إعلَم أنّ للوصول إلی المطلوبِ في کلِّ أمرٍ ذيبالٍ شروطاً لا یُنال المطلوبُ إلا بها
و العلم بِفُنونِ الأدب و التنعّمُ بها کذلک فإن له أیضاً شروطَه
و مِن هذه الشروطِ بل مِن أهَمِّها و أقدَمِها الکتابةُ
کتابةُ أیِّ شیئٍ، فإنّما المراد هو نفسُ الکتابة
فإنک ما لم تَکتُب لن تَحصل علی ثمرة مِن تعلّم الأدب و الجهدِ فیه مَهْما بَلَغَ سعیُک.
أکتُب وَ امْحُ ثمّ اکتب و امح ثم اکتب و امح إلی أن تکتُبَ شیئاً یستحقّ الحیاةَ و البقاء.
(لمحرّره)
📝 گزارشی از وضعیّت بغرنج مدرسهٔ حجتیّهٔ قم در سالهای ۱۳۳۹ و ۱۳٤۰ ه ش
🎙 از گفتوگوی رضا تاران با شیخ حسن ممدوحی کرمانشاهی (در:
www.rezataran.ir
، یکشنبه ٢٥ / ۱۲ / ١٣٩٢)
🔹 «ما در مدرسهٔ حجّتیه خیلی صدمه خوردیم، فوقالعاده! وضعیّت مدرسه یک جوری بود که الآن من فکر میکنم که ما راستیراستی چرا نمردیم یا مثلاً چهطور شد که ما از آنجا سالم دررفتیم؟!
🔸 مدرسه صاحب نداشت. مرحوم آقای حجّت که به رحمت خدا رفته بود، پسری داشت که صلاحیت برای تولیت مدرسه نداشت. مراجع آن وقت هم مدرسه را رها کرده بودند. سیمهای برقش همه خراب بود، آب نداشت، در زمستان آبِ کاسه در داخل حجره تا ته یخ زده بود، یعنی حجرهٔ ما مثل فریزر بود، واقعاً میگویم، درهای حجره وضعیّتی نداشت، پا که میگذاشتیم روی زیلو، پاهایمان یخ میکرد، دستهای ما از سرما ورم میکرد. تنها خدمتی که حوزه به ما آن وقت میکرد، اوّل عرض کنم که، آخرهای آذر یا اوایل دی پنج مَن زغال میخریدند میریختند پشت درِ حجره که این برای زمستانتان. خلاصه مصیبتی بود.
🔹 مدرسهٔ حجّتیه خیلی بزرگ است، شاید مثلاً دو سه هکتار است. دستشویی مدرسهٔ حجّتیه هم آن طرفِ مدرسه بود و ما هم این ضلع مدرسه بودیم. کسی که میخواست تا دستشویی برود و بیاید، بیست دقیقه طول میکشید تا بخواهد برود آنجا یک آفتابه بردارد، از آنجا بیاورد لب حوض، با آب پر کند و با خود ببرد. بعد، حوضش هم پر از این کرمریزهها بود. اصلاً نمیشد. من هم چشمم تراخم گرفت در آنجا، که دو سه دفعه هم رفتیم تهران پشت چشم ما را تراشیدند، عمل کردم. یک دفعه هم تو مطبّ دکتر ضعف کردم، نمیتوانستیم وضو بگیریم.
🔸 میرفتیم خدمت آقای زنجانی، آقای زنجانی متصدّی مدرسه شده بود، آیةالله #سید_احمد_زنجانی، پدر بزرگوار آیةالله حاج آقا موسی. خُب ایشان هم بسیار مرد شایسته و محتاطی بودند. گفتیم: آقا، ما شبها که مطالعه میکنیم، چراغی که روشن است کشش ندارد برای مطالعه کردن. گفتند که: کسی نیست که پول بدهد شما یک مقوّا ببرید بندازید روی لامپ؟! ما این کار را هم کردیم. رفتیم گفتیم: آقا، ما این کار را هم کردیم، فایده ندارد. اینقدر التماس کردیم تا اجازه دادند لامپ ٦٠ را تبدیل بکنیم به لامپ ١٠٠ و مشغول مطالعه میشدیم. این وضع این مدرسه بود.
🔹 یک رخشورخانهای داشت که شما شاید از چند متریاش رد میشدی بوی رخشورخانه آدم را اذیّت میکرد. آن وقت مجبور بودند طلبهها بروند آنجا. یک آبِ حوضی داشت معلوم نبود مضاف [است] یا مطلق؛ آن وقت لباسها را آنجا میشستند، بعد بوی گند میداد.
