💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
#سلام_مولای_من♥
دوست داشتن شما
شیرین ترین اتفاقی است که
هر روز رخ می دهد ...
وقتی دلم بوی یاد شما را می گیرد ،
وقتی لبم به ذکر نامتان متبرک میشود،
وقتی جانم به محبتتان معطر می گردد
هزار هزار شکوفه در درونم می شکفد،
بهار می شوم ، آرام می گیرم
و زنده می گردم ...
من با شما در نهایت خوشبختی ام ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بشارت ظهور
مقام معظم رهبری:همه شما زوال دشمنان بشریت را خواهید دید .
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه
😱 وقایع آخرالزمان / جاهلیت در آخرالزمان پیش از ظهور #امام_زمان
👌 از دست ندهید
🤲 خدایا در این #روز_بیعت با امام زمان #حجاب های غیبتش را برطرف کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 داستان بسیار شنیدنی مردی که بخاطر یک دانه گندم از زیارت امام زمان علیه السلام محروم شد!
👤 حجه الاسلام انصاریان
👌 پیشنهاد دانلود و نشر
#اغاز_ولایت_امام_زمان
#عید_بیعت #بدعت
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
صبح که آغاز مےشود
همان حین که سلامم را به محضرتان عرض مےکنم
عطر حضورتان جان مےبخشد؛به روح خسته ام...
از هجران رویتان صاعقه اے در آسمان ابرے دلم فریاد مےکشد و ناگاه چشمانم مےبارند
گلهاےنرگسےکه برای استقبال از قدمهایتان خریده بودم
حال میان صفحات مفاتیح ام خشکیده اند...
در نبودنت بهارے نمےآید
وچشمهایم تا کار مےکنند خزان مےبینند
تا نیایے بهار را باور نخواهم کرد یا صاحب الزمان(عج)
هروقت غربت و تنهایے
به عمق استخوانم رسوخ میکند
آرام و بےصدا آرامشم دادهاے؛
آنقدر آرام
که حضورت را حس نکردم
مهربانِ لحظه هاےغفلتم
امید غریبان تنها
کجایے...؟!
در افق آرزوهایم
تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
#مولاےمهربانغزلهاےمنسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه
😱 سخنان عجیب آخرالزمانی
👤 حجه الاسلام عالی
🤲 خدایا به مناسبت #روز_بیعت با آقا #امام_زمان #حجاب های غیبت آقاجان مان را برطرف کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درمحضرحضرت دوست
❣قسمت ۲۱ و ۲۲ خجالت میکشم و دست هایم را سریع از دست هایش بیرون میکشم. اخم هایش را باز میکند و به صو
🌷رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی
🌱قسمت ۲۳ و ۲۴
با ذوق به سمت سوگل میروم و محکم در آغوش میکشمش
+سلام سوگلی. چقدر دلم برات تنگ شده بود. فقط به عشق دیدن تو اومدم .
سوگل از آغوشم بیرون می آید و خندهی ریزی میکند
_سلام عزیزم. منم دلم برات تنگ شده بود ولی ماشاالله تو این مدت یه زنگم بهم نزدی، فقط من چند بار بهت زنگ زدم
+بخدا اگه بدونی چقدر درگیر بودم بهم حق میدی. حالا بعدا برات تعریف میکنم .
برمیگردم تا به بقیه سلام کنم اما جز سوگل بقیه ی عمو زاده ها را نمیبینم. با تعجب از سوگل میپرسم
+پس پسرا کجان ؟
_ما هم همین پیش پای شما رسیدیم ، ولی عمومحسن گفت شهروز و شهریار دوتاشون تازه از باشگاه برگشتن. شهریار رفته حموم شهروز هم خوابیده، سجاد هم یه کار کوچیک براش پیش اومد رفت ولی چند دقیقه پیش بهش زنگ زدم گفت تو راهم فکر کنم تا نیم ساعت دیگه برسه.
از نبودن شهروز خوشحال میشوم ولی دلم میخواهد زودتر شهریار را ببینم میخواهم از دلش دربیاورم.
وارد خانه میشویم، خانه ی بزرگ و مجللی هست. در یک طرف هال مبل ها سلطنتی نسکافه ای رنگ و در طرف دیگر میز ناهار خوری صدفی رنگی خود نمایی میکنند. کف زمین پارکت های شکلاتی رنگ و روی دیوار کاغذ دیواری های آجری رنگی به چشم میخورد .
