May 11
علم بهتر است یا جهل؟ :|
حضرت باری (تعالی شأنه) در آیتِ تاسع از مبارکهی زمر میفرماید: هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون: آیا برابر هستند آنها که میدانند و آنها که نمیدانند؟
میتوانست بفرماید: لا یستوی الذین...؛ دانا با نادانْ برابر نیست. قطعا دانایی بهتر از نادانی است. ولی کلام را با استفهامْ إلقاء فرمود. تا از خودِ مخاطبْ إقرار بگیرد، که مگر نمیدانید و معترف نیستید که دانایان با نادانها برابر نیستند؟
یعنی این یک قضیهای است که صدقاش برای همگان واضح است. مثل اینکه شبِ امتحان است و رفیقات مشغولِ بازی، به او میگوئی: مگر فردا امتحان نداری؟ مگر نگفتی اگر مردود بشوم برایام مشکلساز میشود؟
یعنی پاشو درسات را بخوان.
اینجا هم میفرماید: مگر نه این است که همهتان قبول دارید و بالفطرة درمییابید که دانندگان با جاهلانْ یکی نیستند؟
این یک قضیهی فطری و وجدانی است. مختص به أبوریحان بیرونی یا أمّشنبلیلهی درونی نیست؛ هر حیوانی که خود را ناطق میداند، باید تا آخرِ عمرش دانایی را برتر از جهالت بشمرد. و اگر چنین باشد، باید [من المهد] إلی اللحد دنبالِ دانش باشد. أقویٰ شاهدش همین اهلِ دنیا؛ فلانمولتیمیلیاردرِ آمریکایی یا چینی بیش از هشتادسال دارد، وضعیتِ جسمیاش هم بهگونهای است که اگر یکساعت ایزیلایف نپوشد بوی گندش آبرو برایاش نمیگذارد، ولی هنوز از طلبِ دنیا دست نکشیده است. چون برای او هم بدیهی شده که هل یستوی الغنیّ و الفقیر؟.
و او برای حفظ و زایشِ همان ثروت هم محتاجِ دانش است. وگرنه در یکروز همهاش بر باد میرود [شاهد؟ بورسبازانِ قهاری که حتی پرایدشان را فروختند و پولاش را در بورس باختند]
نتیجه روشن است؛ آدم باید عقل داشته باشد. برای وصول به دنیا هم باید طالبِ دانش باشی. العلمُ سلطان: علمْ سلطنتزا است. دستِ عالِمِ ربّانی را میبوسند، پاچهی فلان شیمیدان را میخوارند تا راضی شود ترکیبِ نویافتهی خودش را به فلان قیمتِ گزاف به شرکتِ آنها بفروشد. مجسمهی فلان دانشمند را در میادینِ بزرگشان میزنند. سخنِ دانایانِ قومْ در ملیونها نفر اثر میکند. [جزوِ این ملیونها نفر نباشیم، جزوِ دانایان باشیم.]
و برای کسی که دنیا را پایانِ حیاتِ بشر نمیداند، چه دانشی برتر و واجبتر و مفیدتر از علمِ دین، که به آن میتواند خوب و بد را بشناسد، خدایاش را بشناسد، وظائفاش در قبالِ خدا را بشناسد، تا بتواند راهِ سعادت را بپوید و به فوز ابدی نیل کند؟
وجداناً، هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؟
آدابُ أهلِ العِلم
علم بهتر است یا جهل؟ :| حضرت باری (تعالی شأنه) در آیتِ تاسع از مبارکهی زمر میفرماید: هل یستو
.
علم بهتر است یا جهل؟
کذا در آیتِ 28 از مبارکهی فاطر میفرماید: إنما یخشی اللهَ من عباده العلماءُ. خوفْ ترس از وصولِ مکروه را گویند و خشیت ترسی را گویند که ناشی از شناختِ عظمتِ مخشیّ است. لذا خشیت از خدا، منحصر در أهل علم است. یعنی انسانها عظمتِ خدا را نمیشناسند و به این خشیت نمیرسند، مگر اینکه أهل علم باشند.
الباقیِ مردمْ صرفاً خوف از خدا دارند؛ یعنی بهخاطرِ أعمالِ زشتشان، از خدا و نزولِ عذابی از سویِ او (در دنیا یا آخرت) ترس دارند.
لذا اینها اگر ترکِ گناه میکنند، از ترسِ عذاب است، ولی أهلِ علم اگر ترکِ گناه میکنند بهخاطرِ درکِ عظمتِ خدا است.
کما اینکه عبادتِ آنها به طمعِ بهشت است و عبادتِ اینها خضوعاً لعظمة الله تعالی
آدابُ أهلِ العِلم
. علم بهتر است یا جهل؟ کذا در آیتِ 28 از مبارکهی فاطر میفرماید: إنما یخشی اللهَ من عباده العلماء
..
علم بهتر است یا جهل؟
و نیز در آیتِ هجدهم از مبارکهی آلعمران فرمود:
شَهِدَ اللهُ أنه لا إلهَ إلا هو و الملائكةُ و أولوا العلمِ: شهادت میدهد خدا و ملائکة و دارندگانِ علم، به اینکه معبودِ راستینای جز او نیست.
از بین انسانها فقط آنهایی که دارای دانش باشند میتوانند شهادت بدهند بر اینکه هیچ معبودِ حقّای جز الله (تعالی) نیست؛ چون شما میتوانید فقط بر چیزهایی شهادت دهید که یا آنها را به چشمتان دیدهاید، و یا بهاندازهای یقین دارید که گویا آن را با چشمتان میبینید.
لذا فقط أهلِ علم هستند که شهادتشان به توحید، یک شهادتِ حقیقی است؛ شهادتِ دیگرانْ شهادت نامیده نمیشود مگر مَجازاً.
