eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
668 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
درمحضرحضرت دوست
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢از محبت خارها گل می‌شود این نظر و ایده مقبول واقع شد و من کارمو شروع کردم. یه روز که تنها بود و سرش خلوت بود رفتم پیشش و با لجهه کرمانشاهی باهاش سلام و احوالپرسی کردم و از اینکه یه کُرد ارشد اردوگاهه ابراز خرسندی کردم و گفتم ما از تکریت۱۱ تعدادی هستیم که دوست داریم با شما در ارتباط باشیم و چند نفر از دوستان مثل آقا جوهر محمدیان و آقا رسول و علی‌حسن قنبری رو به ایشون معرفی کردم و با زبون خیلی ملایم طوری که تملق هم نباشه باهاش طرح دوستی ریختم و اونم دید که فقط من نیستم و تعدادی دیگه کُرد همراهمه خوشحال شد و ارتباط دوستانۀ با ما رو قبول کرد و باهاش رفیق شدم. چند جلسه‌ای از خاطرات اسارت و ایران و غیره گفتم و در نهایت اونو ابتدا با برخی دوستان اردوگاه ۱۱ آشنا کردم. بعدشم دعوتش به ناهار کردم. راستش اول می‌ترسید مبادا طرح و توطئه‌ای در کار باشه و چیز‌خور بشه ولی وقتی مطمئن شد، دعوت منو قبول کرد. قبلش من رفتم پیش بچه‌های اتاق خودمون و کاملا توجیه‌شون کردم که موقتا گذشتۀ این آقا رو فراموش کنید و با روی گشاده و اخلاق خوش باهاش برخورد کنید. هدفمون جذب ایشونه و اگه خدا خواست و با ما همراه شده به نفع خودمون و نتیجه‌ش آسایش بچه‌هاست. انصافا بچه ها هم به روی خودشون نیاوردن و استقبال گرمی ازش کردن. دهانش از تعجب بازمونده بود و اصلاً تصور نمی‌کرد بچه حزب اللهی هایی که به خونش تشنه بودن و اونم بشدت از اینا متنفر بود این‌جوری با آغوش باز ازش استقبال کنن. ناهار رو با هم خوردیم و ایشونم با خوشحالی رفت اتاق خودش. قرار شد همه تو اردوگاه با ایشون همکاری کنن و همین جوری هم شد و ایشون هم قول داد هر کاری از دستش برمیاد کوتاهی نکنه. این برخورد شایستة بچه‌ها و از همه مهم‌تر نادیده گرفتن گذشته وی، ایشون رو از درون متحول کرد و فرد دیگه‌ای شد. من دائم باهاش در ارتباط بودم و راهنمایی‌ش می‌کردم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢نمازخون شدن علی کُرده بهش می‌گفتم: ببین علی‌آقا دیگه ماهای آخر اسارته و شما هم تو ایران خونواده داری و باید برگردی پیش خونواده‌ت. این بچه‌ها خیلی زود فراموش می کنن و اگه تو خوب بشی و بهشون خدمت کنی و کسی رو آزار ندی، هم اینجا راحتی و همه دوستت دارن و باهات همکاری می کنن و هم ایران کسی برات مشکل و مزاحمتی پیش نمیاره. بالاخره اینا هموطنای تو هستن و اون طرف دشمنه. طوری رفتار کن نه دشمن اذیتت کنه و نه هموطنای خودتو برنجانی که باهات دشمن بشن. بچه ها هم باهات همکاری می‌کنن که دچار دردِسر نشی. خدا روشکر خودش در کلام وسخن من تاثیری گذاشت که واقعا این فرد متحول شد و قول همکاری داد. دیگه نه کاری به کار فعالیتای فرهنگی داشت و نه مزاحمتی ایجاد می‌کرد. یه وقتایی سرکی می ‌کشید توی بعضی جمع‌ها و حرفایی می‌شنید که تا حالا نشیده بود و براش جالب و نو بود. داشت از این‌جور حرفا خوشش میومد. یه روز منو صدا زد و گفت آقا رحمان میای اتاق من صحبتی باهات دارم. گفتم علی آقا چرا که نه؟ رفتم تواتاقش و بعد از کمی خوش و بش گفت: نماز و قرآن یادم میدی؟ گفتم: معلومه که میدم. از همون لحظه شروع شد و نماز و بعد از چند جلسه قرآن رو باهاش کار کردم. یه دفتر و مداد آورده بود و هر چی من می‌گفتم می‌نوشت و با علاقه تمرین و تکرار می‌کرد. بعد از مدتی نماز خوندن رو یاد گرفت و دست و پا شکسته قرآن هم می‌خوند. عوض شدن این آدم یعنی عوض شدن جوِّ اردوگاه. با تغییر روحیات علی و همکاری و صمیمیتش با بچه ها، دوباره امنیت و آرامش به اردوگاه برگشت و خیالمون از خبرکشی و معرفی افراد و خلاصه آزار و اذیتای داخلی آسوده شد. هر وقت بعثیا بهونه می‌گرفتن، با احترام بلند می‌شد و با یه زبونی قانع‌شون می‌کرد و گاهی هم برای خالی نبون عریضه یه داد و فریادی هم سر بچه ها می‌کشید که عراقیا بو نبرن که این متحول شده و داره با بچه‌ها همکاری می‌کنه. بعد از اون نه کسی رو به دشمن معرفی کرد ونه مزاحمتی برای فعالیتای فرهنگی ایجاد شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢کارخراب کنی خودسرها علی‌کُرده رفتار خصمانه رو کاملاً کنار گذاشته بود و واقعا ًهمه جوره با بچه‌ها همکاری می‌کرد و نه تنها در امور فرهنگی و برنامه های آموزشی و معنوی کارشکنی نمی‌کرد، بلکه همکاری هم می‌کرد و جوری سرِ بعثیا رو شیره می مالید و فریبشون می‌داد. خلاصه در حالی که کارها داشت به سامان می‌رسید، ، توی این حال و هوای مطلوب، یهو چند نفر از افراد خودسر در تدارک برنامه‌ای بودن که بخاطر کارهای قبلی علی‌کُرده ازش انتقام بگیرن و مجازاتش کنن. یکی‌شون سنگی رو داخل یه پارچه پیچیده بوده و بدون اینکه با کسی از بزرگان مشورت کنن، وقتی که علی از کنارش رد شده بود توی شلوغی از پشت کوبیده بود تو سرش و سرش رو شکست. علی هم که انتظار این برخورد رو نداشت، یهو وحشی شد و با تصور اینکه تموم مهربونی و کارای ما همش نقشه بوده و به هدف از میون برداشتنش بوده نه از روی دوستی، مثل گرگ زخمی شروع کرد به داد و فریاد و نعره زدن. سریع بعثیا ریختن توی اردوگاه و بچه ها رو به باد کتک گرفتن و می‌خواست فرد ضارب خودشو معرفی کنه اونم البته مردانگی کرد و خودشو معرفی کرد. بُردنش حسابی انداختنش زیر شکنجه و به این بهانه تعداد زیادی از بچه‌ها هم کتک خوردن. متاسفانه زحمات چند ماهه من و تعدادی دیگه از بچه ها با یه اقدام نابخردانه و نسنجیده و بی موقع خراب شد و تا چند روز بعثیا کل اردوگاه رو در مضیقه و تحت فشار قرار دادن و همه مورد اذیت و آزار قرار گرفتن و اوضاع بشدت متشنج شد. ناگفته نمونه اینا بچه های خوب و سالمی بودن، ولی کله‌شق و خودسر که درک درستی از موقعیت نداشتن و تصور می‌کردن هر چه خودشون فکر می‌کنن همون درسته و بدون مشورت با دست به اقدامی نسنجیده زدن که دودش توی چشم همه رفت. حتی علی تصمیم داشت من و تعداد دیگه‌ای رو بعنوان همدستِ اونا و بعنوان کسانی که با نقشه قبلی طرح دوستی ریختن و هدفشون کشتن او بوده، به بعثیا معرفی کنه که با مداخله و پادرمیونی تعدادی از هم‌شهریا منصرف شد. بعد از چند روز من قضیه رو براش توضیح دادم و ازش خواستم صرفنظر کنه و دوباره برگرده به همون رفتار خوب با بچه‌ها. حرفی زد که من جوابی نداشتم. گفت: آقا رحمان من وجدانا توی این مدت با بچه ها بد کردم؟ چرا باید نقشه قتل منو اونم بصورت نامردی و از پشت‌سر بکشن و بخاطر کارای قبلی‌م این کارو با من بکنن؟ مگه من توبه نکردم و رفتارم رو تغییر ندادم؟ مقداری نصیحتش کردم. گر چه دیگه مثل قبل نشد و با بدبینی به مسائل نگاه می‌کرد، اما باز هم قابل تحمل بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢توبه نصوح محمد امین یه استوار ارتشی داشتیم بنام محمد امین که اونو از اردوگاه دیگه‌ای آورده بودن قلعه. بچه‌ها می‌گفتن مدتی با بعثیا همکاری داشته و بچه‌ها رو اذیت کرده، اما بعدا پشیمون شده و توبه کرده بود. در قضیۀ شعار علیه حضرت امام به محمد‌‌امین گیر دادن که باید به امام توهین کنه. ولی سرشون پایین انداخته بود و هیچی نمی‌گفت. بعثیا با کابل به جونش افتادن و بشدت می‌زدن. محمد امین نه تنها داد و بیداد نمی‌کرد، بلکه به طرز عجیبی مقاومت می کرد و حتی تشویق به زدن می‌کرد. همه متعجب بودن. بلند‌بلند می‌گفت بزنید. این بدن باید تاوان گناهاشو پس بده. می‌گفت: بزنید این بدن باید تاوان خیانتاش رو به این بچه‌ها پس بده. محمد امین جزو کسانی بود که حاضر نشد حتی بصورت تقیه هم یه کلمه به امام توهین کنه. شدیدترین کتک ها رو تحمل کرد. کابل خورد، اذیت شد ، اما به برکت و لطف توبه نصوحی که کرده بود، مشمول لطف خدا شد و توانست تمام اون شکنجه‌ها رو تحمل کنه. اون روز، تولدی دوباره برای محمد‌امین بود و گرچه مدت‌ها قبل توبه کرده بود، ولی کسی باورش نمی‌شد توبه او توبه واقعی باشه، اما اون صحنه و استقامت دیدنی و اعتراف به گناهش زیر شکنجه از محمد‌امین چهره‌ای محبوب و دوست‌داشتنی پیش بچه ها ساخت و به عنوان توبه نصوح در اذهان همه ما نقش بست. برادران ارتشی ما همدوش با بچه های سپاه و بسیج صحنه های عجیب و باورنکردنی از ارادت و عشق به انقلاب و امام به نمایش گذاشتند و ثابت کردند ایرانی رو نمی‌شه به ارتشی و بسیجی و سپاهی تقسیم کرد ٬محمد‌امین چند سال بعد از آزادی بعلت حادثه ای از دنیا پرکشید و به جوار رحمت الهی شتافت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢حذف نامحسوس عکس‌های صدام وقتی وارد زندان قلعه شدیم، بر روی همه اتاقای قلعه عکسای بزرگ و رنگی صدام نصب شده بود. در هیچ‌کدوم از اردوگاها و زندانای قبلی که ما بودیم عکسی از صدام روی دیوار نبود و این چیزِ جدیدی بود که باهاش مواجه شدیم. عده‌ای خواستن عکسا رو بکنن و پاره کنن و دور بندازن. بقیه مخالفت کردن و قرار شد بتدریج و بصورت نامحسوس این کار صورت بگیره. اون زمان روزنامۀ عربی برامون می‌اوردن و معمولا، در اکثر صفحه‌هاش عکسای مختلف و رنگارنگ از صدام توش بود. بیشتر شبیه آلبوم عکس صدام بود تا روزنامه. این زمینه خوبی شد برای ما که نقشه‌مون رو اجرا کنیم. قرار گذاشتیم در مرحله اول و بطوریکه جلب توجه نکنه عکس روی دیوارها رو با یه سایز کوچیک‌تر عوض کنیم. می‌دونستیم بعثیا خِنگ‌تر ازین هستن که متوجه این تفاوت بشن. چند روزی صبر کردیم تا چشم‌شون به اونا عادت کنه و مرحله به مرحله عکسا رو هی کوچیک‌تر کردیم تا رسید به اندازه یه عکس خیلی کوچیک. اونا رو هم یکی‌یکی برداشتیم و جالب این بود که هیچ‌وقت بعثیا متوجه نشدن و بخاطر برداشتن عکس صدام به ما گیر ندادن. در واقع بچه‌ها با یه عملیات روانشناسی و مرحله به مرحله کاری رو انجام دادن که هم به هدفمون که حذف عکسای صدام بود رسیدیم و هم هیچ خطری ازین بابت برای کسی پیش نیومد. البته واقعا خِنگ و مشنگ بودنِ بعثیا هم به مددمون اومد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
..♥️ دنیا با همه زرق و برقش بدون شما مثل ویرانه ایست! همان قدر بی روح وهمان قدر عذاب آور... ای کاش بیایید‌ تا دوباره حیات در رگهای خشکیده جهان جاری شود! 🌤ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌤
دل را بہ هـواے دلبرے خوش ڪردیم سر را بہ هـواے سرورے خوش ڪردیم پا را بہ رڪاب صفدرے خوش ڪردیم جان را بہ فداے رهـبرے خوش ڪردیم
مقدم ارزویم.mp3