🔸 آن سال هم سالی برفی بود. خیلی برف میآمد. مدرسهٔ حجّتیه آب انبارش بیستوسه پلّه میخورد میرفت پایین. ما هم اجازه گرفته بودیم که با آبِ آبانبار وضو بگیریم. آقای زنجانی گفت: به شرطی که شما بروید یک آفتابه آب از آبانبار بیاورید بیرون، لب باغچه وضو بگیرید! خب ما هم گاهی از اوقات آب خوردنمان هم همان بود. با همان هم غذا میپختیم. یک کوزهای دستمان بود، یک آفتابه هم دست دیگرمان، برویم پایین بیستوسهتا پلّه. چراغ هم نداشت. شبِ تاریک برف که میآمد، این برفها، کسی نبود این برفها را پارو کند. یخ میکرد قلمبه قلمبه. اینجوری شب تاریک بیستوسه پلّه غرق یخ، میخواست ما برویم، یک دستمان کوزه، یک دستمان آفتابه، که برویم آب بیاوریم بالا! من یادم هست آن وقت آمدند به ما گفتند که: کوهنوردها قلّهٔ فلانجا را فتح کردند. گفتم: خدا پدرت را بیامرزد، بگو اگر راست میگویی بیا از این پلّهها برو پایین. وضعیّت اینجور بود.
🔹 ... ما در منزلمان [در کرمانشاه] دو نفر مستخدم داشتیم. خلاصه خیلی راحت زندگی میکردیم. ولی من این زندگی را رها کرده بودم و طلبگی را انتخاب کرده بودم.
🔸 ... شبهای جمعه حاج آقا حسین فاطمی بود، از شاگردهای مرحوم آقا میرزا آقا جواد [ملکی] تبریزی بود، درس اخلاق داشت شبهای جمعه. ما میرفتیم آنجا. ایشان درس اخلاق برای طلبهها میگفت. بعد بالای منبر میگفت: آقا تو طلبهای؟ تو بطلهای! تو چه کار میکنی؟ با آن وضعمان گریه میکردیم!
🔹 ... مدرسهٔ حجّتیه دو طبقه هست. اگر شب، بعد از نماز مغرب و عشا، کسی میان این راهرو کفشش صدا میداد یا بلند حرف میزد، تا ته سالن که میرسید درِ چند تا از حجرهها باز شده بود! اعتراض میکردند: آقا، شب تحصیلی است، چه خبر است؟ در مدرسهٔ حجّتیهای که در آن زمان شاید صدها بلکه شاید پانصد طلبه داشت، کمترین صدایی نمیآمد.
🔸 کتابخانهٔ آن وقت چهار از شب رفته باز بود و کتاب گیرِ طلبهها نمیآمد. بعد مثلاً طلبه مکاسب میخواند، دور تا دورش حاشیه بود، ... کفایه میخواندند، تمام حواشی کفایه را هم مطالعه میکردند. پیشمطالعه میکردند. من در فقه با هممباحثهمان پیشمباحثه میکردیم. ... طلبه هیچ همّی نداشت الّا اینکه درس بخواند.»
کانال چراغ مطالعه
قال رسول الله صلى الله عليه و آله:
من أحبّ أن يستمسك بديني و يركب سفينة النجاة بعدي فليقتد بعلي بن أبيطالب و ليعاد عدوّه و ليوال وليّه، فإنه وصيّي و خليفتي على أمّتي في حياتي و بعد وفاتي، و هو إمام كلِّ مسلم و أمير كلّ مؤمن بعدي، قوله قولي، و أمره أمري و نهيُه نهيي، و تابعه تابعي، و ناصره ناصري، و خاذله خاذلي،
ثم قال صلى الله عليه وآله:
من فارق عليّاً بعدي لميرني و لمأره يوم القيامة، و من خالف عليّاً حرّم الله عليه الجنة و جعل مأواه النار، و من خذل عليّاً خذله الله يوم العَرض عليه، و من نصر عليّاً نصره الله يوم يلقاه و لقّنه حجّته عند المسألة
بحار الأنوار ، الجزء ٣٦، الصفحة ٢٥٤.
#الغدیر
قال علي بن أبي طالب [عليهالسلام]
تعلَّموا العلمَ تُعرفوا به، و اعملوا به تكونوا من أهله، فإنه سيأتي من بعدكم زمان ينكر الحقّ فيه تسعة أعشارهم
فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل (٨٨٠)
قال أيوب السَِّخْتَِيانيُّ (ت: 131هـ)
عامَّةُ مَن تزندقَ مِنْ أهل العراق لجهلهم بالعربيَّة
طُرفَةٌ نحوِيَّة
إجتمعَ القاضي (ابو يوسف) يعقوب بن ابراهيم الانصاري و هو قاضی القضاة في زمن الرشيد، اجتمعَ مع الكسائي يوما عند الرشيد
و كان أبو يوسف يرى أنّ عِلمَ الفقه أولىٰ من علم النحو بالبحث والدراسة، و أنّ عِلمَ النحو لا يستحق بذلَ الوقت في طلبه، فراحَ ينتقصُ مِن عِلمِ النحوِ أمامَ الكسائي
فقالَ لهُ الكسائي: أيها القاضي، لو قدّمْتُ لكَ رجُلين و قلْتُ لك: هذا قاتِلُ غُلامِك، و هذا قاتِلٌ غُلامَك فَأيَّهما تأخذ؟
قال أبو يوسف: آخُذُ الرجلينِ كليهما.
