eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 حــــدیث مهـــــدوے 💠 __________________ __________________ 🔹امام باقر علیه السلام: «اذا ظهر القائم (عليه‌السلام) ظهر براية رسول الله (صلی الله عليه و اله و سلم) و خاتم سليمان و حجر موسی و عصاه»؛ «هنگامی که قائم (عليه‌السلام) ظاهر شود، پرچم رسول اکرم (صلی الله عليه وآله وسلم)، انگشتر حضرت سليمان (عليه‌السلام)، سنگ و عصاي حضرت موسی (عليه‌السلام) را همراه خود می‏ آورد». 📚اثباة الهداة؛ ج3، ص542 ✍🏻الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج __________________ __________________ 💠حـــــدیث مهــــــدوے💠 🔹پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : ‌ ‌«ﻓﺘﻨﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻫﻨﻮﺯ ﻃﺮﻓﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺘﻨﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺭﺩ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺑﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺁﺷﻮﺑﺪ، ﺗﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﺪﺍ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻣﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻓﻼ‌ﻧﯽ ﺍﺳﺖ.» 📚منبع: ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﻣﻬﺪﻭﯾﺖ؛ ﻗﺴﻤﺖ ﺳﻮﻡ، ﺻﻔﺤﻪ 30، ﺣﻀﺮﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﯽ ﺻﺎﻓﯽ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ ✍🏻الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج __________________ __________________
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_ دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_سی وششم🌹 این داستان👈با من سخن بگو اوایل به حس ها و چیزهایی که ب
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_سی وهفتم🌹 این داستان👈 تلخ ترین عید توی در خشک شدم ... و مادربزرگم مبهوت که چرا یهو حالتم... صد و هشتاد درجه تغییر کرد ... چشم هایی که از شادی می درخشید ... منتظر تکانی بود ... تا کنترل اشک از اختیارم خارج بشه ... و سرازیر بشه ... - چی شدی مادر؟ ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - هیچی ... دلم برات خیلی تنگ شده بود بی بی ... بی حس و حال بود ... تا تکان می خورد دنبالش می دویدم... تلخ ترین عید عمرم ... به سخت ترین شکل ممکن می گذشت ... بقیه غرق شادی و عید دیدنی و خوشگذرانی ... من ... چشم ها و پاهام ... همه جا دنبال بی بی ... اون حس ... چیزهایی بهم می گفت ... که دلم نمی خواست باور کنم ... عید به آخر می رسید ... و عین همیشه ... یازده فروردین ... وقت برگشت بود ... پدر ... دو سه بار سرم تشر زد ... - وسایل رو ببر توی ماشین ... مگه با تو نیستم؟ ... اما پای من به رفتن نبود ... توی راه ... تمام مدت ... بی اختیار از چشم هام اشک می بارید ... و پدرم ... باز هم مسخره ام می کرد ... - چته عین زن های بچه مرده ... یه ریز داری گریه می کنی؟ ... دل توی دلم نبود ... خرداد و امتحاناتش تموم بشه ... و دوباره برگردیم مشهد ... هفته ای چند بار زنگ می زدم و احوال بی بی رو می پرسیدم ... تا اینکه بالاخره کارنامه ها رو دادن ... داره........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_سی وهشتم🌹 این داستان👈می مانم دیگه همه بی حس و حالی بی بی رو فهمیده بودن ... دایی... مادرم رو کشید کنار ... - بردیمش دکتر ... آزمایش داد ... جواب آزمایش ها اصلا خوب نیست ... نمونه برداری هم کردن ... منتظر جوابیم ... من، توی اتاق بودم ... اونها پشت در ... نمی دونستن کسی توی اتاقه ... همون جا موندم ... حالم خیلی گرفته و خراب بود ... توی تاریکی ... یه گوشه نشسته بودم و گریه می کردم ... نتیجه نمونه برداری هم اومد ... دکتر گفته بود ... بهتره بهش دست نزنن ... سرعت رشدش زیاده و بدخیم ... در واقع کار زیادی نمی شد انجام داد ... فقط به درد و ناراحتی هاش اضافه می شد ... مادرم توی حال خودش نبود ... همه بچه ها رو بردن خونه خاله ... تا اونجا ساکت باشه و بزرگ ترها دور هم جمع بشن... تصمیم گیری کنن ... برای اولین بار محکم ایستادم و گفتم نمیرم ... همیشه مسئولیت نگهداری و مراقب از بچه ها با من بود ... - تو دقیقی ... مسئولیت پذیری ... حواست پی بازیگوشی و ... نیست ... اما این بار ... هیچ کدوم از این حرف ها ... من رو به رفتن راضی نمی کرد ... تیرماه تموم شده بود ... و بحث خونه مادربزرگ ... خیلی داغ تر از هوا بود ... خاله معصومه پرستار بود با چند تا بچه ... دایی محسن هم یه جور دیگه درگیر بود و همسرش هفت ماهه باردار ... و بقیه هم عین ما ... هر کدوم یه شهر دیگه بودن ... و مادربزرگ به مراقبت ویژه نیاز داشت ... دکتر نهایتا ... 