eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
رفته بودیم باغمون باغمون انجیر داشت مامانم انجیر چیده بود بعد داشت میزاشت داخل جعبه که ببریم واسه فروش😂 پسر خاله مامانم هم که خیلی میاد باغمون اومد و کمکمون کرد 😂 این آبجی کوچیکم هم اومد از مامانم پرسید که چرا بعضی ها میان انجیر را پوست می‌گیرن و مامانم گفت از بس لوسن😐😂هیچی دیگه اونجا بود که من از خجالت آب شدم اونم چرا ؟😂 چون همون پسر خاله مامانم انجیر را پوست می‌گرفت و میخورد و اونم پیش مامانم بود و دیگه شنیده بود😂😂😂😂 آقا به هر بهونه ای شد رفتم بیرون دور شدم و تا می‌تونستم خندیدم و رسیدیم خونه به مامانم گفتم که چه سوتی داده و هیچ دیگه دوباره خانوادگی جر خوردیم😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ولی من عاشق مامانمم با وجود اینکه تو یه محیط مزخرف بسته داریم زندگی میکنیم.. میگم موهامو رنگ‌ کنم‌ میگ بکن میگم تا اآخر شب برم بیرون‌ میگه برو.. میگم فلان چیزو میخوام میگ‌ بخر، میگم کنکور خراب کردم میگه فدا سرت نگران حرف بقیه نباش، دعوا میشه میگه برو آهنگ گوش بده صدا نیاد خواستم بگم دمت گرم مامانم وسط همه چیز اینقدر مورداعتمادترینی❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
امروز بیشتر از دیروز دوســـ❣ــت میدارمت و فردا بیشتر از امروز🙊 و این ضعف من نیست... قدرت توست😌 😍   •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ✳️ دوستان عزیزم! براي زوج هايي كه خداي نكرده مشكلي دارن سوره و و با وضو فوق العاده براي محبت زوجين خوبه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
تااینجا اومدم یه خاطره دیگه هم‌تعریف کنم ما تقریباچهارماه پیش از طبقه اول انتقال پیداکردیم به طبقه دوم البته جفتش‌واسه شوهرمه باکاروتلاش فراوان‌نصف‌خونه ی باباشوشریک‌شده ولی باباش ازش گرفته و در ازای اجاره خونه روبهمون‌داده ماهم دیگه بعداز پنج سال ازطبقه اول اومدیم دوم‌ چون‌اول‌خیلی خیلی کوچیک بودولی دوم‌بزرگه داشتیم‌وسایلارو میاوردیم چون‌درطبقه ها کنار همه راحت بود فقط موند دوسه تاوسیله که نه میشداز ورودی اول‌رد کرد نه از راه پله دوم‌تصمیم گرفتیم از تو‌حیاط اول اینارو با طناب ببندیم و ازبالا دونفر بکشنش همین کارم کردن یه کابینت داشتیم به جای اینکه سه در کنار هم باشه سه‌در بالای هم‌بودیعنی بلندیش یه دو متری میشد اینوخواستن با طناب ببندن و بالابکشن همین کارم کردن از بالکن‌بالا پدرشوهرم وپسرعموی شوهرم اینومیکشیدن پسر عمو همش غر میزد که خیلی سنگینه اصلا بالا نمیاد گفتم بابا من همینوپایین خودم تنها جابه جامیکردم سنگینی کجابود بکش این بیچاره هی میکشید این کابینت هی میرفت پایین هرجوری بود کشیدن بالا پسر بیچاره بازو‌و دستش از چندجا خراش برداشت اینو‌هر جوری‌بود اوردن توخونه و رفتن منم خواستم توشو‌تمیزکنم درشوبازکردم‌چشمتون‌روز‌بد نبینه دیدم وزنه سنگینای باشگای وزنه‌برداری شوهرم توشه اینقدخندیدم شوهرموصدا زدم گفتم بیین واسه همین بود بیچاره نمیتونست اینو‌بکشه بالا هیچکدوم‌متوجه نشدیم حتی این طرف اون‌طرف هم‌نشده بود که صدا بده اصلا جرات هم‌نکردیم پیش پسره باز گو کنیم فقط هرچی نگاهمون به کابینت میوفته غش میکنیم😂😂😂😂😂 دخترزریبار •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔰هر کسی خوابهای پریشان ببیند این آیه مبارکه را موقع خواب 7مرتبه بخواند دیگر خواب بد و پریشان نبیند 🌛وَ أَنَّهُ تَعٰالىٰ جَدُّ رَبِّنٰا مَا اِتَّخَذَ صٰاحِبَةً وَ لاٰ وَلَداً وَ أَنَّهُ كٰانَ يَقُولُ سَفِيهُنٰا عَلَى اَللّٰهِ شَطَطاً وَ أَنّٰا ظَنَنّٰا أَنْ لَنْ تَقُولَ اَلْإِنْسُ وَ اَلْجِنُّ عَلَى اَللّٰهِ كَذِباً لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم🌜 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔷در مورد آن چه برایتان مهم