eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
664 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
آغاز شد روزهایی که برایشان صبح و شام گریه می‌کنید! روزهای عیان شدن ناموس خدا میان کوچه و بازار ، اما... دلواپس لحظه‌هایی هستم که قلب مهربان و صبورت از حزن و ماتم آکنده است، برای روزی که با این کاروان به شام میرسی برای هلهله و سنگ هایِ پشتِ بام... دلواپسم برایتان آقا جان برای روزی که با زینب و اطفال بزمِ شراب میروی، برای روزی که خرابه کنارِ رقیه... دلواپسم برای این همه مصیبت در پیش چشمان نازنینت، و دعا می کنم خداوند حافظتان باشد و الساعه فرج شما را برساند...
⚫️ دردناکترین روضه از نظر امام زمان علیه السلام 🔵 حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد: « در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آیا آنچه در زیارت ناحیة مقدسه با این عبارت ذكر شده، درست است كه می‌فرماید: 🔺 فَلَاَنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبْكِیَّنَ عَلَیْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً (پس صبح و شب بر شما ندبه كرده و به جای اشك خون می‌گریم) صحیح است؟ فرمودند: بلی 🔹 عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟ فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد. 🔹 گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.  🔹 عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد. 🌕 عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است. زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد 📚 شیفتگان حضرت مهدی ج ۲ ص ۱۴۴
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 .بعد دستش را زد زیر چانه اش و گفت: -این دوست داداشت نمی خواد زن بگیره. ترنج همانطور که به سقف زل زده بود گفت: -چیه تصمیم به ازدواج گرفتی؟ مهتاب هم مثل ترنج نشست و گفت: -آره خیلی دلشم بخواد. بعد هم خندید و صدای آهنگ را بلند کرد. بچه ها توی کلاس گوشه و کنار داشتند درباره ارشیا صحبت می کردند و ترنج و مهتاب همانجور که دراز کشیده بودند داشتند به حرفهای انها گوش میداند. -فکر کنم این منصوری ترشیده خودشو انداخته به مهرابی. -غلط کرده. -وای بچه ها یعنی کی زنش میشه؟ -اصلا از کجا که دوست دختر نداشته باشه. -نه بابا به جذبه اش نمی خوره. -اوه تو این مردا رو نمی شناسی یه مارمولکایی هستن که نگو یکی از یک گوشه پراند: -معلومه تو خوب می شناسیشون. و همه از این حرف خندیدند 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج ولی پوزخند زد و فکر کرد: -شایعه پراکنی های شروع شد. مهتاب نگاهی به ترنج انداخت و گفت: -راسته؟ ترنج شونه ای بالا انداخت و گفت: -تا اونجایی که من می دونم تو لیست مهرناز خانم منصوری ندیدم. مهتاب هم ریز ریز خندید و گفت: -پس پاشو شایعه رو در نطفه خفه کن -چشم که یک شایعه دیگه درست کنم که خودمم قاطیش باشم نه؟ مهتاب سرش را به طرف ترنج چرخاند که داشت به سقف نگاه میکرد و آهنگ را عوض کرد. ترنج سرش را برداشت و گفت: -شارژ ندارم مهتاب منتظر یه اس هستم باطری اینو خالی نکن. -باشه فقط همین یکی. ترنج چیزی نگفت. موبایل مهتاب از ان معمولی های ارزان قیمت بود که هیچی هم ندارند. وضع مالی خانواده اش تعریفی نداشت برای همین با اینکه ترم سوم بود هنوز توی خوابگاه مانده بود. ترنج دلش نمی خواست کاری بکند که دل مهتاب بشکند برای همین چیزی نگفت. گاهی از اینکه او اینقدر ریخت و پاش می کرد و مهتاب ریال به ریال پولش را حساب می کرد خجالت هم می کشید 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 تازگی ها هم مادرش مریض شده بود و پدرش به هر دری می زد تا بتواند پول عملش را جور کند.. ترم دوم هم بخاطر مشکل خوابگاه حتی تصمیم گرفته بود ترک تحصیل کند. که ترنج نگذاشته بود و خودش همراه او اینقدر دویده بودند تا بالاخره دانشگاه متقاعد شده بود که مهتاب باید توی خوابگاه بماند. ترنج آهی کشید و به چهره سبزه و لبهای قلوه ای مهتاب نگاه کرد. دختر با نمکی بود. . با اینکه این همه مشکل داشت ولی خیلی کم میشد اخم را توی چهره اش دید. برای اولین بار گریه اش را وقتی دیده بود که فهمیده بود مادرش باید عمل شود.