6 ماه رو پیش بینی کرده بود ... هم می خواستن کنار مادربزرگ بمونن و ازش مراقبت کنن ... هم شرایط به هیچ کدوم اجازه نمی داد ... حرف هاشون که تموم شد ... هر کدوم با ناراحتی و غصه رفت یه طرف ... زودتر از همه دایی محسن ... که همسرش توی خونه تنها بود ... و خدا بعد از 9 سال ... داشت بهشون بچه می داد ... مادرم رو کشیدم کنار ... - مامان ... من می مونم ... من این 6 ماه رو کنار بی بی می مونم ... دارد......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
❣ هر کسی ... یک دلبـ💞ـر جـانـانـه دارد من ... را سلام معشوق دنیا♥️ 🌸🍃 🌹🍃🌹
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ من هراسانم از خودم و حملات و وسوسه هاے شیطان هراسانم از آن لحظه اے ڪه از خودم و خودت غافل مےشوم و تو مرا مےبینے از آن بدتر از شرمندگے بعد از غفلتم هراسانم ڪه چگونه دوباره صدایت کنم چگونه دوباره ⚘اللهم عجل لولیک الفرج⚘ بگویم منے ڪه شیطان غافلم ڪرده از تو اما هرچه من از شما غافلم شما مراقبم هستید توبه مےڪنید به جاے من و واسطه مےشوید براے بخشش من بین خداے مهربان و رحیم و چه زود همچون پدرے مهربان خطاے فرزند را فراموش مےکنید آقاے مهربانے شرمنده ام به اندازه تمام دل شڪستنهایم و غافل شدن هایم شرمنده ام که فرزند خوبے برایت نبودم . . .😔 در افق آرزوهایم تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
" ﷽ روایـــــ📓ــــات مهـــ📿ـــدوے در زمان ✍🏻 امام سجاد «علیه‌السلام» فرمودند: 🌺انَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً؛ مردم زمان غیبت او (امام مهدی علیه‌السلام) که معتقد به امامت وى هستند و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها بهترند؛ زیرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده که غیبت در نزد آنها حکم مشاهده را دارد! خداوند آنها را در آن زمان مثل کسانی می‌داند که با شمشیر در پیش روى رسول خدا صلّی الله علیه و آله (علیه دشمنان دین) پیکار کرده‌اند؛آنها مخلصان حقیقى و شیعیان راستگوى ما هستند که مردم را به طور آشکار و نهان به دین خدا می‌خوانند.».. 📚بحارألانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
⬅️وعده خداوند به طور حتم در زمان ظهور حضرت قائم عليه السّلام ✨سوره ى نور [ آيه ى ۵۶ ] وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُواالصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ ⬅️(خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل انجام داده اند وعده فرموده كه به طور حتم (در ظهور امام قائم عليه السّلام) در زمين به ايشان دهد؛ چنان كه كسانى را كه قبل از ايشان بوده اند به خلافت رسانيد و البتّه آيينى را كه براى ايشان پسنديده است توان و اقتدار خواهد داد و بى گمان، هراس ايشان را به ايمنى مبدّل خواهد ساخت تا مرا عبادت كنند و هيچ چيزى را شريك من نگردانند و هر آن كه بعد از آن (وعده) كافر شود، چنين كسانى تبه كارند. ) 📌 محمّد بن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبه گويد: احمد بن محمّد بن سعيد بن عقده حديث مان داد و گفت: حديث‌ام داد احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى از كتاب خود، گفت: برايمان حديث كرد اسماعيل بن مروان، گفت: علىّ بن ابى حمزه از پدرش و او از وهيب، از ابو بصير، از امام ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام برايمان حديث گفت كه 📝آن حضرت در [معنى فرموده ى خدا: (خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه به طور حتم (در ظهور امام قائم عليه السّلام) بر روى زمين به ايشان خلافت دهد؛ چنان كه كسانى را كه قبل از ايشان بوده اند به خلافت رسانيد و البتّه آيينشان را كه براى ايشان پسنديده است توان و اقتدار خواهد داد و به طور حتم بيم و هراس آنان را به ايمنى بدل خواهد ساخت تا مرا عبادت كنند و هيچ چيزى را شريك من نگردانند. ) فرمود: 《درباره ى حضرت قائم عليه السّلام و اصحاب او (نازل ) است. 📙 كتاب الغيبة نعمانی: ۲۴۰ [باب ۱۳، ح ۳۵].
