eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خدمت اعضای کانال میخواستم چندتا تجربہ و نکتہ رو عرض کنم خدمتتون کہ بہ نظرم میتونہ خیلی مفید باشہ و تأثیر مثبت روی زندگیتون داشتہ باشہ 🔅 نکتہ اول اینکہ کہ هیییییچ وقت رو فراموش نکنید ☺️ اگہ عادت کنید بہ لبخند زدن ، هم لبخند رو بہ روی لبای طرف مقابلتون مینشونید هم همیشہ خودتون یہ احساس شاد و خوبی دارین همیشہ با روی خوش با همسرتون حرف بزنید ، حتی میشہ زمان بحث های جدیتون هم خوشرو باشید ، حتما تاثیر مثبت داره من هروقت با همسرم بحث میکنیم و مسئلہ ای هست کہ دلخورم ازش بین حرفام و خواستہ هام یہ عشوه ی کوچولو میام همراه با لبخند این رفتارم واسم این بوده کہ همسرم هم همین کارو توی بحثامون میکنہ و در نتیجہ باعث میشہ هیچوقت با هم قهر نباشیم و بعد از جروبحثمون هم یہ راه حل پیدا میکنیم 🔅 نکتہ ی دیگہ اینکہ از همسرتون( آقا یا خانم) هیچ وقت تو دلتون نگہ ندارید ، بگید اما قانونشو رعایت کنید قانونش 👇 ✅ زمان مناسب ✅ مکان مناسب (توی هر جمعی بیان نکنید) ✅ شرایط روحی روانی همسرتون مناسب باشہ ( مثلا اگہ خستہ ست نہ ، اگہ میبینید گرفتاره نہ ، اگہ از مسألہ ای ناراحتہ نہ و...) ✅ لحن و بیان شما ( مثلا کنایہ ای نباشہ ، همراه با محبت و آرامش باشہ ، امری نباشہ و...) 🔅 نکتہ ی بعدی اینکہ ( بیشتر خطاب بہ دختران مجرد یا در شرف ازدواج) توی ذهن خودتون از خانواده همسر و جاری یہ غول نسازید ، اون افراد هم انسانن ، همونطور کہ شما وارد رابطہ با اونها میشید اونهاهم بہ شما و زندگی شما مربوط میشن ، نکتہ اینجاست کہ شیوه ی برقراری روابط رو بلد باشین... مثلا من جوری رفتار کردم با خانواده ی همسرم کہ اصرار میکنن برم خونشون و همیشہ احترامم رو دارن... شیوه ی رفتاری من بہ این صورتہ کہ 👇 ⬅️ رفت و آمدم بہ خونہ ی خانواده ی همسرم کنترل شده ست ( نہ زیاد میرم نہ کم )... ⬅️ همیشہ احترام تک تکشونو دارم... ⬅️ اگر کسی از خانواده ایشون بخواد در زندگیمون دخالتی کنہ فورا مقابلش جبهہ نمیگیرم ، اجازه میدم نظرش رو بگہ بعد من با همسرم دودوتا چهارتا میکنیم و تصمیم گیرنده ی نهایی خودمونیم ( این بہ این دلیلہ کہ ما نباید از مشورت غافل بشیم چون گاهاً استفاده از تجربہ ی دیگران باعث میشہ تأثیر مثبت روی زندگیتون بذاره و در این مورد اصلا منظور اجازه ی دخالت نیست ) گاهی اوقات هم هست کہ نظر ما موافق با نظرات دیگران نیست بنابراین هرچہ خودمون برای زندگیمون صلاح میدونیم اعمال میکنیم... ⬅️ خبر نمیبرم بیارم کہ این خواهر چی گفت بہ اون خواهر و... ⬅️ همیشہ دست پر بہ خونشون میرم ( هرچی کہ در توان مالیمون بود ، حتما نباید گرون باشہ بہ این قصد کہ تا جاریهام چششون دراد😜 ، فقط اینکہ یادآور بشہ بہ فکر و یادشون هستید ) 🔅 نکتہ ی دیگہ اینکہ سعی کنید هیچ وقت همسرتونو با فرد دیگہ ای مقایسہ نکنید( اینکہ میگم همسر هردو جنس مد نظره)، واقعیتش هیچکس از مقایسہ خوشش نمیاد چون شرایط ها فرق میکنہ... 🔅 و یہ چیز دیگہ اینکہ سعی کنید هرشب قبل خواب همسرتونو ماساژ لطیفی بدید ، سعی کنید این ماساژ دوطرفہ باشہ ، اینطوری همسرتون وابستہ ی ماساژ شما میشہ و هرشب دوس داره توی بغل شما بخوابہ... 