❣☘❣☘❣☘❣
#سیاست_زنانه
#تجربه_یکی_از_شما_عزیزان
سلام وخسته نباشید خدمت شما دوستان🌹
یه ایده داشتم واسه همه خانمهای طناز 😌 اینکه اگر کاری برای همسرتون و ابراز عشقتون انجام میدید سعی کنید زبونی هم بگید.😜
مثلا بگید به خاطر شوهر گلم که از سرکار اومده و برای رفاه حال منو بچه هام کار کرده یه چایی میارم که بدونه چقدر کارش برام ارزش داره🙈😁
اگه این حرفا براتون سخته کم کم شروع کنید.
باید یخ رابطه بشکنه و دوباره مثل دوران شیرین نامزدی شیطون و مهربون بشید.😍😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
✳️ #ایده_شیطنت 😁😜
آقامون خیلی وقت بود منو بیرون نبرده بود. منم یه فکری به ذهنم رسید، سر کار بود که بهش #زنگ زدم. گفتم:
از طرف #پارک فلان #دعوت_نامه فرستادن!
اول گیج شد، نفهمید. گفت:
برای چی؟
منم گفتم: به صرف #گردش☺️
از ساعت 6 الی 10 شب
زیر دعوت نامه هم با خط قرمز و درشت ذکر کرده که (نیامدن شما نشانه رعایت نکردن حق خانمتان است❗️ شهرداری در این باره شمارا تنبیه میکند، کارت ملی، شناسنامه و مدارک شما را گرفته و شما ایرانی محسوب نمی شوید.)
باورتون میشه. سریع خندید و گفت: ساعت شش میام خدمتتون که بریم به گردشمون برسیم خانومم. 😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
این سوتی مال مامانم هستش 😁😁،ما رفته بودیم روضه کنار مامان من یه خانم نشسته بود که من نمیشناسمش یه هو مامانم گفت همین آقایی که داشت میخوند چقدر میخونه سرمون رفت،،، که دختر عموم آروم زد به پهلوش گفت آقاهه شوهر همین خانومه که کنارت نشسته😂😂مامانم کلا رنگش رفت.ما هم روضه بود نمیشد بخندیم ازبس جلوی خنده مون رو گرفته بودیم سیاه شده بودیم.😂😂😂😂
قیافه ما:😂😂😂😂
قیافه خانومه:😒😒😒😒
قیافه مامانم:😱😱😱😱
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام
من یه باریستای ۱۷ ساله ام خیلی دوره دیدم و حرفه ای شدم سال پیش سر یه اتفاقاتی کارم و از دست دادم و ت یه مغازه بستنی فروشی مشغول به کار شدم ک تازه افتتاح شده بود
خیلی خوب برخورد کردن منم هر چی بلد بودم و پیاده کردم ت منو از ۴۰ تا آیتم ۲۲ تاش کار من بود
بعد چند وقت فهمیدم اینا قرار داد بسته بودن با یه نفر بیاد بهشون یاد بده
اونم ۲۰۰ میلیون
میخوام بگم هنرتون و ارزون نفروشید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
راستش من با خانواده شوهرم تو یه ساختمون هستیم. من همیشه #احترام خانواده اقا رو داشتم حتی اگه هروز تیکه مینداختن! ولی دروغ چرا؟ غرشو سر اقام میزدم!
تا دوستم گفت خیلی محترمانه جوابشونو بده. اینقدرم خودخوری نکن.😝 البته برام سخت بود جواب کسی رو دادن تا اینکه....
یه روز مادرشوهرم اومد خونم. دید لباس باز پوشیدم، حرف بدی بهم زد. منم خیلی محترمانه گفتم: چار دیواری، اختیاری!😏اولش تعجب کرد. بعدش گفت: تا این حداختیاری؟؟ 😒 منم گفتم: بلهههههه!
اونم ساکت شد و رفت. منم دیگه خود خوری نکردم. به اقاییمم #غر نزدم. #احترام زیاد سوتفاهم پیش میاره. 😜
✍ با توجه به شرایط خودتان، برای حل مشکلات دنبال راه حل باشید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من هر موقع از شوهرم می پرسیدم: غذا چی درست کنم؟ میگفت: هر چی دوس داری درست کن.
آرزو به دل شدم یه بار یه چیزی خودش بگه. (آخه اصلا شکمو نیس) بعضی وقتا خسته میشدم انقدر فکر میکردم تا ی ایده ب ذهنم رسید...🤔🤔
همه غذا ها رو لیست کردم و زدم به در یخچال. دست شوهرم رو گرفتم، بردم در یخچال و گفتم:
این منوی رستوران سنتی منه. هر چی دوس داری سفارش بده.
