eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
من داییم رو اولین بار ۹ سالگی دیدمش، از خارج برگشته بود، انقد هیجان زده بودم تو فرودگاه براش ادابازی درآوردم، بغلم کرد کلی گریه کرد :) بعدا گف فک کرده بوده معلول ذهنی ام :)) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همه دوستان ❤😍 اولا خاطرات در مورد خواستگاری و ازدواجتون خیلی قشنگه.... دوما برم سراغ سوتی خودم من شب قدر امسال با مامانم رفته بودیم مسجد برای احیا بعد از اول تا آخر مراسم یه خانومی هی به من نگاه میکرد بعد حدس زدم که خواستگاره واقعا هم بود آخر مجلس اومد خواستگاری کرد و مامانم گفت سنش کمه منم عصبی شده بودم که آخه شب احیا موقع خواستگاری.... تا اینکه شب عید فطر تو خواب داشتم هذیون میگفتم که داداشم صدام زد بعد بهم گفتم آبجی داشتی هذیون میگفتی... گفتم چی میگفتم😳🥴؟؟ گفت میگفتی این پسره نباید بیاد خواستگاری عین مایع دستشویی میمونه😂😂😂 شرفم رفت...🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام من بچه بودم یک شیشه پر زردچوبه دستم خورد افتاد شیشه شکست و زردچوبه پخش زمین شد منم همه رو جمع کردم توی یک شیشه دیگه ریختم زردچوبه با خرده شیشه ها باهم تو اون و گذاشتم کابینت و به کسی چیزی نگفتم و مادرم بعد برا غذا استفاده کرده بود وغذا پر خرده شیشه بود و نشد بخوری و من اصلا لو ندادم که کار من بوده🙈🙈 برا همه سوال بود چرا زردچوبه ش شیشه داره🤪 از اون سال به بعد من یکم جنسم خرده شیشه داره😁و هنوزم کسی نمیدونه😂😂🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 عروسای خوشگل! منم یه مادر شوهرم. به هیچوجه بدی و ناراحتی عروسم رو نخواسته و نمیخوام. از خودم و خواسته ام میگذرم ولی دوست دارم زندگی پسر و عروسم خوب و شاد باشه. از عروسمم راضیم و دوستش دارم. تمام سعیمم آینه که زندگیشون شاد و خوش باشه. همه مادر شوهر ها رو به یک چشم نبینید. انشالله همه جوونها خوشبخت بشند و خدا به همه آگاهی بده. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
♦️جهت زنی که شوهرش از او راضی نیست این آیه را بر شیرینی بخواند و بدمد و به شوهرش بدهد شوهرش رضایتمند میشود🔻 آیه ١۶۵ سوره بقره 💠 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ💠 ✅همين عمل را مرد نسبت به زن می تواند انجام دهد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی دیدیم وا مصیبتا حتی باباش به خودش زحمت نداده یه خونه پیدا کنه!! ماشین اساس و یک روز ن
داستان زندگی یادم اومد روز خرید خودمو که محمد حتی یه حلقه برای من نخرید... یادم اومد دو ماه پیش رفتیم یک کفاشی بابام برام پوتین بخره (گفتم که تودوران عقد تمام مخارجم با بابام بود) تو مغازه کفاشی تو طبقه بالا قفسه یه آینه شعمدون سنگی گذاشته بود روش زده بود فروشی که محمد زرنگی کرد و اون رو برای من خرید خدا میدونه چه اتفاقی سر صاحبش اومده بود که آینه شو تو کفاشی حراج گذاشته بودن وقتی که آینه نقره برای زنداداشش میخرد تمام مغازه داشت دور سرم میچرخید ولی بازم صبوری کردم و حرف نزدم غافل از اینکه لطف مکرر میشه حق مسلم عقد هم گذشت و باز طبق معمول با جیب خالی راهی تهران شدیم باز روز از نو روزی از نو یه چهار دیواری بود و یکم مصالح