قالَ الكسائي: بل تأخذ الاول؛ لأنه قتل، لكنَّ الثاني لمْ يقتل بعدُ
لأن اسم الفاعل إذا أُضيفَ إلى معموله دَلّ على الماضي، فالفعل قَدْ تحقّق
أمّا إذا نُوِّنَ اسم الفاعل و نَصب معموله فإنه يفيد المستقبل، فالفعلُ ما تحقّق، لكنهُ سوفَ يتحقّق
فتعجّبَ أبو يوسف و اعتذر و أقَرَّ بِجَدوىٰ عِلمِ النحو و عَهِدَ أن لا ينتقصَ مِنهُ شَيْئا
گفتنِ نمیدانم را یاد بگیر
که اگر بگویی نمیدانم، میآموزندت تا بدانی
و اگر بگویی میدانم، میپرسند تا معلوم شود که نمیدانی
(شکسپیر)
مَن رامَ الفلاح في العِلم مع كثرة الأكل و الشرب و النوم فقد رامَ مستحيلًا في العادة
(ابن جماعة)
و الكتب وحدها لا تفيد الطالب منها شيئًا دون فتح العلماء، و هو مشاهَد معتاد
(الشاطبي فی الموافقات)
إن من آداب الشارح و شرطه أن يبذل النصرةَ فيما قد التزم شرحه بقدر الاستطاعة، و يذبَّ عما قد تكفل إيضاحه بما يذب به صاحب تلك الصناعة، ليكون شارحًا غيرَ ناقض و جارحٍ و مفسراً غير معترض. اللهم إلا إذا عثر على شيء لا يمكن حملُه على وجه صحيح؛ فحينئذ ينبغي أن ينبِّه عليه بتعريض أو تصريح، متمسكاً بذيل العدل و الإنصاف متجنباً عن الغي و الاعتساف؛ لأن الإنسان محل النسيان و القلمَ ليس بمعصوم من الطغيان.
أبجد العلوم
اگر اولاً هدف از آموزشِ دروسِ حوزوی و ثانیاً تعریف و کارکردِ هریک از این دروس بهصورتِ منقّح و کاملْ مشخّص شوند، بهراحتی میتوان یافت که هریک از این علوم تا چه اندازه نیاز هستند و چقدرشان زائد است و طلاب برای هرکدام از آنها چقدر از عمر خود را باید هزینه کنند
#ادبیات_عرب
#اصول_فقه
#دروس_حوزه
هیچچیزی غیر از خودِ دین برای ما (طلاب علوم دینی و مبلّغین مذهبِ حق) حکمِ ناموس و امرِ مقدّس و ما یجب حفظه را ندارد: نه روشِ خاص، نه کتابِ خاص، نه مکتبِ فکریِ خاص. لذا همیشه عرض میکنیم که ما مراحالأرواح و البهجةالمرضیة و جامی و مطوّل را نه بهاینخاطر که کتب قدیمی هستند تبلیغ و ترفیع میکنیم، بلکه چون هنوز بهترین هستند و، هرگاه بر چیزی بهتر دست یافتیم قطعاً از اینها إعراض میکنیم و سراغِ بهترها میرویم.
به همین سیاق، نباید هیچ تعصّبی داشت به دروس یا کتابهایی که رائج و معمول هستند و نوشتهی بزرگان و مقبولِ نظرِ آنها، اگر نقدکنندهای با دلیل و برهان به ما ثابت کند که این کتابها یا اینبحثها یا این مقدار که معمول است شما را به آن هدفی که در ذهن دارید [فهم و تبلیغِ شریعت] نزدیک نمیکند، یا حتی از آن دور میکند.
#ادبیات_عرب
#اصول_فقه
#دروس_حوزه
.
«از مرحوم ادیب در حالی که من و ایشان تنها بودیم، پرسیدم: به نظر شما آیا مدرّس افغانی در درس و بحث و تدریس قویتر است یا استاد هاشمی؟
حضرت استاد فرمودند: هردو شاگردِ من بودهاند، امّا مدرّس افغانی قویتر است».