است با همسرتان صحبت کنید. ♻️هرچه شما صریح تر و روشن تر افکار، احساسات، نیازها و خواسته هایتان را با همسرتان در میان بگذارید، رابطه صمیمانه تری خواهید داشت. ✅بنابراین برای ایجاد رابطه صمیمانه، با همسرتان صحبت کنید و به وی کمک کنید تا شما را بهتر بشناسند. ♻️توجه داشته باشید که اگر به همسر تان اجازه بدهید شما را بشناسد، بهتر می تواند برای راضی نگه داشتن و برآورده کردن نیازهایتان تلاش کند. ✅بنابراین این باور اشتباه را کنار بگذارید که همسرتان باید خودش ویژگی ها، حساسیت ها و نیازهای شما را بفهمد. 🌸🌸🌸   •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 من میخواستم جدابشم از همسرم ! ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ. ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ بین‌مان ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺯﻧﯿﻢ. ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍ شویم. ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ. ﯾﮏ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ. ﮔﻔﺖ : «ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯽ!» ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ و ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ. ﺍﺻﻼً نمیﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ بلد باشد ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖآﻣﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ. ﮔﺎﻫﯽ آﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ که ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽﺭﻭﺩ آن سوی ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ به ظاهر ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩﺍیم. آﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ. ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﮐﺎﺵ می‌شد ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ. ﻣﺎ آﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽﻣﯿﺮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ، ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ! کمی صبرکنیم و زود تصمیم نگیریم🙏 از تلاش هاتون در جهت بهبود کیفیت زندگی زناشویی خیلی سپاس گذارم🌹🌷😊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 یه تجربه ای دارم برای خانم هایی که به خیلی اهمیت میدن من یه دختر ۱۷ ساله بودم با تمام ارزوها و تمام افکاری که همیشه تصورم از یه بود و به شدت بودم چون بودم و شرایط خانوادگی خوبیم داشتم و خیلیم تو درس عالی بودم که غیر از پزشکی چیزی نمیخواستمو خداروشکر هم بهش رسیدم این باعث شد که همه اطرافیان فکرکنن وای من قراره با کی ازدواج کنم و حتی بعضیا برا پسراشون بشن چون میترسیدن خورد بشن با نه گفتن منو خودمو بالا گرفتن نمیدونم چی شد اصن نمیدونم چرا اینطور شدو یه دختر مغرور پرافاده چی بود که همه ادم هارو با ظاهر میسنجید با یه اقایی ازطریق مجازی اشنا شدم خیلی الکی اصلا ادمی نبود که لوس بازی کنه طرفم بیاد ولی انگاریه چیزی منو بهش میکشوند اوایل اسمشو گذاشتم دوست اجتماعی و اونم دلیل نمیدونست مشکلشو بهم بگه گذشت شاید یه سال و من وابستش شدم وابسته شخصیتو ادبش و رفتارش... یه شخصیت کامل بود از همه لحاظ قیافه خوبو هیکل خوبیم داشت و روانشناس بود با خانواده متوسط ، بعد یه سال متوجه شدم پاهاش مشکل داره و نمیتونه خوب راه بره بازم اولا میگفتم من که نمیخوام باش ازدواج کنم وای فامیل چی میگن ... رابطه شدید شد و به ۵ سال طول کشید خیلی جدی شد چندبار دیدمش به شدت عاشقم شده بود ، ۴ بار خاستگاری امد و خانوادم قبول نکردن ولی همه کاری برام میکرد همیشه از درامدش برام کلی چیز میخرید فرستادم کلاس