🔵#علائمظهور ۱۲
💠 حرکت یمانی؛
🔹روايات متعددی به ما رسيده بر اينکه «مکان قيام يمانی» و محل پيدايش جنبش او يمن می باشد.
مثلا امام صادق عليه السلام فرمودند:
قيام يمانی از يمن، همراه با پرچم های سفيد خواهد بود.
📚 [مختصر اثبات الرجعه، ص455]
📌«سير حرکت يمانی و فعاليتهای او» به صورت دقيق در روايات منعکس نشده!
شايد علت اين پنهان کاری، پيشگيری از برنامه ريزی های قبلی دشمنان بوده، البته احتمال دارد که جزئياتش در کلام امامان بيان شده، ولی به دست ما نرسيده باشد.
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_186
ترنج خیلی صبر کرده بود ماکان بیشتر
کارهای کوچک را به او می سپرد.
کارتهای ویزیت و تبلیغات کوتاه روزنامه ای.خودش هم می دانست کارهایش
فوق العاده است.
گرچه خودش طراح اصلی نبود ولی بدون چشم داشت به دیگران ایده می داد و همیشه هم بهترین جواب را می داد.
حالا ماکان از سر اجبار کار را به او سپرده بود. منشی بدون خبر از کاری که یکی از طراحان با
هماهنگی ماکان قبول کرده بود قول کار را به شرکت سازنده بستنی داده بود.
ولی تمام طراحان شرکت که تعدادشان حالا شش نفر بود تا یکی دو هفته آینده مشغول بودند و تنها طراح باقی مانده ترنج بود.
تمام طراحان شرکت لیسانسه بودند و تنها ترنج بود که هنوز حتی مدرک فوق دیپلمش را هم نگرفته بود.
بارها از کنار بیل بورد اختصاصی شرکت کنار میدان گذشته بود آرزو کرده بود روزی یکی از کارهایش روی آن قرار بگیرد.و حالا که ماکان کار را به او
سپرده بود در آخرین لحظات یکی دیگر از طراحان هم اعلام آمادگی کرده بود.
ماکان هم برای اینکه دل ترنج را نشکند به هر دو گفته بود کار هر کدام بهتر شد همان را انتخاب می کنند.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_187
ترنج مصمم بود وقتش رسیده بود که
خودش را ثابت کند.امیر. مهدی میلاد و همه دیگران به عقب ذهنش رانده شدند. وقت کار بود.
×××
هواپیما که روی باند نشست ارشیا نفس راحتی کشید. خسته بود و دلش می خواست یک هفته بخوابد. بعد از سه سال دوندگی بالاخره از
پایان نامه اش دفاع کرده بود و با خیال راحت برگشته بود.
از بالای پله هواپیما به کویر اطراف نگاه کرد و نفس
عمیقی کشید.
دلش برای این شهر خشک و داغ تنگ شده بود.توی این سه سال اینقدر فکرش مشغول بود که فقط
توانسته بود هر چند وقت یک بار سری به خانواده اش بزند و دوباره سراغ درسش برود.
حالا با خیال راحت برگشته بود. چمدان هایش را تحویل گرفت و نگاهی به اطراف انداخت.
از بین جمعیت اتنا را شناخت که داشت بالا و پائین
می پرید.
بازوی نامزدش عماد را هم توی دستش گرفته بود.ارشیا از این حرکت آتنا خنده اش گرفت و برای انها
دست تکان داد.
و راهش را از بین جمعیت باز کرد و به طرف خانواده اش رفت.مهرناز خانم با خوشحالی ارشیا را در
آغوش گرفت.
اندام کوچک او در میان بازوان ارشیا جمع شده بود.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_188
-خوش اومدی عزیزم.
-خوبین مامان؟
-حالا دیگه خیلی خوبم.
بعد با پدرش مردانه دست داد و در آغوشش گرفت. نفر بعدی آتنا بود و بعد هم عماد.بعد همگی راهی
خانه شدند.
ارشیا از اینکه دوباره می توانست توی اتاقش باشد احساس خوبی داشت.
