eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیقم خیلی عاشق یکی از دخترای کلاس بود، بهش روحیه دادم گفتم برو بگو و... رفت جلو دوتا کلمه حرف زد یکدفعه دختره بالا اورد😐🤦‍♂ رفیقم کلا داغون شد، گفت این انقدر ازم بدش میاد بالا اورده🤦‍♂ اومدم یچی بگم درستش کنم گفتم شاید حاملست😐😂🤦‍♂ خودم ترکیدم ازین حرفی که زدم، رفیقمم گرخیده بود فقط نگام میکرد😂😂🤦‍♂ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام یه خاطره بگم از مهمونی 😊دختر خواهرشوهرم با من همسنیم❤️من خونه خودم بودم که ایشونو عقد کردن همسرشم پسردایی خودم وپسر عموی همسرم و برادر شوهر خواهر شوهرم هست😂چقدر قاطی پاتی شد😂خواهر شوهرم خونش یه روستا دیگه بود دامادش برای روستای ما 😊وچند روز اومده بود روستای ما خونه مادرشوهرش خالش که جاریشم میشد دعوتش کرد 😊منم عروس خودشیرین دعوت کردم برای نهار😂چون همسن بودیم من هم دوستش داشتم حالا دختر خوبیه البته😍تاظهر بابچه پنج ماهه کلی غذا پختم و سالاد درست کن خونه مرتب باشه خلاصه ظهر شد نیومدن یه ساعتی صبرکردیم نیومدن همسرم رفت ببینه چرا نمیان 😳خواهرش گفته بود صبح رفتن من گفتم دیگه شما میفهمید نگفتم بهتون😡😡 هنوزم اگر بخوام عروس دعوت کنم استرس نیومدن دارم😂😂از مهمون کردن وپشیمونی یا مهمونی باحال بگید من که چند مورد دارم 😭😭😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
17.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍔 ✍مواد لازم: 🥢 مرغ کامل یک عدد 🥢 پیاز رنده شده یک عدد 🥢 زعفران و نمک و فلفل 🥢 رب انار و رب ازگیل یا آلوچه هر کدام یک قاشق 🥢 سیب زمینی خام یک عدد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍔 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام میخواستم به خانومی که گفتن شوهرم واسم گل نمیخره بگم شوهر منم دقیقا همین جوری بود😔 سه چهار بار براش متن کانال و فرستادم که در مورد گل خریدن به خانوما بود و بعدش استیکر ناراحت😔 فرستادم گفتم خیلی دلم میخواد از دست آقاییمون گل بگیرم ببینم چه مزه ای. یکی دو بار اول جواب نداد ولی دفعه سوم که فرستاده بودم دیدم واسم گل🌹 خریده اینجوری شدم😳 بعدش اینجوری😂 و بعدش بغل کردم فرداشم براش پی ام دادم که ممنون که من و با یه شاخه گل این همه خوش حالم کردی و شارژم کردی و....از اون موقع هر از گاهی میخره. امیدوارم این ایده به دردتون بخوره و جواب بگرین ✍ تلاش میکنیم ایده های متن جذاب بزاریم تا شما لحظه های ناب خوشبختی رو در کنار همسرتون بچشید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
مرد مامانی❗️ 🌀اگر چنین مردی دارید وضعیت شما با بقیه فرق دارد. نمی توانید مثل بقیه با شوهرتان درباره مادرش صحبت یا گلگی کنید. بهتر است خیلی ملایم و غیر مستقیم وارد شوید. 