☀️امام مهدی (عج): "ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود گرفتاری ها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید." 📚بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵ ‌‌‌ لینک کانال : @Abbasse_kardani
⭕️ عارف کامل انصاری همدانی(ره): ظهور نزدیک است ولی اگر دعا بکنید نزدیک تر می شود. چون دعای شما خیلی مؤثر است. هر چه می توانید برای ظهور حضرت دعا کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنران : حاج اقا ✅درچه شرایطی ظهوراتفاق میفته... میخواستند از سردار سلیمانی دیگر نامی نماند ولی امروز در خاک آمریکا نام او را صدا میزنند... معترضین آمریکایی تصاویر سردار سلیمانی و ابومهدی را در دست می‌گیرند و الله اکبر می‌گویند! لینک کانال : @Abbasse_kardani
نظام تقديم 84.mp3
9.81M
🔈 🔇 جلسه یازدهم صوتی 👆👆👆 کتابی جالب 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. لینک کانال : @Abbasse_kardani
پرسش و پاسخ با دانشجویان مقیم آمریکا بخش اول.mp3
18.82M
🔈 با دانشجویان مقیم آمریکا * قوه خیال و تمثلات * تمثلات انبیاء * وحی انبیا از چه جنسی است؟ * انتقال پیام و دریافت پیام * مراتب درک فهم * تاویل ذوالعین بودن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم * شاخص تعیین مرتبه سیر تکاملی فرد * چرا معارف منتقل شده از پیامبران با یکدیگر متفاوت است؟ * هر که درکش بیش، دردش بیشتر * نکاتی پیرامون هیپنوتیزم * عاقل چه کسی است؟ * چه کنیم در لحظات تعیین‌کننده زندگی، تصمیم درست اتخاذ کنیم؟ * تشخیص اولویت‌ها * معرفی دو کتاب مهم 📅99/03/06 ⏰ مدت زمان: ۳۹:۱۱
مرحوم حاج رضا خراسانچى میگفت عمـوى من حاج على اکبر در آخر عمر فلج شد و توان درست صحبت کردن نـداشت. روزى بـه مـن گفت مـن فردا می میرم. ایـن را گفت و فرداى همآن روز از دنیا رفت روزی رمـضان باغبان پیش من آمد و گفت دیشب، حاج على اکبر را خواب دیدم که در وسیعى بود، حالش را پرسیدم، گفت خوبم ولى‌پنج ریال به نانواى نزدیک منزل بدهکارم، بابت یک عدد نان بـه نانوا گفتم من می‌ میرم و ورثه ى مـن طلبت را نمى دهنـد. گفت اشکال ندارد. اما فعلاً از جهت این پنج ریال ناراحتم حاج رضا گفت: پیش نانوا رفتم و به او گفتم ازحاج على اکبر چیزى طلب دارى؟ گفت بله، یک عدد نان خرید و خُرد نداشت گفتم بماند . گفت فلانی من می‌ میرم و ورثه‌ام پول تو را نمى دهند معلوم شد این خواب صادقه بـوده است ، پنـج ریال را بـه او دادم
‍⭕️ خوشا به حال شيعيانی كه در زمان غيبت امام زمان ارواحنا فداه دست از ‌تبری بر نميدارند. 💠 عن الإمام موسى بن جعفر عليهما السلام : 🍃 طوبى لشيعتنا المتمسكين بحبلنا في غيبة قائمنا ، الثابتين على موالاتنا و البرائة من أعدائنا ، أولائك منا و نحن منهم ، قد رضوا بنا أئمة و رضينا بهم شيعة ، فطوبى لهم ثم طوبى لهم ، و هم والله معنا في درجاتنا يوم القيامة . ☘خوشا به حال شيعيان ما، آنان كه در زمان غيبت امام زمان ( عج ) به ريسمان ما چنگ میزنند، و بر ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما ثابت قدم هستند، و آنان از ما هستند و ما از آنها هستیم، ما را به عنوان امام می پذیرند و ما آنان را به عنوان شیعه و پیرو خودمان می پذیریم، پس خوشا به حال آنان سپس خوشا به حالشان، و به خدا قسم آنان در روز قیامت در درجات ما با ما هستند. 📚 پی نوشتها کمال الدین ج۲ص۳۶۱ کفایة الاثر ص٢٦٩ إعلام الوري ج٢ ص٢٤٠ كشف الغمة ج٢ ص٥٢٤ منتخب الانوار ص٨٠ نوادر الاخبار ص٤٢٠ الوافي ج٢ ص٤٤٢ إثبات الهداة ج٥ ص٩٢ بحار الانوار ج٥١ ص١٥١ ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_سی وهشتم🌹 این داستان👈می مانم دیگه همه بی حس و حالی بی بی رو فهمید
