🙏🏻🌺 به مناسبت میلاد حضرت رقیه (س)
دردانه
............
دردانه هست و می رود دلها برایش
بابا به قربانش شود، عمه فدایش!
وقتی علی اکبر بغل می گیرد او را
حس می کند هفت آسمان را زیر پایش
عباس می اندازدش بالا و پایین
در دشت می پیچد صدای خنده هایش
خواهر برایش قصه می گوید ولی او
مادام می پرسد سوال از هر کجایش
تا مکه حالش خوب بود اما پس از آن
انگار که ابری شده حال و هوایش
افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست!
ای وای از شام غریبان و بلایش
ده روز در کرب و بلا بی تاب بود و
آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش
تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه
سجاد، پنهان کرد او را در عبایش
اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد
آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش
از کربلا تا شام را آمد... ولی سخت
از شام را تا کربلا... عمه به جایش
شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد
وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش!
بغض رقیه در خرابه تا که ترکید
کر کرد گوش آسمان ها را صدایش
او رازِ هستی بود، زهراها چنینند
رازی که خواهد کرد دنیا برملایش
او چیزی از باب الحوائج کم ندارد
بالاتر از عرش است فرش ربنایش
موکب به موکب، اربعین... مال رقیه ست
برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
در حال و هوای روزهای آخر شعبان و دلتنگی های شب چهارشنبه جمکران 😭🙏🏻
خالی
....................
دنیا بدون عشق تو، ویرانه ای خالی ست
دنیا بدون چشم تو، میخانه ای خالی ست
اما چرا من از کمال عشق، ترسیدم!؟
بذری که تاریکی نبیند دانه ای خالی ست!
در سایه ی خود می نشینم، عاشق خویشم
در این درخت کهنه، قلبم: لانه ای خالی ست!
پرواز را باور نکردم سوختم چون شمع
در پیله ی تنهایی ام، پروانه ای خالی ست
دریای من! سر بر کدامین کوه بگذارم!؟
ابری پر از بغضم که از هر شانه ای، خالی ست
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
شما هم شرکت کنید:
https://survey.porsline.ir/s/tjP6cOVj
آخرین مهلت: ۱۵ اسفند
مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری
@erfanpoor
👌🏻به بهانه این پویش (که البته تاریخ آن تمام شده)، شعر زیر را از جناب عباس صادقی زرین تقدیمتون میکنم که به نظرم بهترین شعری بود که در سال ۱۴۰۲ شنیدم👇🏻
📣معاونت فرهنگی-تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت برگزار می کند.
🔹نشست هنرمندان، شاعران و مادحین در آستانه ماه مبارک رمضان
✅سوژه یابی و ایده پردازی
👌نگاه هنرمندانه به ادعیه ماه مبارک رمضان
🔹سخنران: حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدی
🗓زمان: جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۸ ساعت ۱۶:۳۰
🏢 مکان: قم، بلوار سمیه، خیابان شهیدین، بنیاد فرهنگی امامت
🆔 @Bonyad_Emamat
🆔 @emamateradat
🆔 @Abedi_Aaeini
💠امام رضا (علیه السلام) فرمودند در پایان ماه شعبان زیاد بگویید :
✍خدایا اگر هنوز در آنچه از شعبان گذشت ما را نبخشیدهای ، پس در باقیمانده این ماه ما را بیامرز .
🆔 @Abedi_Aaeini
با علی
...............
در رود رجب، غسل کنم پاک شوم پاک
از مستی شعبان به دلم ریشه زند تاک
بعد از رمضان پر کشم از خاک به افلاک
در سیزده ماه رجب با علی ام من
در ماه خدا غرق میِ یا علی ام من
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
💠سهشنبه ۲۲ اسفند اول ماه مبارک رمضان است🌙
🔹️سردبیر پیشین مجله نجوم : رویت هلال ماه رمضان ۱۴۴۵ روز یکشنبه ۲۹ شعبان (مصادف با ۲۰ اسفند) در ایران ممکن نیست و سهشنبه ۲۲ اسفند اول رمضان خواهد بود.
✅🌷 پیامبر صلواتالله علیه میفرمایند:
هرکسی خبر رمضان را به کسی دهد، آتش جهنم بر او حرام است!