کلاس بعد هم گذشت. بعد از کلاس مهتاب تند تند وسایلش را جمع کرد و به ترنج گفت: -یک خورده برا من صبر میکنی برم ساکمو بیارم می خوام برم خونه. -باشه بدو. مهتاب از پله پائین دوید و ترنج بعد از پوشیدن چادرش رفت طرف در اصلی. ارشیا هم کلاسش تمام شده بود و می خواست برود خانه داشت ماشینش را از پارک در می آورد که خانم منصوری صدایش کرد: -جناب مهرابی 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
بسم الله الرحمن الرحیم...🌱 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🥀 ❤️ اے قیام ڪنندهٔ بـہ حق جہــاڹ انتظار قدومت را می کشد چشمماڹ را بہ دیده وصاڸ روشڹ ڪڹ اے روشڹ تر از هر روشنایی 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⚠️اگه یه روز خواستید به درد امام زمان بخورید.. ⭕️ حتما و حتما ببینید و گوش کنید ❕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤برای امام زمانم چه کنم؟🖤 مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شیعیان ببینند
💠کلام امام زمان(عج): أنا صاحب الحق علامةُ ظهورِ أمري کثرة الهرج والمرج والفتن ای شیعه ما من صاحب حقم. نشانه‌ي ظهورم زياد شدن هرج و مرج و آشوب و گرفتاري‌هاست. 📚منابع: الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة / النص / 302 / 4 *اللهم عجل لولیک الفرج*
سیری_از_زندگی_امام_حسن_علیه_السلام1_5839449222247615424.mp3
25.29M
" تا‌ اربعین‌ دعوتید هرشب‌ به هیئت‌مجازی‌ آوای‌ظُهور🏴 هم‌نوا با‌ امام‌زمان اشک‌بریزیم ان‌شاءاللّه‌برات‌کربلا‌وشهادت‌بگیریم :) به‌نیت‌فرج‌مولا‌وشفای‌همه‌مریضا
مداحی_آنلاین_چجوری_عشقتو_حاشا_بکنم_جواد_مقدم.mp3
9.97M
احساسی (عج) 🍃چه جوری عشق تو حاشا بکنم 🍃چه جوری مثل تو پیدا بکنم 🎤 👌بسیار دلنشین 🌷 ➖➖➖➖➖➖➖
ای وای از سهل انگاری امت از توصیه رهبری درقرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه ایشان در مورد کرونا مشخصا این دعا را امر فرمودن اما... معجزه در همین دعاست بخوانید هر روز تا میتوانید نشر دهید و تبلیغ کنید... این ولی خدا بی حساب و کتاب حرف نمیزنند... یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ...
⚫️ دردناکترین روضه از نظر امام زمان 🔵 حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد: « در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آیا آنچه در زیارت ناحیة مقدسه با این عبارت ذكر شده، درست است كه می‌فرماید: 🔺 فَلَاَنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبْكِیَّنَ عَلَیْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً (پس صبح و شب بر شما ندبه كرده و به جای اشك خون می‌گریم) صحیح است؟ فرمودند: بلی 🔹 عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟ فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد. 🔹 گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.  🔹 عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد. 🌕 «عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است.» زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد 📚 شیفتگان حضرت مهدی ج ۲ ص ۱۴۴ ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری ✍️سخنران:استاد دانشمند🎤 🎬موضوع: گناه نکنید! آقا داره میاد خودتون رو برای سربازیش اماده کنید خودتون رو برای خدمت کردن بهش
AUD-20210822-WA0002.
