.
💚 #امام_باقر علیه السلام میفرمایند:
«اگر در زمانش بودم جانم را برای او نگه می داشتم(و خود را فدای او میکردم)
پدر و مادرم فدای مهدی باد که نام او نام من و کنیه من و هفتمین امام پس از من است.»
💚 #امام_صادق علیه السلام میفرمایند:
«سيّدي غيبَتُك نَفت رقادي و ضَيَّقت عليّ مهادي، و ابتزّت منّي راحةَ فؤادي...»
«اى آقا و سرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده و آسايش و آرامش را از قلبم سلب کرده است.»
«إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.»
«اگر من آن (عصر غیبت) را درک کنم، جانم را برای صاحب الامر (حضرت مهدی عجل الله فرجه) باقی می گذارم.»
💚 #امام_موسی_کاظم علیه السلام میفرمایند:
«پدرم فدای او باد ، پدرم فدای او باد.»
💚 #امام_رضا علیه السلام میفرمایند:
«پدر و مادرم فدای مهدی(عج)كه هم نام جدّم و شبيه من است.»
📗بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليهم السلام ج۵۱ ،ص۱۱۵، ح ۱۴
📗الغیبه نعمانی؛ ص۱۱۴
📗اصول كافى، ج۲۱، ص۲۵۱
📗كمال الدّين و تمام النّعمة، ج۱، ص۳۵۳
📗بحارالانوار،ج۵۱،ص۱۳۹
📗بحارالانوار،ج۵۲،ص۲۴۳
📗الغيبة للنعماني، النص، ص۲۷۳
📗الغيبة للنعماني، النص، ص۲۷۳
📗يوم الخلاص ص۲۲۱
📗أعيان الشيعة ج۲ ص۷۷
➖➖➖➖➖➖➖
@Abbasse_Kardani
نظام تقديم 88.mp3
6.9M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه پانزدهم
صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆
کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند
لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید.
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#دینداری_آخرالزمان
نبیخدا صل الله علیه و آله در اواخر عمر خود به اصحاب فرمودند زمـانی بـر مردم بیاید کـه #اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی بِه از آن بود که آن را ببینی یا اگر اورا ببینی بِه از آن است که او را بیازمایی
چون او را بیازمایی ، حالاتی زشت و ناروا دراو مشاهده کنی. دینشان پول و قبله گاهشان زنان آن ها شود. برای رسیدن به اندک نانی پیـش هـر کسی کُرنِش کنند ، نه خود را در پناه اسلام میدانند و نه به کیش نصرانی زندگی می کنند
#بازرگانان و کاسبان آنها رباخوار و فریب کار ، و زنان آن ها خود را برای نامحرمان بیارایند. درآن هنگام اشرار بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد. بحارالانوار جلد ۷۷ ، صفحه ۳۶۹
@Abbasse_Kardani
🔴 یا رب فرج امام ما را برسان 🔴
✔️ امتحانات و تفرقه های زمان غیبت....
⚜معمر بن خلاد می گوید : از حضرت رضا علیه السلام شنیدم که چون این آیه
« الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ »
« آیا مردم پنداشته اند که تنها به اینکه بگویند ایمان آورده ایم رها شده و.آزمایش نخواهند شد »
🌷 سوره العنکبوت آیه: 1_2
🔸 رو به من کرده و فرمودند :آزمایش چیست ؟
🔹عرض کردم : فدایتان شوم ! آنچه ما فهمیده ایم این است که عبارت از فتنه در دین می باشد .
🔸حضرت فرمودند : مردم امتحان می شوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش امتحان می گردد . سپس فرمودند :
خالص می شوند ، همچنان که طلا پس از آزمایش خالص می گردد.
📚 غیبة نعمانی باب دوازدهم : ص 327
➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدی جانم دیگه بسه اینهمه دلتنگی ودوری
akbari_03.mp3
2.93M
#مناجات_با_امام_زمان
تمام طول هفته را در انتظار #جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه #غروب شد نیامدی😭
ستاره دلمـ⭐️ بیا
حلّال مشکلم بیا
🎤🎤 @Abbasse_Kardani
4_5855195092045793390.mp3
11.84M
⭕️ دیدار هالو و حجت الاسلام شفتی با صاحب الزمان(عج)
👤 حجت الاسلام و المسلمین عالی
لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل ششم🌹 این داستان👈 آخر بازی چند شب بعد ... حال بی بی خیلی خراب
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_چهل وهفتم🌹
این داستان👈فامیل خدا
خاله اومد ... مادربزرگ رو تحویل دادم و رفتم مدرسه ... توی مدرسه ... مغزم خواب بود ... چشم هام بیدار ... زنگ تفریح... برای چند لحظه سرم رو گذاشتم روی میز ... و با صدای اذان ظهر ... چشم هام رو باز کردم ... باورم نمی شد ... کل ساعت ریاضی رو خواب بودم ...