🌀از داستان زندگی هایی بگویید که با دخالت مادرشوهر بهم ریخته یا از نزدیکانتان که مادرشوهر عروسش را خوش ندارد. اینطوری کم کم ذهنش اماده میشود که ممکن است مادر ها هم اشتباه کنند. ⚠️بعد وقتی نیاز به حمایتش داشتید و مثلا مادرش به شما تکه ای انداخت و او پشتتان در نیامد خیلی ملایم و اراااام به او بگویید: مامان شما خیلی خوشبخته. حمایت شوهرش، خواهراش، برادراش و حتی دختر و پسرشو داره😍 ⚠️ولی من خیلی تنهایم😕 من نیاز دارم لااقل شوهرم پشتم باشه☺️ بعد سریع بحثو عوض کنید تا وارد جبهه گیری نشه؛ 🌸🌸🍀🍀🌸🌸🍀🍀 🍀🍀🌸🌸🍀🍀🌸🌸 گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمي با شوهر در ميان بگذاريد: در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و اينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعايكراست برويد سر اصل مطلب و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد.مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفی داري وقتی تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها . اينكه عاقل و متين و منطقی باشيد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
روزي زنی خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نمي‌خواند. چه كار كنم؟ عالم گفت: درباره فضيلت‌هاي نماز برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.....زن گفت: گفته‌ام، خيلي هم زياد، ولي بي‌فايده است....عالم گفت: وعده‌ خدا را در مورد بهشت و نعمت‌هاي آن برايش بازگو كن.....زن گفت: گفته‌ام! خيلي هم اغراق كرده‌ام. ولي بي‌فايده است....عالم گفت: از هول و وحشت جهنم و سختي‌هايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد مي‌شود، برايش بگو...زن گفت: گفته‌ام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بي‌فايده است!....عالم گفت پس راهکاری دارم که قطعا نتیجه میگیرید ،امشب که همسرت خواست بخوابد ،کمی نمک بردار و ....👇❌ https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db کسانی که مشکل بی نمازی در خانوادشون دارن حتما اجرا کنن 👆
❤️✨پــــروردگــــارا! ⚪️✨جهانیان بہ شوق تو در این ❤️✨پگاہ زیبا ،چشم مے گشایند ⚪️✨و سبحان اللہ مے گویند. ❤️✨با توڪل بہ اسم اعظمت﷽ ⚪️✨روزمان را آغاز میڪنیم ❤️✨خــــدایــــا!! ⚪️✨امروز چشم و زبان ما را ❤️✨بہ خیر و نیڪے بگشا ⚪️✨آمــیــــن... ❤️✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ⚪️✨الـــهــے بــہ امــیــد تـــو سلام صبح تون بخیر ونیکی   🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊   ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام و وقت بخیر خدمت همه دوستان ❤️ میخواستم در جواب اون آقایی ک گفتن من ب خانمم همه جوره محبت میکنم ولی ایشون ب شدت عصبی و بد دهن هستن بگم ک : برادر عزیز شما از متنی ک نوشتین معلوم بود آدم با محبت و خوش قلبی هستین ولی چیزی ک هست اینه ک ذات آدما متفاوته ! واقعا بعضی آدما وقتی محبت زیادی میبینن ب این فک نمیکنن ک شما دارین اختیاری محبت میکنین و بهتره خودشون هم متقابلا جبران کنن . برعکس ب خاطر شخصیت ضعیف و سطح فکر پایینی ک دارن فک میکنن لابد اونا خیلی خوبن و شما محتاج اونایین و ب اصلاح منت کشی میکنین ! اینو واقعا ب تجربه دیدم ک میگم ! و این ویژگی متاسفانه بین خانمایی ک زیادی محبت میبینن خیلی بیشتره 😐 متاسفانه شما زیادی توجه و محبت کردین تا ایشون حس برتر بودن پیدا کردن . پیشنهاد و تجربه م اینه ک شما عزت نفس خودتون رو بالاتر ببرین ، محبت های اضافی رو کم بکنین و خواسته هاتون رو خیلی با