1.54M
💚 تمام مصائب ما از دوری توست یابن الحسن 🦋 ای تمام آرزویم 🦋 غم تو شد آبرویم 🦋 آقا درد و دل زیاده 🦋 از کجا برات بگویم 👤 جواد مقدم 🤲 اللّهُمَّ عَجِّل لَوَلیکَ الفَرَجَ 🤲 بحق فاطمه سلام الله علیها علیه‌السلام
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 راهکارهای امیرالمؤمنین برای برادرِ شدن. 👤 حجه الاسلام امینی‌خواه 👌 از دست ندهید 🤲 خدایا چه و چه روز هایی گذشت و اما از آقاجان مان امام زمان خبری نشد خدایا مولای ما را برسان
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ پست ویژه ✡☠ دجال ظهور کرده... 👤 توضیحات جالب حجت الاسلام عالی در مورد «دجال»، از قول شهید سید محمد صدر ✡☠ دجال همان فرهنگ و محتوای فاسد غرب است که یهود و صهیونیسم جهانی بواسطه انواع رسانه‌ها، فضای مجازی و... در قالب فیلم‌ها و سریال ها، موسیقی، بازی کامپیوتری ، شبکه‌های اجتماعی و... در سطح جهان منتشر و ترویج می‌کند و در حال دور کردن مردم از سبک زندگی سالم و الهی است 👌 حتما ببینید و نشر دهید 🤲 خدایا به برکت ایام ولادت آقا از غیبت آقاجان مان برطرف ک
درمحضرحضرت دوست
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢عملیات نیدو و شعار یا زهرا(۱) در تاریخ ۳۱ خرداد سال ۶۹ و در حالیکه کمتر از سه ماه به آزادی ما مونده بود، زلزلۀ منجیل و رودبار اتفاق افتاد و ۳۵ هزار نفر از هموطنامون جونشون رو از دست دادن. در بین اسرای اردوگاه ۱۸(سوله ها) تعدادی از بچه های شمال بودن و نگران سلامتی خونواده‌هاشون شده بودن و توی همین وقت چند نفر از جاسوسا و افراد مسئله دارِ اونجا به بچه‌ها زخم زبون زده بودن و از این که تعدادی ایرانی کشته شدن ابراز خوشحالی کرده بودن. این رفتار وقیحانه و غیر انسانی، قلب بچه‌هارو جریحه دار کرده بود و باهاشون درگیر شده و حسابی کتک‌شون زده بودن. درگیری مقداری ادامه پیدا کرده بود و بچه ها قوطی‌های شیر که مارک نیدو روشون نوشته بود رو بسمت‌شون پرت کرده بودن وتو سر و کله شون خورده بود. بچه ها به همین خاطر اسم عملیات مجازات جاسوسا رو گذاشته بودن «عملیات نیدو». بعثیا که از هر فرصتی برای آزار دادن بچه‌ها و عقده گشایی استفاده می‌کردن، تعدادی از بچه های داغدار شمالی رو گرفته بودن و آوردن توی یکی از اتاقای قلعه، زندانی کردن و شب و روز بشدت با کابل می‌زدنشون و ناله و فریادشون بلند بود. حتی شب سطلای ادرار رو از آسایشگاها جمع می‌کردن و می‌ریختن زیر اونا که بیشتر اذیت بشن. سه شبونه روز انواع شکنجه‌های وحشیانه ادامه داشت و دیگه طاقت بچه‌های قلعه داشت طاق می شد. باید فکری براشون می‌کردیم که نجات پیدا بکنن و زیر اون همه شکنجه از بین نرن. زمزمه‌ای بین بچه‌ها پیچید و صدایی از یکی از آسایشگاها بلند شد. نام مبارک حضرت زهرا بود. شعار یا زهرا(سلام الله علیها) در مدتِ کوتاهی به همه اتاقا و آسایشگاه‌ها سرایت کرد و زندان ۶۰۰ نفری قلعه همه با هم و با صدای بلند فریاد می‌زدیم یا زهرا. صدای ما به سوله‌ها رسیده بود و فهمیده بودن خبری شده. اونا هم شروع کرده بودن به شعار یازهرا گفتن. یهو دیدیم افسر اردوگاه به همراه تعداد زیادی از نگهبانا سراسیمه وارد شدن و پرسید چه خبر شده؟ چرا شعار می‌دین. چه مرگتونه؟ ما گفتیم: توی‌این شدت گرما ، تعدادی از ما رو انداختین توی اتاقی و شبونه روز دارین شکنجه‌شون می‌دین. درگیری داخلی بین خودمون بوده و کاری به شما نداشتن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