و کلی آرزو که تو دل من بود و زبونم کوتاه بود اینقدر احمق بودم که فکر میکردم باید اینجور باشه دیگه . پدرشوهرم به اسم پدر بود وفقط زحمت پس انداختن ۶تا بچه رو کشیده بود و از ۸ سالگی همه مسئولیت هارو انداخته بود رو دوش محمد با اینکه دائم کار میکرد ولی یک نفر آدم بود و کلی هزینه که براش میتراشیدن تامین کردنش سخت بود داستان و کوتاه کنم که به بدترین شکل ممکن روزها میگذشت و تونسته بودیم تو اون چهاردیواری یه اتاق و یه آشپزخونه بسازیم ولی من دیگه داشتم افسرده میشدم از بلاتکلیفی زندگیم و راضی شدم تو همون یه اتاق زندگی کنم. بماند که بازم محمد نتونسته بود برای من خرید کنه و هربار هرجا یه چیزی دیده بود خریده بود بعنوان خرید بازار عروس . حالا کم و بیش چند تا تیکه خریده بود ولی حسرت یه خریدی که با عزت و احترام عروس میبرن به دلم مونده بود ۵ سال و ۸ ماه با سختی های زیاد گذشت و بلاخره موفق شدیم کارهارو ردیف کنیم و عروسی کنیم خانواده ش حتی پول کرایه اتوبوسی که به تهران بیان هم از محمد گرفتن و اومدن باهزار منت ازکادو و شاباش و اینها هم که اصلا خبری نبود و محمد برای اینکه جلوی مهمونا آبروش نره خودش پول تو جیبشون گذاشت که کادو و شاباش بدن تو یه سالن که اونموقع برای خودش درجه ۲ حساب میشد محمد عروسی گرفت الحق عروسی خوبی بود ولی یکبار روز حنابندون که منو به آرایشگاه برده بودن مادرش دعوا راه انداخته بود و تو خونه بابام داییم و برادرشوهرمو محمد کتک کاری کرده بودن و دوبار هم روز و شب عروسی از دعوای روزش که بگذریم شب موقعی که عروس در خونه آورده بودن گیر داد به یه رسمی که تو تهران واقعا مسخره میدونستن و مختص شهرستانشون بود و محمد گفت اینا از این کارا نمیکنن ولش کن مادرش زد به کولی بازی و خونه خواهرم روبروی خونه ما بود جلوی ۳۰۰ نفر مهمون رفت چمدونش و از خونه خواهرم برداشت که برگرده شهرشون، حساب کنید .... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
میگم شما هم اون ماهی که بیمه ماشین رو باید تمدید کنید، لنت و دیسک و باتری ماشینتون هم خراب میشن بعد دکتر لازم می‌شید و آزمایش باید بدین بعد تولد و عروسی هم دعوت می‌شید بعد باتری موبایل هم خراب میشه بعد هندزفری و شارژر رو هم گم می‌کنید بعد... این حجم از یکباره به فنا رفتن نرمال نیست •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سال ۸۲ برای گرفتن گواهی نامه رانندگی اقدام کردم . برای امتحان ۳تا آقا بودن و من تنها خانم بودم . افسر گفت خانم بیاد امتحان آقایون عقب بشینید. افسر گفت پارک دوبل بزن پشت ماشین نگاه کردم آقایون عقب بودن خجالت کشیدم . افسر گفت برو پایین ردی. خجالت زده گفتم آقایون عقب بودن دنده عقب میخاستم برم نتونستم پشت رو نگاه کنم. خداخیر بده افسر رو گفت آقایون سر خم کنید پشت صندلی و منم یه پارک دوبل عالی زدم😎👌. در ضمن پسرم پزشکی میخونه رفته بود امتحان رانندگی افسر کلی بهش سخت گرفته بود اسمش رو هم به پسرم گفته بود و تاکید کرده بود اسم آقای افسر رو فراموش نکنه. گفته بود دکتر باید خیلی درست رانندگی کنه. 