سوگل آرام روی شانه ام میزند
_محو خونه شدیا
+آره خونشون خوشگله
_آره خیلی قشنگه
بهاره خانم به سمتمان می آید
_نورا جان اگه میخای چادرتو عوض کنی تو اتاق شهریار عوض کن
با گفتن (ممنون) به سمت دری که بهاره به آن اشاره کرد میروم. در اتاق را باز میکنم و وارد اتاق میشوم. نگاهی به دور تا دور اتاق میاندازم. دکور اتاق بسیار شیک و اسپرت است. اکثر وسایل اتاق قرمز و مشکی هستند. تخت مشکی با روتختی قرمز و کمد قرمز در یک طرف اتاق و میز تحریر قرمز در طرف دیگر اتاق است. روی میز تحریر لپ تابی با نماد سیب گاز زده ی معروف خودنمایی میکند .
«زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب»
مولانا
کنار میز تحریر یک توپ فوتبال و دومیل، ورزشکار بودن شهریار را ثابت میکند. کنار در آینه قدی مشکی رنگی قرار گرفته و کنار آن هم کتابخانه ی کوچکی وجود دارد. بخشی از کتابخانه حالت یک میز کوچک را دارد که روی آن پر از عطر و ادکلن با مارک های معروف هست. زیر لب میگویم
+چقدر عطر داره. تعداد عطرهاش از من که دخترم بیشتره.
ناگهان سرم بشدت درد میگیرد. به سمت تخت میروم و روی آن مینشینم. بعد از گذشته چند دقیقه سوگل در میزند و آرام وارد اتاق میشوند. با دیدن چشم های قرمز و صورت رنگ پریده ام متوجه حال خرابم میشود
_خوبی نورا ؟ اتفاقی افتاده ؟
+سردرد شدید دارم
_چرا کسیو خبر نکردی ؟
+فکر کردم سریع خوب میشه ولی نشد . میتونی برام یه قرص مسکن بیاری ؟
_آره حتما
با گفتن جمله ی آخرش سریع از اتاق خارج میشود. بعد از کمی همراه قرص مسکن و لیوان شربت پرتقال وارد اتاق میشود
_بیا اینارو بخور. بهاره خانم گفت همینجا استراحت کن هروقت حالت خوب شد بیا بیرون .
سری به نشانه ی تایید تکان میدهم و بعد قرص و شربت را میخورم و از سوگل تشکر میکنم. سوگل به سمت در میرود
_من میرم که استراحت کنی
+دستت درد نکنه بیزحمت چراغم خاموش کن
_باش
بعد از رفتن سوگل روی تخت دراز میکشم . بعد از نیم ساعت استراحت بالاخره سردردم آرام میشود. از روی تخت بلند میشوم. صدای سلام و احوالپرسی نظرم را جلب میکند. کمی بیشتر نزدیک در میشوم، بین صداها متوجه صدای شهروز میشوم. کلافه نفسم را فوت میکنم. اصلا از بیدار شدنش خوشحال نیستم. کمی مینشینم تا سرحال شوم و بعد بروم. بعد از مدت کوتاهی کسی در میزند. سریع چادر رنگی ام را سر میکنم و بعد بلند میگویم
+بفرمایید
با باز شدن در قامت شهروز نمایان میشود
«تخمین زده ام بعد تو با این غم سنگین
شاید دو،سه ساعت دو،سه شب زنده بمانم»
انسیه آرزومند
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
🕊🌹🕊
در قید غمم،خاطرِ آزاد ڪجایے؟
تنگ است دلم،قوّت فریاد ڪجایے؟
ڪو هم نفسی..؟!تا نفسے،شاد برآرم؟
اے آن ڪہ نرفتے دمے از یاد ڪجایے؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام محبوب قلبـ❤️ـم صبحت بخیر
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گِل شود و گُل شکفد از گِل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
#جانم_فدای_رهبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 اولین سخنرانی #امام_زمان بعد از ظهور
👌 با گناهان خود #حجاب غیبتش نشویم
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه
☠ هالیوود و ظهور منجی آخرالزمان #امام_زمان
👌 پیشنهاد دانلود و نشر
⭕️ توصیه امام زمان ارواحنا فداه برای چگونگی غلبه بر شیطان
🔹 سستی و بیحالی در عبادت و نماز، نشان ضعف ایمان است. به فرموده رسول خدا(ص): آفت عبادت، سستی و تنبلی است.