🆔 @Abedi_Aaeini
«اشک اجابت»
دوباره سفره ی احسان دوباره مهمانی
دوباره اشک اجابت، هوای بارانی
دوباره فصل شکفتن، سرود آزادی
دوباره رفتن خشکی به سمت آبادی
دوباره رابطه با بهترین رفیق جهان
رهایی از قفس تن شکوه یک پرواز
سحر به دامن سجاده گفتن العفو
مرا به جاده ی معراج می کشاند باز
صدای مأذنه ها در قنوت کوچه رها
وضوی عاشقی از چشمه های سبز بقا
سلام روزه و شوق رسیدن افطار
شروع زندگی تازه ای کنار خدا
ترانه ای از محمد عابدی
خواننده: امیر کابلی
آهنگساز: علی شعبانی
اجرا شده در صدا و سیما
http://music.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=202869
🆔 @Abedi_Aaeini
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلول ماه مبارک رمضان بر شما عاشقان خدا تهنیت باد🌺
🔰 در این ماه عزیز از مناجات امیرالمومنین (ع) و خواندن صحیفه سجادیه غافل نشوید!
🆔 @Abedi_Aaeini
😭🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار سیدالساجدین (ع) و به بهانه حلول ماه رمضان و مناجات ایشان
او بود...
...............
«پرده اول»
او بود امامی که به بازار رسید
او بود غلامی که کس او را نخرید
او بود یتیمی که پر از مقتل بود
مَن ماتَ علیٰ حبّ علی، ماتَ شهید
ای وای از آن زمان که افتاد زمین
با هروله اما سوی گودال دوید
گودال، قصیده را غزل کرد و غزل
از وزن نشد خارج و شد شعر سپید
بر خاک کشید
جسم بی جانش را دریا
امواجِ پریشان شد
باید ببرد بر سر دوشش خود را
تا شام
یک قافله در او غرق
ساحل، که سرابی بود
گم کرد نگاهی را
طوفانِ شب از راه آمد
فانوس، زمین افتاد
از دستِ کمین خورده ی ماه
در مقتلِ عشق
با دستِ سپید
زد رو به سیاهی ها آه...
آن دست بلندی که کمی بالا رفت
مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید
بی تاب ترین ماه زمین بود علی
آن روز که از نیزه برآمد خورشید
بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز
بنویس چه آمد به سر قوی سفید
بنویس چه آمد به سر نیلوفر
بنویس چه آمد به سر سرو رشید!
از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر
از خون اناری که رسید و نرسید
بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟
بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟
بنویس چگونه آب شد قلب علی
بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟
مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه
در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید
در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق
مثل حسن از عطش، به خود می پیچید
«پرده دوم»
سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه
هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید
من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت
اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱
من، شاپرکی که بر سر شانه نشست
اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید
باید به تو برگردم و عاشق باشم
ای وعده ی آشکار، الوعده وعید
من در رمضان تو گرفتار شدم
ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید
اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست
از گنجِ صحیفه ات بده شاهْ کلید
شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت
تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید
در ساحت آن پنجره که رو به شماست
باید که مفید بود یا شیخ مفید
امثال ابوحمزه و انصاری ها
از حنجره ی سبز تو گشتند پدید
بذر کلمات تو به بار آورده
علامه و مرعشی، خمینی و وحید
آرامشِ پنهان شده در هر سخنت
از معرفت توست به قرآن مجید
بگذار سلامی بدهم قبرت را
بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید
«پرده سوم»
می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست
در ذهن من است طرح یک صحن جدید
باید که بقیع تو گلستان بشود
نابودی این حرامیان نیست بعید
زیباست چراغ سبز در صحن حسن
در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید
خیبرشکن از راه می آید یک روز
تا گردنِ کفر بشکند بی تردید
ما منتظران، شوق رسیدن داریم
پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید!
خالی ست اگرچه دستمان مولاجان
داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید
«پرده چهارم»
تو خاطره ی خونِ حسینی، سجاد
تو... آنکه تمام روضه را درد کشید
مداح از آن رو که تو غش می کردی
از خواندن روضه، پیش تو می ترسید
هر بار که گفت از قتیل العبرات
از شدت اشکت، آسمان هم بارید
دیدند که بارشِ شهابی دارد
چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید
کشتند خدا را و نمی دانستند
او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید»
دستی که به او سنگ زد این بار ولی
بیرون شد از آستینِ آن روح پلید
مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت
انگار قیامت شد و در صور دمید
پایان تو را نوشت با جامِ سراب
دستی که عطش را به گلویت پاشید
جامی که به لب رسید با دست ولید
جانی که به لب رسید با دست ولید ۲
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
.........................................
۱. زین العابدین (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به امام باقر (ع) رسید.
امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.»
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.»
سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴
۲. مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمیتوانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ و ص ۱۵۳ و ۱۵۴
🆔 @Abedi_Aaeini