🙄🙄🙄😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من طرف صحبتم خانم و آقایونی هستن که میگن حتما قبل ازدواج پیش برید. من نظرم اینه هر انسانی بایددد یه مشاور داشته باشه و برای هر فردی نیازه ولی مشاور ازدواج هر فرد خودشه. افرادی که به هر دلیلی شکست خوردن ربطی به مشاوره نرفتن نداره. خیلیا رو میشناسم که مشاوره قبل ازدواج رفتن و الان طلاق گرفتن یا دارن میگیرن. راه دوری نمیرم خواهر بنده ۵سال پیش، یک و نیم میلیون پول مشاوره قبل ازدواج داد و الان هر مشکلی تو زندگیشون دارن فقط طلاق مونده بگیرن! این خیلی عالیه که برای مشکلات پیش مشاور میرید و کمک میگیرید ولی قبل ازدواج فقط ۳ روز به خودتون فرصت بدید و راجب انتخابتون فکر کنید. ✍ معجزه نمیکند. او فقط گفتنی و راهنمایی ها را می گوید. به این حرف ها بعهده خود شماست. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام. من ۳۰ و همسرم ۳۵ سالشونه.یه بچه ۸ ساله دارم. من بدون از همسرم جواب بله دادم. میدونستم خانوادگی خیلی بد دل هستن (حتی مادر شوهرم و خواهرشوهرام ) ولی نمیدونم چرا بله دادم. هر دویه ما بودیم. قهرهامون ۲ یا ۳ ماهم طول میکشید. ولی بعد از بچه مون کمی اروم شدیم. شوهرم به همه چیز گیر میداد. چرا اینطوری راه میری، چرا با پدرم حرف میزنی و چراهای که قابل تحمل نبود .ولی من فقط قهر میکردم. این بود . بعد از چند سال خودش تغییر کرد. تغییری که همه میگفتن مواظب باش. بعداز چند وقت فهمیدم با زنی رابطه داره. میگفت فقط در حد صحبت و بیرون رفتن بود. من بعد از اشنایی با این کانال متوجه ایرادهای خودمم شدم. خیلی تغییر کردم.می خندم ولی ظاهری. هر لحظه به فکرشم با اون خانم چیکارا میکردن. خانمای گل اگر ناراحتید یا با کارای همسرتون مشکل دارید، خواهشا با بهش بگید. نذارید کار از کار بگذره، اونوقت باید حسرت بخورید. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من همیشه موهام بلند نگه داشتم😩 چون همسرم خیلی دوست دارن.. با بچه‌ها ی قد و نیم قد هرکی میبینه میگه کوتاه کن میگم نه. چند روز پیش همسرم موهام شونه کردن چون من روماتیسم و پوکی استخوان دارم واقعا گاهی اوقات نمیتونم از درد. شونه موهام که تموم شدگفتن موهات خیلی دوست دارم نه بخاطر این که بلند و قشنگه نه... بخاطر اینکه تا به حال نامحرم چشمش بهشون نیفتاده.. ول بودن راحته. محکم به حجابت بچسبی و از چادر حضرت زهرا دفاع کنی هنره.. انشاءالله خدا برا بانوان سرزمینم چادر حضرت مادر حفظ کنه🤲 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام یادمه یه سال پیش یه مریضی اورده بودن بستری کرده بودنش که یه دختر بچه خیلی خوشگلی بود که بخاطر همین خوشگلی بیش از اندازش بین همکارا خیلی معروف شده بود حتی با اینکه مسئولیت اون بخش با ما نبود می‌شناختیمش... چند ساعت مونده بود بره اتاق عمل که منو همکارم دیدیم این پاشده اومده تو سالن میگرده گرفتیم بردیم تحویلش دادیم پرستارام کلی تشکر کردن که نگو بچه رفته بوده قایم شده بوده نمیتونستن پیداش کنن ...خلاصه اینو با جیغ و داد آمادش کردن فرستادن اتاق عمل یه چند ساعتی گذشته بود که دیدیم مادرش داره میکوبه تو سرش و جیغ و داد راه انداخته نگو اینا دوتا خواهر دو قلو بودن اونیکه مریضه قایم شده بوده تو دستشویی مام اونیکه با چند نفر اومده بوده ملاقات رو گرفتیم فرستادیم رفته😂😑😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•