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_سی ونهم🌹 این داستان👈حرف های عاقلانه مادرم با اون چشم های گرفته و غمگین بهم نگاه کرد ... - مهران ... می فهمی چی میگی؟ ... تو 14 سالته ... یکی هنوز باید مراقب خودت باشه ... بی بی هم به مراقبت دائم نیاز داره ... دو ماه دیگه مدارس شروع میشه ... یه چی بگو عاقلانه باشه ... خسته تر از این بود که بتونم باهاش صحبت کنم ... اما حرف من کاملا جدی بود ... و دلم قرص و محکم ... مطمئن بودم تصمیمم درسته ... پدرم، اون چند روز ... مدام از بیرون غذا گرفته بود ... این جزء خصلت های خوبش بود ... توی این جور شرایط، پشت اطرافیانش رو خالی نمی کرد ... و دست از غر زدن هم برمی داشت ... بهم پول داد برم از بیرون غذا بخرم ... الهام و سعید ... و بچه های دایی ابراهیم و دایی مجید ... هر کدوم یه نظر دادن ... اما توی خیابون ... اون حس ... الهام ... یا خدا ... با هر اسمی که خطابش کنی ... چیز دیگه ای گفت ... وقتی برگشتم خونه ... همه جا خوردن ... و پدرم کلی دعوام کرد ... و خودش رفت بیرون غذا بخره ... بی توجه به همه رفتم توی آشپزخونه ... و ایستادم به غذا درست کردن ... دایی ابراهیم دنبالم اومد ... - اون قدیم بود که دخترها 14 سالگی از هر انگشت شون شصت تا هنر می ریخت ... آشپزی و خونه داری هم بلد بودن ... تو که دیگه پسر هم هستی ... تا یه بلایی سر خودت نیاوردی بیا بیرون ... - بچه که نیستم خودم رو آتیش بزنم ... می تونید از مامان بپرسید ... من یه پای کمک خونه ام ... حتی توی آشپزی ... - کمک ... نه آشپز ... فرقش از زمین تا آسمونه ... ولی من مصمم تر از این حرف ها بودن که عقب نشینی کنم... بالاخره دایی رفت ... اما رفت دنبال مادرم ... دارد......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهلم🌹 این داستان👈غذای مهران مامان با ناراحتی اومد سراغم ... - نکن مهران ... اینقدر ادای بزرگ ترها رو در نیار ... آخر یه بلایی سر خودت میاری ... - مامان، من ادا در نمیارم ... 14 سالمه ... دیگه بچه نیستم... فوقش اینها می سوزه ... یا داغون میشه قابل خوردن نیست ... هر چند از اینکه جمله بابا رو بهم گفت دلم سوخت ... اما می دونستم توی حال خودش نیست ... یهو حالتش عوض شد ... بدجور بهم ریخت ... - آره ... تو هم یه کاری کن داغت بمونه رو دلم ... و از آشپزخونه رفت بیرون ... چند لحظه موندم چی کار کنم... شک به دلم افتاد ... نکنه خطا رفتم ... و چیزی که به دل و ذهنم افتاد ... و بهش عمل کردم ... الهام نبوده باشه ... تردید و دو دلی تمام وجودم رو پر کرد ... - اینطوری مشخص نمیشه ... باید تا تهش برم ... خدایا ... اگر الهام بود ... و این کارم حرف و هدایت تو ... تا آخرش خودت حواست بهم باشه ... و مثل قبل ... چیزی رو که نمی دونم بهم یاد بده و غلطم رو بگیر ... اگرم خطوات بود ... نجاتم بده ... قبلا توی مسیر اصلاح و اخلاقم ... توی مسیر شناخت خدا و حرکت به سمتش ... کمک گرفته بودم و استادم بود... اما این بار ... پدر ... یه ساعت و نیم بعد برگشت ... از در نیومده محکم زد توی گوشم ... - گوساله ... اگر همون موقع و سر وقتش رفته بودی ... این همه معطل خریدن چند تا غذا نمی شدم ... اما حکمت معطلی پدرم چیز دیگه ای بود ... خدا برای من زمان خریده بود ... سفره رو انداختیم کنار تخت بی بی ... غذای من حاضر شده بود ... مادرم عین همیشه ... دست برد سمت غذا ... تا اول از همه برای بی بی بکشه ... مادربزرگ زیرچشمی به من و بقیه نگاه کرد ... - من از غذای مهران می خورم ... دارد.......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