📚 بحارالأنوار، ج۶۶، ص۳۸۹
🔹 بنابراین بخشی از اوقات روزانه یک مسلمان باید به عبادت بگذرد تا لحظات عمرش روشن و سرشار باشد.
🌕 حضرت مهدی علیه السلام نماز را یکی از راههای غلبه بر شیطان دانسته و میفرماید:
🔺 «...هیچ چیز مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمیساید، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بسای...».
📚 کمالالدین، ج۲، باب۴۵، ح۴۹
🔵 تقویت رابطه با خدا با نماز و عبادت، سلطه ابلیس را از بین میبرد و ما را مصون میسازد.
#امام_زمان
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اگر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف توسل واقعی بجوییم، قطعا از حضرت جواب می گیریم ان شاءالله...
👤 استاد عالی
#امام_زمان #حجاب
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
درمحضرحضرت دوست
🌷رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی 🌱قسمت ۲۳ و ۲۴ با ذوق به سمت سوگل میروم و محکم در آغوش میکشمش
❣قسمت ۲۵ و ۲۶
با باز شدن در قامت شهروز نمایان میشود . کمی عصبی میشوم ولی سعی میکنم خودم را کنترل کنم. بلوز سرمه ای رنگ آستین کوتاهی همراه با گرمکن سفید به تن کرده.
شهروز سرد و خشک و خالی فقط سلام میکند بدون هیچ احوالپرسی و خوش آمدی! من هم مثل خودش جوابش را میدهم.
کلافه می پرسم
+برای چی اومدید تو اتاق؟؟
اگرچه خودم جواب سوالم را میدانم. دلیل دیگری جز برای آزار و اذیت من و نیش و کنایه زدن دور از چشم بقیه وجود ندارد.
نگاه سردش را به چشم هایم میدوزد. از نگاهش حس بدی پیدا میکنم .
_فکر نمیکردم برای اومدن به اتاق داداشم باید از شما اجازه بگیرم. ولی محض اطلاعت اومدم عطر بزنم.
میدانستم بهانهی الکی است. پوزخند صدا داری میزنم. شهروز شیشه ی عطر آبی رنگی را برمیدارد و به مچ دست و گردنش میزند . بوی عطر تلخ و سرد است. درست مثل شهروز، تلخ و سرد.
بلند میشوم و از اتاق خارج میشوم. خداراشکر میکنم قبل از اینکه بتواند زهرش را بریزد فرار کردم .
وقتی وارد هال میشوم متوجه شهریار و سجاد میشوم. شهریار لباس راحتی طوسی رنگی همراه با شلوار ورزشی مشکی پوشیده است. در کنارش سجاد پیراهن سفیدی با شلوار خاکستری پارچه به تن کرده است . بعد از سلام و احوالپرسی با آنها کنار سوگل مینشینم و غرق صحبت میشویم. بعد از گپ و گفت کوتاهی نوبت به اعلام خواهر و برادر بودن من و شهریار میرسد.
پدر روبه جمع میایستد
_این دورهمی یک مناسبت داره که الان بهتون میگم. قبل از اینکه بگم ۲ تا نکته رو یاداوری میکنم. اول اینکه کسی بین صحبتم نپره و دوم اینکه این خبر واقعیه و جنبهی شوخی نداره.
شهریار با ذوق به لب های پدرم چشم دوخته است. از اینهمه شادی بچه گانهاش خندهام میگیرد .
پدر بعد از کمی مکث ادامه میدهد
_حدود ۲۱ سال پیش .....
پدر ماجرای نیما و شهریار را تعریف میکند و در آخر اعلام میکند که من و شهریار با هم خواهر و برادر هستیم. نگاه متعجب همه بین من و شهریار میچرخد. فقط شهروز با سکوت به زمین خیره شده است.
سوگل با خوشحالی من را بغل میکند
_وای نورا واقعا برات خوشحالم
+ممنونم عزیزم
همه شروع به پرسیدن سوال میکنند و خانواده من و خانواده ی شهریار با صبوری جوابشان را میدهند.