چمدان هایش را باز کرد و سوغاتی خانواده را داد.
سوغاتی ماکان را هم کنار گذاشت تا در اولین فرص
ت به دیدنش برود.دلش می خواست سریع تر به شرکت برود.
توی این سه سال حسابی شاهد پیشرفت ماکان بود.
این اواخر هم شنیده بود که خواهرش ترنج هم به جمع شان اضافه شده ولی اینقدر درگیر های پایان نامه اش بود که نتوانسته بود سری به او بزند.
دستش را زیر سرش گذاشت و به سقف خیره شد. باورش سخت بود که ترنج وارد شرکت ماکان شده باشد.
قبلا همیشه یکی از موضوعاتی که با ماکان صحبت می کردند و می خندیدند ماجرا های مربوط به ترنج بود.
ولی بعد از رفتن ارشیا صحبت درباره او و کارهایش کم کم از مکالماتشان حذف شد بدون اینکه ارشیا علتش را بداند.هیچ وقت هم کنجکاوی نکرده بود. که چرا.
چون با اخلاق ماکان حسابی آشنا بود و می دانست روی خواهرش چه تعصبی دارد.
حتما ماکان ترجیح میداد کمتر درباره خواهر جوانش با یک مرد نامحرم صحبت کند. از این فکر خنده اش
گرفت.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#سلام_مولایم❤
صبــح سرشار از،
عطرخواستڹ توست و
حضورت در لابہلاے جوانہهاے
آفتـاب بیشتـر حس مي شود
چقدر تڪرار نامت با هر لحظہ
از رویش خورشید، ميچسبد
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
⚘﷽⚘
سلام حضرت منجی ، مهدے جان
روزگار تلخ ما ، امتداد غریبانهے غیبت توست ...
پیچ هراسناک آخرالزمان ...
روزگار تلخ ما ، روزگار بےکسے است ، روزگار دورافتادن از حجت خدا ...
روزگار تلخ ما ، روزگار عطشناکے است ، روزگارِ سخت سراب بجاے آب ...
روزگار تلخ ما ، روزگار اشکهاے مداوم است ، روزگار دلتنگے ، اضطراب ، بےکسے...
روزگار تلخ ما ، تنها با ظهور توست که شیرین میشود ، سیراب میشود ، دلخوش میشود ...
دعا میکنیم که بازآیے تا روزگارمان رنگ زندگے بگیرد...
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝 «شیعه خانه»
👈 اینجاست که شیعه پرچم داره... جاهای دیگه شیعیان به معنای واقعی کلمه مضطر شدن
⭕️ امام زمان مواظب این کشوره
📥 دانلود با کیفیت بالا
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۲۷🌷 ◀️ﻓﻘﻂ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍمام مهدی ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﺻﺤﯿ
🌷مهدی شناسی ۲۸🌷
◀️یکی از زیبایی های رابطه ی مادر و فرزند این است که اگر فرزند از دامن مادر کنار برود و قدمی از مسیر درست منحرف شود،ممکن است که به ظاهر آسیبی به خود مادر نرسد اما او دیگر شب و روز ندارد و مدام گریان،محزون و نگران است!
◀️اکنون به سِرِّ سخنان امام زمان در توقیعشان پی می بریم که می فرمایند:
🔹"من محزونم برای شما،من غم دارم اما برای شما..."🔹
❓چرا امام برای ما محزون است؟!
◀️خدا تمام کمالات را به او داده است و او چیزی کم ندارد؛پس چرا این قدر برای امتش غمگین است؟
◀️چون امام،ما را از وجود خود می داند؛فرزندانی می داند که از او دور شده ایم...
◀️حق حیات ما بر فرزند فقط جسم است؛در حالی که امام بر ما حق جسم،وجود،روح،حیات و حق نزول و صعود دارد.
◀️امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:"امام،امانتداری است همراه و رفیق و پدریست خیرخواه و برادریست مهربان و پناهگاهیست برای بندگان."
#مهدی_شناسی
#قسمت_28