🌹ببخشید کہ طولانی شـــــد ☺️🤓🌹 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام وقت تون بخیر تبریک میگم بهتون برای فضای صمیمی که تو کانال تون ایجاد شده . در پاسخ خانمی که با محبت به همسرشون مسائل شون حل شده ولی با تعصب شون نمیدونن چکار کنن باید بگم که منم تقریبا همچین مسئله ای داشتم .. پیش سه تا مشاور اقا رفتم که متاسفانه هر سه گفتن جدا شو و خودتو راحت کن این مرد به درد زندگی نمیخوره 😐 تا اینکه از طریق برنامه ی حال خوب که از شبکه سلامت پخش میشه با شیوه ی جدیدی از حل مسائل اشنا شدم ☺️ خیلی دوست داشتم برم پیش همچین مشاوره هایی اما همسرم حتی اجازه نمی داد تنهایی قدم از قدم بردارم... خلاصه کنم، جلسه ی اول رو با هزار تا نذر و نیاز و پادرمیونی تنهایی رفتم... خانم مشاور برخلاف اکثر مشاورا گفتن که نیازی به اومدن همسرت نیست هر زمان خودش احساس کرد میتونم براش کاری انجام بدم در خدمتش هستم 🍀 بنظرم همسرت برای حمایت از تو و زندگی تون "کافیه" و اگر خواستی با واسطه کردن دیگران بیایی اینجا فایده ای نداره 🍀 به همسرت بگو " میدونم از اینکه تنها برم جایی بهم میریزی و نگران میشی اما این چیزیه که من بهش " نیاز" دارم و میرم" 🍀 ( قبلا میگفتم اجازه میدی برم و او میگفت نه 😐) هر کدوم از این جمله ها کافی بود تا همسرم علی رقم میل باطنیش بذاره برم و اثرات مثبتش رو تو زندگی مون ببینه. خانما گفتن کلمه " نیاز دارم" به مرد ، مثل دادن حس قدرت بهشه و شک نکنید تلاش میکنه برای زفع نیازتون تا قدرتمند باقی بمونه. به امید موفقیت همه در زندگی شون •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام. آقا ما دیشب دوست بابام اومده بود خونمون برای مهمونی(این دوست بابامو تقریبا یکسال یبار می‌بینیم)بعد دیگه اینا مشغول حرف شدن تا ساعت شد دوی شب که میخواستن برن که بابام گفت کاش ماشینتو دزدیده باشن امشب پیش ما بمونی.دوست بابام هم از خنده مرد و گفت به خاطر تو یکساعت دیگه هم میشینیم. ساعت ۳ شب شد که دیگه رفتن بعد از ربع ساعت که می‌خواستیم بخوابیم یهو آیفون خونه خورد. رفتم ببینم کیه. آیفون که برداشتم دیدم دوسته بابامه اومده میگه: در واکن ماشینو دزدیدن😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
رفته بودم خونه‌ی خالم اینا مهمونی، گویا یک سری مبل سلطنتی خیلی گرون خریده بودن، ۱۵۰ میلیون هزینه مبله شده بود، رفتم روش نشستم خیلی راحت و در عین حال شیک بود ماجرا گذشت بعد از شام همه رفته بودن بیرون پیاده‌روی کنن من و بچه‌شون علیرضا توی خونه مونده بودیم، گفتم ممکنه سیگار روشن کنم؟ گفت آره داداش، منم روشن کردم، کامل اول رو که گرفتم خاکستر سیگار ریخت روی مبلشون، اندازه یک بند انگشت رفت داخل کوسن مبل :))) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ این پیام خیلی عالیه برای وقتی که دوست دارین همسرتون بزنه😜 به تمامِ نت های پیانو قسم نُت ب نُت صدایِ تو چیز دیگریست😍 منتظر شنیدن نتهای صدایت هستم...‌‏‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌ من این پیامو وفتی شوهرم سرگرم کار بود براش فرستادم اونم فورا بهم زنگ زد💋 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام مرسي از كانال عاليتون💚 دوستاي گلم من و باهم آشنا بوديم تا اينكه كارمون به كشيد . ميخوام بگم كه توي دوره ي نامزدي سر مسائل كوچيك باهم ميكرديم و و حتي خيلي وقتا بدجوري دلمون ميشكست تا اينكه يه روز يه به نامزدم دادم و گفتم : منو تو كه همو خيلي دوست داريم و بدون هم نميتونيم زندگي كنيم (واقعا هم اينطوره) و اينكه بهش گفتم وقتي ميريم بيرون بايد به اين فكر كنيم كه اگر امروز خداييي نكرده يكيمون ديگه نباشه چه خاطره اي از اخرين لحظه ي باهم بودنمون داريم با اين جمله هم خودم تو زبونمو ميكنم هم اقاييي شما هم به اين موضوع فكر كنيد گاهي وقتا ما خانوماهم با حرفامون دل اقاييمونو ميشكنيم وقتي از ماست بهتره با كنيم تا شريك زندگيمون هم شهامت رو دوستتون دارم 💜 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