«من هر نفسم بر نفس ناز تو بند است
من مشتریم قیمت لبخند تو چند است؟»
شهریار
بعد از مدتی شهریار به آشپزخانه میرود و با یک کیک بزرگ برمیگردد. کیک شکل قلب قرمزی است که پر از گل های سفید است و روی آن اسم من و شهریار نوشته شده است . با تعجب میپرسم
+این کیک برای چیه ؟
ابرو بالا می اندازد
_این اتفاق خوب یه جشن کوچیک میخاد دیگه مگه من چند تا خواهر کوچولو دارم
و بعد چشمکی میزند .
یک لحظه یاد اتفاقات عصر می افتم. لبخند روی لبم میماستد. سریع خودم را جمع و جور میکنم و دوباره لبخند میزنم. با احساس سنگینی نگاهی سرم را بلند میکنم. متوجه نگاه شهروز میشوم. لبخند مرموزی میزند و سر برمیگرداند. نمیدانم دوباره چه نقشه ای برایم کشیده است .
بعد از خوردن کیک شام را آماده میکنیم. شام را هم با شوخی و خنده و شیطنت های شهریار میخوریم .
سوگل با خنده میگوید
_خیلی شب خوبی بود واقعا خوش گذشت
+آره خیلی . خاطره ی خوبی شد
_نورا میتونی بری گوشیتو بیاری عکس بگیریم؟ یادگاری میشه. من خودم گوشیمو جا گذاشتم
+آره حتما
با پایان جمله ام بلند میشوم و به سمت اتاق شهریار میروم. وقتی وارد اتاق میشوم متوجه شهروز میشوم که روی تخت نشسته و مشغول کار کردن با موبایلش هست. میخواهم برگردم که شهروز سر بلند میکند و من را میبیند. بی اختیار ابروهایم را در هم میکشم. به ناچار به تخت نزدیک میشوم . موبایلم را از داخل کیف بر میدارم و به سمت در حرکت میکنم. در میان راه صدای شهروز متوقفم میکند
_چیه تیرت به سنگ خورده ناراحتی ؟
برمیگردم و با تعجب میپرسم
+یعنی چی تیرت به سنگ خورده ؟
ابرو بالا می اندازد
_یعنی تو نمیدونی؟ میدونم داری خودتو میزنی به اون راه
اخمم غلیظ تر میشود
+یعنی چی؟ اصلا متوجه حرفهات نمیشم .
از روی تخت بلند میشود و یک قدم جلو می آید
_اینکه واسه شهریار دلبری کردی تا مخشو بزنی آخرم برادرت شد. فکر نکن حواسم بهت نیست. اون روز خونه ی عمو محمود خوب با شهریار خوش و بش میکردی و واسش دلبری میکردی، الانم تا شهریار بهت گفت ( خواهر ) پکر شدی.
از حرف های شهروز خشکم میزند .
«گفتم ز کویت میروم، گفتا تو آزادی مگر ؟
گفتم فراموشم نکن، گفتا تو در یادی مگر»
مجتبی عدالتی
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
#سلام_مولاےمن💚
سلامے از ذره بہ خورشید...
سلامے از عطش بہ باران...
سلامے از تاریڪے بہ نور...
سلامے از انتهاے بے ڪسے بہ
فرمانرواے عالم...
سلامے از نهایت دلواپسے بہ
بیڪران آرامش...
سلامے بہ حجت خدا،
بہ غریب ترین یاور،
بہ تنهاترین پدر...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام یگانہ منجے عالم☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ میخواهی در دنیا و آخرت با امام زمانت باشی؟!
🔻عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِّمْنِي شَيْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ كُنْتُ مَعَكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ قَالَ فَكَتَبَ بِخَطٍّ أَعْرِفُهُ أَكْثِرْ مِنْ تِلاَوَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رَطِّبْ شَفَتَيْكَ بِالاِسْتِغْفَارِ.
اسماعيل بن سهل مىگويد:
به امام جواد سلام الله علیه نامهاى نوشتم كه دعايى به من بياموز كه چون بخوانم در دنيا و آخرت با شما باشم.
امام سلام الله علیه با خطّى كه من آن را خوب مىشناختم نوشت:
🔹 سورۀ «انّا انزلناه»(سوره قدر) را بسيار تلاوت كن، و لبهاى خود را به ذكر استغفار تَر گردان.
📚 ثواب الاعمال، ص۱۶۵
🟢 از همین حالا این کار رو جزء برنامه های روزانه مون قرار بدیم قرائت سوره قدر و ذکر استغفار هدیه به امام زمان..
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