سرم رو بلند کردم ... دستم از کتف خواب رفته بود و صورتم قرمز شده بود ... بچه ها همه زدن زیر خنده و متلک ها شروع شد ...
- ساعت خواب ...
- چی زده بودی که هر چی صدات کردیم تکان هم نمی خوردی؟ ... همیشه خمار بودی ... این دفعه کلا چسبیدی به سقف ...
و خنده ها بلندتر شد ... یکی هم از ته کلاس صداش رو بلند کرد ...
- با اکبری فامیلی یا کسی سفارشت رو کرده؟ ... دو بار که بچه ها صدات کردن ... دید بیدار نشدی گفت ولش کنید بخوابه ... حالا اگه ما بودیم که همین وسط آتیش مون زده بود ...
- راست میگه ... با هر کی فامیلی سفارش ما رو هم بکن...
هنوز سرم گیج بود ... باور نمی کردم که اینطوری بی هوش شده باشم ... آقای اکبری با اون صدای محکم و رساش درس داده بود ... و بچه ها تمرین حل کرده بودن ... اما برای من ... فقط در حد یک پلک بر هم زدن گذشته بود ... قانون عجیب زمان ... برای اونها یک ساعت و نیم ... برای من، کمتر از دقیقه ...
رفتم برای نماز وضو بگیرم ... توی راهرو ... تا چشم مدیر بهم افتاد صدام کرد ...
- فضلی ...
برگشتم سمتش و سلام کردم ... چند لحظه ایستاد و فقط بهم نگاه کرد ... حرفش رو خورد ...
- هیچی ... برو از جماعت عقب نمونی ...
ظهر که رسیدم خونه ... هنوز بدجور خسته بودم ... دیگه رمق نداشتم ... خستگی دیشب ... مدرسه و رفت و آمدش... دهن روزه و بی سحری ...
چند دقیقه همون طوری پشت در نشستم ... تمرکز کردم روی صورتم ... که خستگی چهره ام رو مخفی کنم ...
رفتم تو ... خاله خونه بود ... هنوز سلام نکرده ... سریع چادرش رو سرش کرد ...
- چه به موقع اومدی ... باید برم شیفتم ... برای مامان یکم سوپ آورده بودم ... یه کاسه هم برای تو گذاشتم توی یخچال ... افطار گرم کن ... می خواستم افطاری هم درست کنم ... جز تخم مرغ هیچی تو یخچال نبود ... می سپارم جلال واست افطاری بیاره ... و ...
قدرت اینکه برم خرید رو نداشتم ... خاله که رفت ... منم لباسم رو عوض کردم ... هنوز نشسته بودم ... که مادربزرگ با شوک درد از خواب پرید ...
#ادامه دارد......🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_چهل وهشتم🌹
این داستان👈مهمان خدا
چقدر به اذان مونده بود ... نمی دونم ... اما با خوابیدن مادربزرگ ... منم همون پای تخت از حال رفتم ... غش کرده بودم ... دیگه بدنم رمق نداشت که حتی انگشت هام رو تکان بدم ... خستگی ... گرسنگی ... تشنگی ...
صدای اذان بلند شد ... لای چشمم رو باز کردم ... اما اصلا قدرتی برای حرکت کردن نداشتم ... چشمم پر از اشک شد...
- خدایا شرمندتم ... ولی واقعا جون ندارم ...
و توی همون حالت دوباره خوابم برد ... ضعف به شدت بهم غلبه کرده بود ...
باغ سرسبز و بی نهایت زیبایی بود ... با خستگی تمام راه می رفتم که صدای آب ... من رو به سمت خودش کشید ... چشمه زلال و شفاف ... که سنگ های رنگی کف آب دیده می شد ... با اولین جرعه ای که ازش خوردم ... تمام تشنگی و خستگی از تنم خارج شد ...