یکی از راههای شناختِ یک چیز، شناختِ نقیض و ضدّ و مخالفِ آن چیز است، که گفتهاند: تُعرَف الأشیاءُ بِأضدادِها. شما اگر بدانید که عدل یعنی نهادنِ هرچیز در جای خودش، تَبَعاً خواهید دانست که ظلم -که نقیضِ عدل است- یعنی نهادنِ یک چیز در غیرِ جای خودش.
فعلیٰهذا، یکی از راههای شناختِ فضیلت و شأن و جایگاهِ والای علم، شناختِ پَستی و حقارتِ جهل است.
مولانا أمیرالبیان (علیه صلوات الإنس و الجان) فرمودهاند: أعظم المصائب الجهل¹. اگر هیچ مصیبتی بزرگتر از نادانی نیست، پس هیچ نعمتی نیز بزرگتر از دانایی نیست.
کدام عاقل، صرفِ عمر در رسیدن به والاترین نعمتها را با صرفِ عمر در غیرِ آن مبادله میکند؟
بلکه کدام عاقل است که هنوز در رفعِ بزرگترینِ مصیبتها تلاش نکرده، در پیِ کسبِ سائر نعمتها باشد؟
هیچ مصیبتی بزرگتر از نادانی نیست. چون هیچ نعمتی -طبقِ صریحِ روایت: یا علیّ لَأن یهديَ اللهُ بك رجلاً خیرٌ لك من الدنیا و ما فیها- بالاتر از نعمتِ هدایت نیست، و این هدایت به دست نمیآید مگر با علم، چرا که نقیضاش -که جهل است- به بدترین مصیبتها موصوف شده؛ و مصیبتِ عظمیٰ و نعمتِ عظمیٰ قابل جمع نیستند.
_________________________
¹: غرر الحکم و درر الکلم ج ۱، ص ۱۸۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[دروغ چرا، از ترس بعضی از دوستان، برخی حرفها را که یقین به صحتشان داریم، میگردیم ببینیم کسی از بزرگان اگر قبلاً همان حرف را زده است، همو را به اشتراک بگذاریم، بلکه از طرف این عزیزان متهم به کفرگویی نشویم.
گمان نکنم آقای انصاریان حفظهاللهتعالی مورد داشته باشد. این شما و این کلام ایشان در باب ضعف حوزهها]
علّم آدم الأسماء
وقتی خدا آدم را آفرید، نشانهها را به او آموخت. سپس فرشتگان را گفت: مرا از نشانهها خبر دهید. پاسخ دادند: تو پاک و منزه هستی خدایا، ما نمیدانیم جز آنچه را که تو به ما آموختهای [و تو به ما نشانهها را نیاموختهای]
اینکه نشانهها یعنی چه، و تأویلِ آیه چیست، اکنون در صدد بیاناش نیستیم؛ غرض این است که خدا پُزِ آدم را به علماش داد. نگفت آدم برتر است، چون خاکی است، چون نفخت فیه من روحی، چون حیوان ناطق است، یا چیزهای دیگر. بلکه فرمود: آدم از فرشتهها برتر است، چون علماش زیادتر است.
اگر خلقت انس و جن، و بلکه ملائکه و سائر ذویالعقول، برای عبودیت و اطاعت از خدا است، و عبودیتِ خدا فرع بر شناختِ خدا و شناختِ امر و نهیِ خدا است، پس هیچ واجبی واجبتر از تحصیل علم، و هیچ فضیلتی برتر از دانشآموزی نیست.
إنَّـمَـا الْعِـلْـمُ بِـالْـعَـمَـلِ
یقیناً عِلْمْ فقط به همراهِ عَمَل است [که وجود مییابد / نفع میدهد]
«إنّ» از حروف مشبّهة بالفعل، «ما» کافّة، «العلمُ» مبتدأ و «بالعمل» خبر
بالعمل متعلق به چیست؟
از حیثِ معنوی میتواند متعلق به فعلِ «خاصِّ» محذوف باشد. مثلاً فعلِ «یَنفَعُ»، إنما العلمُ [یَنفَعُ] بالعمل یعنی علم فقط زمانی نفع میدهد که همراه با عمل باشد.
پس اگر منجرّ به عمل نشود، باز هم علم است، ولی علمِ غیرِ نافع. (و فی الحدیث: أَعوٓذُ بِكَ مِنْ عِلمٍ لا یَنْفَعُ)
لکن
(ممکن است إشکال بشود که جارّومجرور اگر خبر واقع شود، حتماً متعلق به «عامِّ» محذوف است، بالإجماع -ظاهراً-
لذا)
بهتر است بگوییم:
تقدیرش چنین است که:
إنما العلمُ [یکون] بالعمل، یعنی علم فقط زمانی موجود میشود که به همراهِ عمل باشد. یعنی آن اطّلاعاتی که بهدست آوردهای، اگر منجرّ به عملِ صالح نشوند، پس در واقع هیچ علمی در تو به وجود نیامده است، و آنچه که داری فقط سواد است و سیاهی است و ظلمت و حجاب و وبال. چرا که علم، نور است، و این اطلاعاتِ تو نور نیستند، وگرنه روشنای زندگیات میشدند.
و الحمد لولیّه
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ فَهُوَ كَالصَّائِمِ نَهَارَهُ الْقَائِمِ لَيْلَهُ. وَ إِنَّ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ يَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَبُو قُبَيْسٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
هرکس طلب کند دانش را، مانندِ کسی باشد که روز را روزه میگیرد و شب را به عبادت میایستد. و همانا یک باب از علم که فرد آن را میآموزد، برایاش بهتر است از اینکه او را [بهاندازهی کوهِ] أبو قبیسْ طلا باشد و آن را در راهِ خدا إنفاق کند.