(غلامحسین روحی؛ آموزگار علم و ادب، ص۵۳)
لـیـس الـجمالُ بـأثوابٍ تُـزَیّـِـنُـنـا
إنّ الجمالَ جمالُ العقل و الحَـسَـب
و ليس اليتيمُ مَن لا والدَينَ له
إنّ اليتيمَ يتيمُ العلم و الأدب
كُـنِ ابنَ مَن شِئـتَ وَ اكتسِبْ أدبا
يُغـنـيـكَ مـحـمـودُه عـن النَـسَـب
هدایت شده از الـجَبَلیّات
إغسلوا تراب المَلال من وجه الروح بـ الکـلـمـة [أعلی الله رایَتَها]
شرح بدیهیات، آدم را دچارِ شَرمِ نیابتی میکند، ولی گاهی لا بدّ منه و لا مناص.
لذا
طلبهای که به درس و بحثاش أهمیت میدهد و در نمازها به واجباتاش إکتفاء میکند، قطعاً نزدِ خدا محبوبتر است از طلبهی نمازِشبخوانای که أهمیتِ کمتری به درس و بحث میدهد.
جایی که طلبه در آن ساکن است، حوزهی «علمیه» و یا مدرسهی «علوم» دینی نامیده میشود؛ ماهیتاش با دانش گره خورده است. أما أخلاق و معنویات نیز از لوازمِ است، چون مدرسهی علومِ «دینی» است و دانشآموزاناش باید متدیّن و متخلّق به أخلاقِ دین باشند.
این برتری و أهمیتِ إهتمام به درس و بحث، زمانای واضحتر میشود که خودش از مصادیقِ «أخلاقِ دینی» باشد؛ واضح است که دانشاندوزی و مطالعه و درس و بحث و کارهای علمی، جزوِ واجباتِ شرعیِ طلبه است. پس طلبهای که درس نمیخوانَد مثلِ طلبهای است که نماز نمیخوانَد.
ولی این بدیهی بهقدری مغفول مانده است که ما از شنیدن و خواندنِ «طلبهی بینماز» خیلی ناراحت و مشمئز میشویم، ولی وقتی «طلبهای که چندان به درس أهمیت نمیدهد» را میشنویم بعید نیست بپرسیم «تقوا و دیانتاش چطور است؟»، که گویا دیانت برای یک طلبه بدونِ درسخواندن نیز ممکن است حاصل بشود.
و خلاصة المقال
أن المؤمن إذا سلم دينُه من الخلل و الزوال
فلا يبالي بنقصان الجاه و المال
و سائر المَشَقّات الكائنة في الحال و الاستقبال
و كم سمعتُ من شيخي قولَ الناظم:
و كلُّ كسرٍ فإنّ الدينَ يَجبُره
و ما لِكَسرِ قَناةِ الدينِ جبرانُ
[ملا عليّ القاري]
هدایت شده از استاد عشایری منفرد
نکتههایی از سخنان آیتالله جوادی آملی دام عزه
( در دیدار با هیأت مدیره انجمن فقه و حقوق)
(شماره1)
🔰تصور بنده از دیرباز این بود که اتمام شرح لمعه، شرط لازم و کافی برای شروع مکاسب نیست. همیشه این دغدغه را داشتم که چرا بعد از اتمام شرح لمعه، مکاسب را شروع میکنیم؟
👌... تا اینکه امروز آیتالله جوادی آملی دام عزه، فرمودند که بعد از شرح لمعه و قبل از شروع مکاسب باید مقداری از «ریاض المسائل» خوانده شود. بعد توضیح دادند که خودشان نیز وقتی پس از اتمام شرح لمعه، از حوزه مازندران به تهران آمدند، طبق توصیه استادانشان ابتدا با ریاض المسائل سید طباطبایی را تحصیل کردند، سپس در حین تحصیل مکاسب شیخ، با جواهر الکلام نیز مأنوس شدند.
محمد عشایری منفرد
۱۴۰۳/۰۸/۲۴ حوزه علمیه قم
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
#استاد_عشایری_منفرد
#یادداشت
💯 کانال استاد محمد عشایری منفرد (حفظه الله)
🆔https://eitaa.com/ashayerimonfared
هدایت شده از کشکول ناب حوزوی
نقش ادبیات در تحصیل علوم.mp3
1.3M
💥نقش مهم ادبیات در تحصیل علم+ نقل خاطره ای از جلسه درس شفا و اشارات آقا بزرگ حکیم خراسانی
🎤آیت الله سید حسن سعادت #مصطفوی(ره)
✂️برشی از درس الاهیات شفا ابن سینا
#مشاوره_طلبگی
#خاطرات_علما
☑️ کشکول ناب حوزوی🔻
💎 @kashkolenab