رانندگی که ماشین بندازه زیرپام و از همه نظرعالی بود منم دانشجوی پزشکی بودم و موقعیت بهتر و یه چندتایی هم خواستگار دکتر داشتم ولی همه دلم پیش اون بود خیلی کشیدیم تا بهم رسیدیم و خانوادم قبول کردن تا خداروشکر ۲۴ سالم که بود ازدواج کردیم راستش شب عروسی یکم سختم بود هارو میفهمیدم حتی بعضیام تو روم میزدن ولی این هم داره دیگه الان ۳۲ سالمه باورتون نمیشه اینقدرررر شادم هر روز برام جذاب تره مشکلش برام عادی شد ... بهترین مرد زندگیمه چندسال میگذره ولی مثه روز اول همونجور خوبو مهربونه و چون روانشناسم هست خیلییی مراقبمه باهام صحبت میکنه منم تامیتونم به خودم میرسم بهش محبت میکنم و کلا محبتمون دوطرفس چون از اون اول علاقه بینمون بود راستش الان که زندگیمو میبینم به همه اون سختیا میدم به همه اون پچ پچ ها ... مردم حالا کجاان زندگی پراز عشق و شاد منو ببینن ارزوی خوشبختی برا همه میکنم و در کلام اخر اینکه ما فقط یک بار زندگی میکنیم و چه زیبا که اون یک بارم کنار ادم هایی باشیم که از صمیم قلب دوستشون داریمو دوستمون دارن ✍ برای مردم زندگی نکنید چون مردم به خاطر حسادت و .... خیلی حرف درمیارن ، مهم اینه که شما دوتا خوشبخت باشین ☺️🌹 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
10.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۳ مرینیت مرغ متفاوت و مرغ خوشمزه بفرستید برای عاشقان مرغ چون مطمئننم از طعم یکنواخت مرغ خسته‌ شدن😍😋 مواد لازم : سیر ۴ حبه ریحون ۵۰۰ گرم مغز گردو ۱۰۰ گرم پنیر پارمسان ۱۰۰ گرم آب لیمو ترش ۲ ق غ نمک و فلفل سیاه روغن زیتون مرینیت تندوری : پودر زنحبیل ماست ایسلندی یا یونانی ادویه تندوری پودر پیاز مرینیت سویا : عسل ۱ ق غ سس سویا ۳ ق غ سیر رنده شده ۱ حبه کمی فلفل قرمز •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
28.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیک خیس شکلاتی مواد لازم : تخم مرغ ۴ عدد🥚 شکر ۱ لیوان🍚 شیر ۱ لیوان🥛 روغن ۱ لیوان آرد ۱.۵ لیوان🥡 بکینگ پودر ۲.۵ ق چ پودر کاکائو ۳ ق غ مواد لازم سس : خامه صبحانه ۱۰۰ میلی‌لیتر شکر ۱/۳ لیوان🍚 شیر ۲/۳ لیوان 🥛 شکلات تخته‌ای ۱۰۰ گرم🍫 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه خاطره دیگه هم بگم ولی این قدیمیه وقتی که من۵یا۶سالم بودیه پسردایی داشتم دوسال از من بزرگتره همون که باآبجیم دستموداغ کردن😂😂 اینا طبقه بالا خونه بابابزرگم بودن اون‌زمانا بعدمابعدازظهرامیرفتیم اونجا باپسر دایی دوچرخه سواری میکردیم البته پسردایی بازی میکردمنم مثل کش تمبون دنبالش کش میومدم کوچه اینا یکمی شیب داشت مثلاواسه ماکه بچه بودیم رکاب زدن یکمی سخت میشد این پسردایی به من میگفت تااون بالایعنی اخر کوچه تومنوبادوچرخه هل بده رسیدیم بالا من‌دوچرخه رو میدم به تو سر بخور تاپایین منم هلک وهلک توگرمای ظهرتابستون اینو‌هل میدادم اندازه صد صدوپنجاه متر تااون بالا همین که میرسیدیم بالا این دور میزد باسرعت۱۲۰پاهاروبازمیکردازرورکاب برمیداشت دستارو ول میکرد تاپایین میرفت من بیچاره هم دنبالش همین که میرسیدم پایین میگفت‌دوباره هل بده این بارمیدم‌دستت این بارم این اتفاق میفتاد کلا سوارنشدم من😂😂😂یکی‌نیست بگه بیچاره مگه دوچرخه‌ندیده ای مگه خودت دوچرخه نداری چرا همچین میکنی ولی من بیچاره چندسال این کلا کارم بود😝😝😝😝😝😝پسردایی الان زن‌داره همیشه میگم تلافیشوسر زنت درمیارم ولی دلم نمیاد😂😂😂😜😜😜😜😜 دوستدارتون‌دخترزریبار •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• دیشب قبل از خواب با شوهرم صحبت میکردیم  و گفتم :میترسم! گفت: از چی؟ گفتم: از موشک و جنگ! گفت؛ نترس پتو رو پیچید به خودش و روشو کرد اونور خوابید. بعدش من هم میترسیدم هم سردم بود🫤 فک کنم تو زندگی قبلیش گاو بوده🥴 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•