1.8M
اهمیت‌ ویژه‌ تبلیغ‌ برای‌ امام‌ زمان (عج)❤️ 💚تقدیر خاص حضرت زهرا (س) از مادر عالمی که نوشتن کتابی درباره امام عصر (عج)را شروع کرده بود.
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 .ارشیا ایستاد و پیاده شد. -سلام بفرمائید؟ -شرمنده من امروز ماشین نیاوردم خیلی هم عجله دارم جسارته منو تا خیابون اصلی می رسونین. -خواهش می کنم خانم بفرمائید. خانم منصوری در عقب را باز کرد و سوار شد. مهتاب دوان دوان با ساکش از راه رسید. مانتو و شلوارش را هم حتی عوض نکرده بود. -وای ببخشید حیرون شدی. -نه بابا این چه حرفیه؟ بریم الان اتوبوس میاد. ولی قبل ز اینکه از دانشکده خارج شوند ارشیا در حالی که خانم منصوری توی ماشینش نشسته بود از انجا خارج شدند.مهتاب زد به شانه ترنج و گفت: -مثل اینکه زیادم شایعه نبوده. ترنج خودش هم با تعجب به ماشین ارشیا نگاه کرد و گفت: -آره انگار خانم منصوری بود. مهتاب هلش داد و گفت: - بدو اتوبوس اومد. و هر دو دویدند طرف دیگر خیابان.ترنج گوشی اش را چک کرد. سومین بار بود اخطار خالی شدن باطری را می داد.شیوا آدرس کافی شاپ را برایش فرستاده بود. آدرس را نگاه کرد و گفت: -مهتاب من تا آزادی باهات میام. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 .با یک لبخند رفت سمت او و سلام کرد: -سلام دیر که نکردم؟ -نه منم تازه اومدم. بعد نگاهی به آرشیو ترنج انداخت و گفت: -وای ببخشید با این همه وسیله محبور شدی بیای. -خونه هم می خواستم برم همین بود دیگه. -پس خودم می رسونمت. -اگه این لطف و بکنی که عالی میشه. -خواهش می کنم. ترنج آرشیوش را روی صندلی کناری گذاشت و چادرش را مرتب کرد. موبایلش را در آورد و نگاه کرد: -لعنتی خاموش شده. -شارژ تمام کردی؟ -آره یکی از بچه ها گیر داده بود اینقدر آهنگ گوش داد که خالی شد. -اگه جایی کار داری موبایل من هست. - نه کار ندارم به مامان گفتم دیر میام. -گفتی اومدی منو ببینی؟ -حقیقتش نه چون خودم خیلی شوکه شده بودم گفتم ممکنه مامان چه فکرائی بکنه 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -خوب شد. -چطور؟ -حالا می گم. خوب چی می خوری؟ -معلومه میلک شیک نسکافه ای. به پیشخدمت اشاره کرد و وقتی رسید گفت: -دو تا میلک شیک یه نسکافه ای یه شکلاتی. -خوب جریان چیه؟ مردم از فضولی. شیوا انگار از گفتن حرفش کمی شرم داشت.آرنجش را روی میز گذاشت و نگاهش را دوخت به گلدان وسط میز و گفت: -از اون شب مهمونی خونه شما فکرم یک کم مشغول شده. دل ترنج یک لحظه فرو ریخت:نکنه از ارشیا خوشش آمده. لبش را گاز گرفت و سعی کرد خونسرد باشد. -برای چی؟ شیوا این بار ترنج را نگاه کرد و گفت: -درباره حرفایی که زدی...کنجکاو شدم. ترنج متعجب شیوا را نگاه کرد. -حق داری تعجب کنی. حقیقتش برای من تا قبل از این اصلا مهم نبود. یعنی چیزی بود که از بچگی دور و برم دیده بودم. همه مثل من بودن پس نیازی نبود به خودم زحمت بدم. گرچه از این طرف و اون طرف آدم چیزایی می شنوه ولی خوب هیچ کدوم برام قانع کننده نبود. حرفای تو برام تازگی داشت. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
شبتون مهدوی دعای فرج🙏