♦️اگر آنها که شب ها دچار کابوس میشوند دعای زیر را همراه داشته باشند، در امان خواهند بود.🔻 💠بسم اللّه الرحمن الرحیم یرسل علیکما شواظ من نار ونحاس فلا تنصران فبای آلاء ربکما تکذبان یا حنان یا منان یا سلطان یا برهان یا قدیم احسان ادعوک باللّه۹ بهذه الاسماء العظام وبآیة شریفة من الفرقان تحفظ یا اللّه فلان ابن فلان عن ریح الاحر و ظلّ السوء وعین فاسد برحمتک یا ارحم الراحمین ولا حول ولا قوة الا باللّه العلی العظیم .💠 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی سرافکنده گفتم بی بی نمیشه بیاییم اینجا زندگی کنیم؟ دستمو گرفت و گفت من که تنهام از خ
داستان زندگی خلاصه بار زدیم و رفتیم سمت اون شهر، از خیابونش رد شدیم، اونجا مثل روستای خودمون نبود یکمی پیشرفته تر بود و گویا تازه توش شهردار اومده بود و داشت شهر میشد، بعد پیچیدیم توی یه کوچه خیلی بلند، چندتا کوچه پس کوچه رو رد کردیم و رسیدیم به یه کوچه ی باریک، ته کوچه یه در کوچیک بود که حمید نشونش داد و گفت اهان اینه.. وسایلمونو از وانت گذاشتیم پایین، حمید در زد و یاالله گفت، با حیرت وارد خونه شدم، یه حیاط بزرگ بود که دور تا دورش ده تایی اتاق داشت، و یکی از این اتاقها مال ما بود یکم فکر کردم و دیدم واقعا از جایی که با عشرت زندگی میکردم که بدتر نیست! با آدماییم که از گذشته من خبر ندارن و قاعدتا فضولی زندگیمم نمیکنن..! حمید وسایلو گذاشت وسط حیاط و بردم سمت اتاق، اتاق بوی دود و نا میداد، آب ازش رد نمیشد و نمیشد بشوریش، با یه دستمال آروم دیواراشو پاک کردم و کفشم جارو کشیدم، هیچی نداشتم کفش بندازیم ناچار روی لحافی که بی بی بهمون داده بود رو کندم که لااقل یه جا برا نشستن داشته باشیم.. خونه کلا حموم نداشت و باید میرفتیم حموم عمومی، برای اون همه آدمم فقط یه دستشویی داشت..! حمید دم یه میوه فروشی شاگرد شده بود و کار میکرد، کلی از این وضعیت شاد بودم اما زجرایی که توی اون خونه میکشیدم باعث میشد شادیم از بین بره.. مثلا یه نیمه شب توی زمستون امیر به گریه افتاد، خواستم براش شیرخشک درست کنم اما لوله ی آب توی حیاط یخ زده بود و آب نمیداد، برفهای روی زمینو جمع کردم ریختم تو کاسه گذاشتم جوشید، بعد اونا رو ریختم روی لوله یخش وا بره و تونستم آب و باز کنم.. امیر انگار فقط بچه من بود نه بچه من و حمید! حمید اصلا به این کارا توجه نمیکرد یا محل نمیداد ولی من با این وجود راضی بودم و از وقتی عشرتو ندیده بودیم کلی همه چیز بهتر شده بود... یکی دیگه از چیزایی که توی اون خونه سخت بود شستن امیر اونم توی زمستون بود، حموم و آب داغ نداشت، ظرفا رو با یه بدبختی با همون آب سر میشستیم ولی هر وقت امیر و میخواستم بشورم باید آب و روی گاز داغ میکردم بعد با آب سرد قاطی میکردم ولرم شه و بعد پای لوله میشستم.. سعی کردم امیر و هرچه زودتر از پوشک بگیرم و بجای شیرخشک بهش شیر گاو بدم که کمتر اذیت شم و نخوام هزینه کنم.... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