❣ سلام بر تو♥️ ای مولایی که بیرق به یمن وجود برافراشته است و سینه ات 💗 مالامال از است ... 💕السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ💕 🌸🍃 🌹🍃🌹
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ سلام بر تو اے مولایے که یک لحظه ما را فراموش نمےکنے و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست من منتظر روے دلارام تو هستم... گاهے چقدر سخت میشود انتخاب کرد وقتےسر دو راهے قرار دارے و باید هر دو را انتخاب کنے شادےبودنش؛ و غم نداشتنش... یڪ عمر با همین احساس زندگے ڪرده ام یڪ عمــر ... عاشق باشے ودستت از دامان معشقوق کوتاه ؛ فقط دلخوش به بودنش هستے و دعاگوے سلامتےاش عاشق باشے و دستت از دامان معشوق کوتاه ؛ غمِ نداشتن اش جاے تمامِ دردهاے دنیا را پُر میکند... ٖ سلام حضرتِ باران سلام بوے بهار دنیا اسیرِ غم و رنج و چشم براهِ نجاتِ شماست چشم براهِ دیدن‌تان ٖ سلام حضرت یاسین سلام عطرِ نسیم کاش با ظهورتان تمام شود این غم و رنج هاے بیشمار تمامِ شود حسرت نداشتن ها و بےتو بودنها ... ٖ سلام حضرتِ رحمت سلام حضرت مهر میلادتان مبارک تر از همیشه است برای دلِ بے‌سامانِ ما که محتاج تر و بے‌پناه تر از همیشه ایم... در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم. @Abbasse_Kardani
📌 ارض مقدس - 🔹 قسمت دوم 📝 "چرا بیت المقدس؟ (۱)" 🔹 یهودیان توسط حضرت موسی نجات پیدا کردند و از نیل گذشته و به دروازه های «ارض مقدس» رسیدند، اما باز نافرمانی کردند و شرط ورود به این سرزمین یعنی جهاد با مردم جبار حاکم بر آن را نپذیرفتند. پس به لعنت خدا و آوارگی محکوم شدند. 🔸 عده ای بر اساس پیشگویی ها و به امید اینکه پیامبر آخرالزمان از میان آنها باشد، در جزیره العرب ساکن شدند تا او را برای نجات خود حمایت کنند. اما تولد و نبوت پیامبر اسلام و بنی اسماعیلی بودن او، دشمنی آنان را بیشتر کرد. روزگار در دشمنی و فتنه یهود گذشت تا به حدود صد سال پیش رسید. 🔹 حالا یهودیان در اروپا ساکن بودن و رفتارهای آنان اروپائیان را به ستوه آورده بود. ظاهراً چاره ای جز دادن یک وطن به یهودیان نبود و چه جایی بهتر از فلسطین. 🔸 پس یهودیان مفهوم پیشین انتظار، آمدن ماشیح (منجی یهود) و نجات را به مفهوم جدید: رفتن به بیت المقدس، زمینه سازی برای ظهور، آمدن ماشیح و نجات تغییر دادند و با حمایت اروپائیان و بخصوص انگلیس وارد فلسطین شدند. @Abbasse_Kardani
( جزء سوم) 🔹 قسمت اول ♦️ «چه مرگ دردناکی!» 📖 «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ»*۱ 🌸 امام صادق درباره ی این بخش از آیه: «مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» فرمودند: [مراد] اطاعت خداوند و شناخت امام است.» *۲ 🔹 تعبیر «مَنْ یَشاءُ» یعنی فیض الهی برای همگان؛ که افراد با توجه به میزان تلاششان از آن بهره‌مند می شوند. 🔺 از مهم ترین مصداق های حکمت، مسأله شناخت امام زمان است. اگر کسی به این نعمت دست یابد، سعادت دنیا و آخرت را از آن خود کرده است. اما اگر کسی از این نعمت بزرگ محروم باشد، حیات و مرگ او مانند حیات و مرگ مردم زمان جاهلیت است که هیچ بهره ای از حقیقت نداشتند. ۱- بقره، آیه ۲۶۹ ۲- نور الثقلین، ج۱، ص ۲۸۷ @Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 🔰 اگر ۳۱۳ مشخص هستند پس چرا من کنم برای سربازی امام زمان⁉️ 🎤 ببینید و نشر دهید ☑️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور 📝 کجا دنبال امام زمان باشیم؟