دراز کشیدم و پام رو تا زانو ... گذاشتم توی آب ... خنکای مطبوعش ... تمام وجودم رو فرا گرفت ... حس داغی و سوختگی جگرم ... آرام شد ... توی حال خودم بودم و غرق آرامش ... که دیدم جوانی بالای سرم ایستاده ... با سینی پر از غذا ...
تقریبا دو ساعتی از اذان گذشته بود که با تکان های آقا جلال از خواب بیدار شدم ... چهره اش پر از شرمندگی ... که به کل یادش رفته بود برام غذا بیاره ...
آخر افطار کردن ... با تماس مجدد خاله ... یهو یادش اومده بود ... اونم برای عذرخواهی واسم جوجه کباب گرفته بود ...
هنوز عطر و بوی اون غذا ... و طعمش توی نظرم بود ... یکم به جوجه ها نگاه کردم ... و گذاشتمش توی یخچال ... اونقدر سیر بودم ... که حتی سحر نتونستم چیزی بخورم ...
توهم بود یا واقعیت؟ ... اما فردا ... حتی برای لحظه ای گرسنگی و تشنگی رو حس نکردم ... خستگی سخت اون مدت ... از وجودم رفته بود ...
و افتخار خورده شدن ... افطار فردا ... نصیب جوجه های داخل یخچال شد ...
هر چند سر قولم موندم ... و به خاله نگفتم ... آقا جلال کلا من رو فراموش کرده بود ...
#ادامه دارد.......🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani
غروب جمعه قلب من دوباره بی قرار شد
تمام صحن دل پر از نسیم انتظار شد
قسمت من نمی شود دیدن روی ماه تو؟
همیشه پرسش من از خدای روزگار شد
لینک کانال : @Abbasse_kardani
4_5902267439688712954.mp3
4.89M
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
لینک کانال : @Abbasse_kardani
همیشه توے عبادت
متوجه باش
#خدا
عاشق مے خواد
نه مشتریِ بهشت...
شبتون خدایی
⚘﷽⚘
مےبینے حضرت صاحب دلم
نظم دنیا آنقدر بهم ریخته
که زمین و زمان ، به هم رسیدهاند.
امـــا؛
ما هنوز به دردِ نبودنت ، نرسیدهایم.
دیگر زمین بےپناهےاش را چگونه فریاد کند؛
که قلبِ بےدردِ ما ، باورَش کند؟
بےپناهےِ زمین که سهل است
بےپناهے ما را نیز ، همه فهمیدهاند
جز خودمان
کاش بعد از این روزها؛
دلمان ، برای خورشیدِ چشمانت
کمے تنگ شود . . .
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم..
@Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد عالی:
⭕️ برای ولی زمان خودتون باید دردمند باشید. خیال نکنیم زمان غیبت، زنگ تفریح امام زمان(عج) است. ما چه خبر داریم از بلاهای امام زمان(عج)؟
❌ الان متاسفانه غیبت امام زمان(عج) برای بعضی شیعیان عادی شده...
👌دردِ حجت خدارو داشتن از صد درمان بهتره.
#امام_زمان #مهدویت
#یا_صاحب_الزمان
#سخنرانی_کوتاه
@Abbasse_Kardani #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
4_5992481505459307375.mp3
2.68M
⭕️ اثبات ظهور حضرت ولی عصر عجل الله فرجه با توجه به مباحث علمی روز دنیا
👤 استاد_رائفی_پور
#علم_روز #ظهور
#سخنرانی_کوتاه
👌 به نیت فرج نشر دهید...
@Abbasse_Kardani
⭕️ یاران حضرت، #حلالزاده اند
🔹 یکی از نکات جالب و دانستنی دربارة مؤمنان این است که همواره در طول تاریخ، شیعیان به عنوان «حلال زاده» ها شناخته می شدند و حتی #جابر_بن_عبدالله_انصاری میگوید:
🔹اگر می خواستیم ببینیم کسی حلال زاده است یا خیر او را امتحان می کردیم ببینیم #محبت امیرالمومنین(ع) را در دل دارد یا خیر.
🔹 در روایات آمده است:
«آنها [یاران امام] شبانه از رختخوابشان ناپدید میشوند و صبح در #مکه حاضر می شوند و برخی از آنها در روز روشن بر فراز ابرها راه میروند. آنها با #نام، #نام_پدر ، لقب و دیگر خصوصیاتشان شناخته میشوند.»