اقتدار بیان بکنین . هیچ وقت نزارین فک کنن برای انجام وظایفشون از جمله محبت و طناز بودن میتونن سر شما منت بزارن ! شاید از بس ملایمت ب خرج دادین ک ایشون اصلا متوجه گذشتهای شما نمیشن . محبت و گذشت باید متناسب با ظرفیت طرف مقابل باشه وگرنه نتیجه کاملا برعکس داره و ب اصلاح طرف فک میکنه لابد من خیلی خوبم ک ایقد بهم محبت میکنه و شما رو ضعیف میبینه ! ب امید زندگی سرشار از عشق و محبت همراه با فهم و شعور برای همه ی زوجهای سرزمینم❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
•┈┈••✾🍀🎗🌹🎗🍀✾••┈┈• ✳️به تجربه ثابت شده و به زودی تاثیر می کند و شی گمشده پیدا می شود. 👈《سوره توحید 》را سه مرتبه بخوان و در هر مرتبه به دست چپ بند جامه خود را یک گره بزن .   📚 تسهیل الدواء صفحه ۳۰۶ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
چن تا شوخی میفرستم که خانوما میتونن با شوهراشون انجام بدن😉 1⃣گاهی شوهرتون میاد خونه سلام کردنتون مثل سلام رفیقای قدیمی که چندساله همو ندیدن باشه😉 2⃣با محبت از خواب بیدارش کنین یا اهنگ مورد علاقشو پخش کنین و با رقص بیدارش کنین💃 3⃣وقتی داره با تلفن حرف میزنه جلوش برقصی💃 یا اداشو دربیاری تا خندش بگیره 4⃣وقتی داره یه کاری با تمرکز انجام میده؛شوهرتو قلقلک بدی یا گازش بگیری و بعدش الفرار😂 5⃣میره حموم برق رو خاموش کنی🌚 و تا نگه دوست دارم روشنش نکنی 6⃣وقتی حواسش نیست یه نیشگون ازش بگیری و درجا یه حرف عاشقانه بزنی 7⃣بخوای در گوشش یه چیزی بگی ولی بجاش فوت کنی تو گوشش😚 و با خنده فرار کنی🤪 8⃣وقتی خوابه ارایشش کنی فقط نزارید همینجوری بره بیرون هااا🤭 9⃣وقتی رو مبل دراز کشیده شیرجه بزنی روش🤾‍♀ 🔟باهاش کشتی بگیری🤼‍♀ و هر جا کم اوردی گازش بگیری 👈🌹نکته اینکه:اول ظرفیت شوهرتونو بسنجید و بعد باهاش شوخی کنین تا نتیجه عکس نده🙂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام من ۲۷ و شوهرم ۳۵سالشه. هشت ساله ازدواج کردیم دوتا بچه داریم کانالتون فوق العاده است گاهی به خاطر داشتن بچه کوچیک وقت نمیشه تو فضای مجازی بیام اما فقط به خاطر کانال شما حتی اگه شده ده دقیقه ای میام و انرژی میگیرم و میرم😍 به خاطر اینکه به بقیه بفهمونم محبتهایی که من کردم جاریم نمیکنه تو خونه با شوهرم دعوا داشتم ، کارایی که کرده بودم و میذاشتم ، دیدم هر روز داره زندگی من بدتر میشه 😭زندگی اونا بهتر... تا با کانالتون اشنا شدم تصمیم گرفتم با سیاست عمل کنم محبتم و صد برابر کردم اما با سیاست طبق خواسته های خودم. الان زندگی بر وفق مراد من شده نه تنها در مورد جاری بلکه در مورد ده ها چیز دیگه. تو خانواده من نمونه ام😊 ای کاش هشت سال پیش این کانال بود😢 تمام چیزهایی که دوست دارم شوهرم اونجوری باشه نوشتم و قصد دارم با سیاست و کارام همش و به شوهری اموزش بدم برام دعا کنین. همیشه محبت میکردم اما بدون در نظر گرفتن علایق خودم. تو زندگی سعی کنین بقیه رو مثل خودتون کنین تا از محبت کردن خسته و پشیمون نشین. دیرو زود داره ولی سوخت و سوز نداره😜 فدای همتون😘 ✍ رمز خوشبختی این خانم این بود که نمیگذاشت برای کارای خوبش و با سیاست میکرد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی خندید و گفت: چیکار کنم رسیدم دارم وسایلامو جا به جا می کنم.. نفس عمیقی کشیدم و گ