و باز هم سلام ، ما رو به روی خونمون یه پیرزن داریم که تقربا هشتاد نود سالشه و گوشش و چشماش ضعیفه این بنده خدا چون کمرش خم شده همیشه چوب دستی دستش میگیره و جلوی در رو سکو میشینه این پیرزنه بنده خدا دختری داره که دامادش ۲۵ ساااال نذاشت با اونا رفت و آمد کنه وحتی زمانی که پدرش هم فوت کرد نیومد😞تا پارسال که دختر این خانوم که خودش خیلی پیر شده عمل قلب باز کرد وبالاخره همسرش اجازه داد تنهایی به دیدن مادرش بره این دختر پیرزنه هم انقدر تشنه دیدنه مادرشه که از صبح زود میاد پیش مادرش ظهر میره خونه دوباره بعد از ظهر میاد دیدن مادرش تااااا غروب خلاصه یه روز داماده این پیر زن هم که سرش به سنگ خورده بود با دوچرخه اومد جلو پیرزن که دمه در نشسته بود گفت سلام من رمضونم😎 این پیرزن هم که خیلی ازش ناراحت بود با چوب دستی دنبالش کرد و گفت الان سلام 😡؟؟؟کوفتو سلام ،بعد ۲۰سال سلام ،🤬دخترمو سکته دادی سلام ،خلاصه اون بنده خدا داماده هم سوار دوچرخه🚴 شدو رفت دوباره چند دقیقه بعد برادره پیرزنه با دوچرخه از همون راه اومد جلوش گفت :سلام این پیرزن هم فکر کرد باز دامادش برگشته چوب دستیشو براش پرت کرد خورد تو سر این پیرمرد بینوا اونم گفت ای بابا برای چی منو زدی ؟؟ تو که چشمت کوره انقدر هدف گیریت خوبه اگه میدیدی چه کار میکردی 🥴اونم قهر کرد گذاشت رفت 🚶🚶 قدر همو بدونیم خیلی رود دیر میشه 😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❣☘❣☘❣☘❣ 😍 خانوماي گل همون اندازه كه از همسرتون ميكنيد يادتون باشه كه گاهی از خودتونم تعريف كنيد...💝 چجوری 😕؟؟ میگم براتون 👇👇 زيباييهاتونو به چشم همسرتون بيارين و بذارين بدونه كه چقدر اعتماد به نفس دارين(متاسفانه خیلی خانما اعتماد به نفس اصلاااا ندارن ) یا مثلا به جاي اينكه بگين تو از همه جذاب تري بگين خداييش خوشتيپ ترين زوج جمعيما...😍😌 يا هر از چند گاهي بگين آره مثلا فلانی ميگفت هيچ دست پختي دست پخت تو نميشه ماشالا تو هر زمينه اي كدبانويي😜 یا اینکه تو آرایشگاهی که امروز رفته بودم همه میگفتن موهات چقدر پرپشت و خوشگلن... ☺️ ✅خانما اينا باعث میشه که شوهرتونم اين نكات مثبتتون بيشتر به چشمش بياد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺 🔵یه خانووم جذاب به دستاش خیلی اهمیت میده و خیلی بهشون میرسه: 🌞وقتی میره بیرون به دستاش هم کرم ضدآفتاب میزنه، 🚘زمانهایی که تو ماشین دستاش مدت طولانی زیر نور آفتابه از دستکش استفاده میکنه 👨با دستای ظریفش کارهای مردونه انجام نمیده و اون کارا را به همسرش میسپاره 🍽موقع ظرف شستن و... از دستکش استفاده میکنه 👈اینجوری غیرمستقیم داره به همسرش این پیامو میرسونه که: "من یه موجود ظریفم و باید مراعاتمو بکنید"😉 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه بنده خدایی تعریف میکرد یبار با شوهرم خیلی بد دعوام شد و خودمو زدم ب غش و افتادم زمین شوهرم ترسید و زنگ زد ب اورژانس و آمبولانس اومد پزشکی ک اومد بالا سرم فهمید دارم نقش بازی میکنم 😂خدا خیرش بده شوهرمو کرد بیرون از اتاق و گفت چرا این کارو کردی منم گفتم میخواستم بترسونمش فقط شما ب شوهرم بگو خیلی اذیتم نکنه و قلبم ضعیفه و از این حرفا اونم همه رو گفت ب شوهرم و رفت •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•