🔹 بد نیست بدانیم که افرادی که در تاریخ با #نام_مادر شناخته می شدند، افرادی #حرام_زاده بودند که نام پدرشان معلوم نبود. مثل جنایتکار معروف ماجرای #کربلا: #ابن_مرجانه.
🔹 امّا معلوم است که یار امام زمان(عج), در درجه نخست میبایست از ولادت پاک و طاهری برخوردار باشد. به همین خاطر است که نام پدران آنها و اجدادشان نزد اهل بیت(ع) معلوم و شناخته شده است.
🔹 امیرمؤمنان(ع) می فرمایند: «من آنها را با نام، نام پدر، قبیله، لباس، اسلحه، محل اقامت و مراتب علمی و عملیاشان میشناسم....»
📚 برگرفته از کتاب « #یاران_امام_زمان_ع »؛ به نقل از بشارة الاسلام، ص 208.
#یاران_و_یاری_دهندگان
#یاران_امام_زمان_ع
فراموشی و غفلت از امام زمان،
بسیار ظلمت آور است.
یاد آن حضرت نباید اختصاص
به روز جمعه و دعای ندبه
داشته باشد و بس...!
#آیت_الله_فاطمی_نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانمی که #امام_زمان .(عج) بر پیکر او حاضر شد❗️
خانمی که هفت سال بخاطر کشف #حجاب رضاخان از منزل بیرون نرفت ...
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#لطفا_بخونید
📛 #گناه باعث میشه توی دلت یه حفره عمیقی ایجاد بشه❗️
⚠️یعنی چی؟؟
▪️
👁🗨یعنی شما وقتی برای اولین بار گناه کردی، توی دلت در یه چاهیو باز کردی... این چاه از اون روز تا الآن مدام داره اذیتت میکنه و تا پر نشه دست از سرت برنمیداره...
🎇جالبه هر بار هم که میخوای با گناه پرش کنی، مثل اینه که تو چاهه اسید ریخته باشی!! اول پر میشه اما بعد بیشتر میسوزونه و چاه دلتو عمیق تر میکنه🎯
🎆تنها راهِ موقتیِ بستنِ این چاه، فکر به اینه که اصلا چنین چاهی تو دلت نیست!! وقتی این فکر تو ذهنت تقویت شد، میری سراغ عوامل معنوی پر کردن چاه...
☑️تا الان با کمک شیطان عمیقش کردی حالا هم فقط با کمک #خدا میتونی درشو ببندی!😉
🔻
۱. خوندن همهی نمازهات اول وقت
۲. مدام مشغول ذکر بودن
۳. گفتن استغفرالله ربی و اتوب الیه زمان هجوم وسوسه (خیلی کاربردیه)
۴. هر روز سوره ی لقمان و تلاوت قرآن برات واجبه!
۵ ۰هرچیزی که باعث گناهت می شه از خودت دور کن
(چت با نامحرم دارید همین الان بلاک کن وبرای همیشه اینکاررا کنار بذار)
۶ ۰شب ها قبل خواب حدود یه دقیقه قرآنو بذار رو سینت
🔺
♻️راهکارهای معنوی چاه پر کنی تا دلت بخواد هست
اما اینا خیلی مهمن همشونو باید انجام بدی تا به موفقیت برسی
♻️اگه این وسط زمین خوردی بدون شک یکیشونو انجام ندادی نا امید نشو توبه کن و همشونو کامل یه بار دیگه انجام بده
اونقدر شکست میخوری و بلند میشی تا میبینی تونستی ترکش کنی
#ترک_گناه
یعنی
#لبیک_یا_مهدی_فاطمه_عج
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#ابلیس_و_فرعون
🌺داستان کوتاه ابلیس وفرعون🌺
روزی ابلیس👹 نزد فرعون رفت. فرعون خوشهای انگور 🍇در دست داشت و تناول میکرد.
ابلیس 👹گفت: آیا میتوانی این خوشه انگور🍇 تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه.
ابلیس 👹به لطایفالحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور 🍇را به خوشهای مروارید تبدیل کرد.
فرعون تعجب 😳کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی.
ابلیس 👹خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی 😡به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند،🤬 آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی میکنی؟
نظام تقديم 89.mp3
6.76M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه شانزدهم
صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆
کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند
لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید.
لینک کانال : @Abbasse_kardani