داستان زندگی خیلی خوب میشه پلیس بفهمه کسی که نشست زیر پای زن ساده ی من و زندگیمو به باد داد شما بودی. مگه من چه هیزم تری بهت فروخته بودم که اونطوری کردی؟ دلت به حال یاسمن نسوخت؟ میدونی با حرفای تو چی بهش گذشت؟ بیخودی نسبت به من مشکوکش کردی و اونم سر لجبازی با من اون کارو کرد. من چند سال از عمرم رو که می تونستم با بچه هام بگذرونم پای بساط موندم. پیر شدم زمین گیر شدم. فقط بخاطر حسادت بچه گانه ی تو! اما حالا اینجا نیستم.... تا از دخترت سو استفاده کنم‌. منو اشتباه شناختید، من نمیدونستم شقایق دختر شماست. از ته دل هم دوستش دارم. می خوام خوشبختش کنم اونم منو دوست داره می تونید از خودش بپرسید. البته اگه این سری بهش حسادت نکنید و باعث مرگش نشید، من می خوام خوشبختش کنم.. یوسف داد زد: تو گوه خوردی با همه کست، خواهرمو فرستادی اون دنیا بس نبود؟ نوبت دخترمه؟ من واسه یدونه دخترم هزار تا آرزو دارم بردارم بدم به پیرمرد زن مرده ای مثل تو؟ خودت خجالت نمی کشی فردا پیش صدنفر بگه من با شوهرعمه ام ازدواج کردم؟.. سرمو تکون دادم و گفتم: از دوست داشتن شقایق هرگز خجالت نمی کشم. یوسف سیلی ای زد در گوشم که چشمام رو بستم. داد زد: کثافت بی ناموس جلوی من این حرفو می زنی نشونت می دم با کی درافتادی... پوفی کشیدم و گفتم: آقا یوسف احترامتو نگهدار. من اومدم مثل چند تا آدم عاقل با هم حرف بزنیم. نه اینکه کتک کاری کنیم. خوبه بزنم زیر همه چی و بگم دخترتو نمی خوام؟.. نگین اومد جلو کولی بازی درآورد و جیغ زد: آره حاضرم دخترم رو همینطوری نگه دارم تا قیامت ولی دست تو ندم. وای خدا قلبم گرفت.. به دادم برسید، کمکم کنید... پوزخندی زدم و گفتم: خوبه، این حالت یک درصد از حال من موقع سوختن زندگیم نبود. کاش حداقل می دونستم دشمنیت با من چی بود؟ زن من چه بدی در حقت کرده بود؟.. خودشو انداخت رو زمین و نفسای عمیق کشید. یوسف داد زد: شهرام بدو اسپری مادرت رو بیار.. رو به من گفت: بلایی سر زنم بیاد نابودت می کنم.. خندیدم و گفتم: نترس چیزیش نمیشه. من نیومدم اینجا نبش قبر کنم. اصلا همه چیز و فراموش کردم دوست دارم با شقایق خوشبخت بشم. شما هم اگه‌ خوشبختی بچه تونو می خواید... نگین با صدای بریده رو به یوسف گفت:پرتش.. کن.. بیرون.. این.. عوضی.. رو... به طرف خونه رفتم و داد زدم: شقایق؟ شقایق کجایی؟.. یوسف دوید دنبالم و داد زد: گورتو از خونه ی من گم کن بیرون تا زنگ نزدم مأمورا بیان ببرنت... بی توجه داد زدم: شقایق... همون لحظه صداش مثل اینکه از ته چاه بیاد به گوشم رسید. با گریه گفت: فرزاد به دادم برس زندانیم کردن!.. اخمی کردم و زدم تخت سینه ی یوسف. خواستم برم داخل که از پشت پیرهنم رو کشید. خیلی راحت می تونستم بزنمش ولی این راهش نبود. اینطوری بدتر می شد. با عصبانیت داد زدم: برو درو باز کن می بینی که اونم دوستم داره. تا ابد که نمیشه زندانیش کنی به محض بیرون اومدن می برمش... یوسف ناباور بهم زل زده بود. حس می کردم از چشمام آتیش میباره. نگین نشسته بود گوشه ی حیاط و زار زار گریه می کرد. ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•