اونم فوری یه غذا انتخاب کرد😊😊💪
ما خانما خیلی بلاییم. باور کنید. طفلی آقایون! 😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی من اون نازی نازپرورده نازک نارنجی لاغر نبودم، شکمم بزرگ شده بود، قدم خمیده، چادر مشکی
داستان زندگی
گفتم شرمنده مامان سرزنشم نکن کاریه که کردم دارم تاوان پس میدم شما بیشتر عذابم ندید
لپ مامانمو بوسیدم، دوتا ساکو با یه دست گرفتم و امیرم با یه دست بغل کردم و رفتم ترمینال سوار اتوبوس شدم و برگشتم همون شهر
حالم بهتر بود به آینده امیدوارتر بودم، ساکها رو گذاشتم خونه، امیرم سپردم به زری و رفتم بنگاه
این بار پولم بیشتر بود، مجبور بودم به دروغ بگم شوهرم رفته عسلویه و با صاحب خونه چشم پلشتم بحثم شده شوهرم پول فرستاده و گفته سریع از اون خونه دربیا، الانم پناهی ندارم و یه خونه میخوام خیلی سریع
خلاصه در عرض دو ساعت خونه مورد نظر پیدا شد، قراردادشو بستیم و همون موقع رفتم تمیزش کنم، لااقلش این بود که خودم بودم و خودم، یه حیاط نبود و صدتا آدم، حموم داشت ولی آبگرمکن نداشت، تو دلم گفتم نازی تو زمستون حالت دیدنیه
با این وجود ذوق میکردم دوتا دونه اتاق کوچیک با یه حیاط خیلی خیلی کوچیکتر داشت.
غروبم یه وانت گرفتم و چهارتا آفتابه لگنمو انداختم پشتشو رفتم سمت خونه
دار قالیمم با اوستا حرف زدم گفت خودم باید از اونجا بیام ببرمش آدرس جدیدت
خرت و پرت هامو چیدم، خریدی نیاز نبود بکنم مامانم کلی چیز برام خریده بود و اون شب بهترین خواب عمرمو رفتم
کلی خسته بودم، توی یه روز پول خونه جور کرده بودم، خونه پیدا کرده بودم، خونه تمیز کرده بودم، اسباب کشی کرده بودم، به عمرم تا الان همچین خوابی نرفته بودم.
اصلا از حمید خبر نداشتم، نمیدونستم زندست، مرده ست، حکمش چیه؟ چند سال براش بریدن؟ عشرت چیکار میکنه؟
برام خیلی مهم بود و کنجکاو بودم، دروغه اگه بگم مهم نبود اما دلمم نمیخواست دنبالش برم و این آرامش اعصابی که دارم رو بهم بریزم، میدونستم مامانم اینا میدونن چون توی یه محلن ولی لااقل یه تلفن نبود که زنگ بزنم و بپرسم، شهرستان ما تلفن کشی شده بود اما دهات بابام هنوز نه..
شش ماهی گذشته بود، روزگارمو به سختی میگذروندم، با ترشی درست کردن و قالی
از طرفی داشتم از کنجکاوی میمردم که چی به سر حمید اومده، نتونستم جلوی خودمو بگیرم، دوتا دبه ترشی برداشتم امیرو زدم زیر بغلم و رفتم سمت خونه آقاجونم، به بهانه دیدن مامانم و دادن ترشیا بهش
دیگه میدونستم قراره چه برخوردی باهام بشه و استرس و نگرانیم ریخته بود....
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اتفاقات_واقعی
مامان بزرگم از پدر بزرگش تعریف میکرد که ، یه روز پدربزرگش میره حموم عمومی و حموم عمومی خلوت بوده ، شروع میکنه به حمام کردن... که کیسه کش میاد و میگه پشتتو کیسه بکشم ؟ میگه بکش ، همینجوری که داشته پشتشو کیسه میکشیده پدربزرگه برمیگرده یهو چشمش به پای کیسه کشه میافته میبینه که پاش سُمِ.. سریع فرار میکنه میره پیش مسئول حموم میگه تو حمومت جن داره.. مسئوله میگه یعنی چی.. میگه پای کیسه کش سُم بود.. مسئول حموم پاشو از پشت میز درمیاره میگه یعنی اینجوری؟
و اونم جن بوده
همونجا پدربزرگش غش میکنه..
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام به بینظیر ترین کانالم😍
من 30 سالمه و عشقم تو آستانه ی 37 سالگیه. یه ساله عقدیم. خواستم چند تا چیز بگم:
1⃣ دختر خانما فکر نکنن سنشون از یه عددی گذشت، ترشیدن!😡 منو ببینین. خیلیم خوشبختم با نفسم. مهم اینه که خودتون بدونین زمان ازدواجتون کی هست نه عدد سن!
3⃣ یه خانمی گفت مادر من به بابام محبت نمیکنه، منم بلد نیستم و فلان و فلان. خب دوست عزیز! از خودت شروع کن. مادر و پدر منم تو گفتار بهم #محبت نمیکنن اما من شوهرمو از محبت پر کردم.
قرار نیست همه کارای خوبو از یکی یاد بگیریم. خوب بودنو از خودمون باید شروع کنیم، خیلیم راحته. 😊😊
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#حاجت_روایی
دعا حاجت
این دعا هم خیلی عالی هست
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ الاَْجَلِّ الاَْکْرَمِ الْمَخْزوُنِ الْمَکْنُونِ النُّورِ الْحَقِّ الْبُرْهانِ الْمُبینَ الَّذی هُوَ نُورٌ مَعَ نُورٍ وَ نُورٌ مِنْ نُورٍ وَ نُورٌ فی نُورٍ وَ نُورٌ عَلی کُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ فَوْقَ کُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ تُضیئُ بِهِ کُلُّ ظُلْمَةٍ وَ یُکْسَرُ بِهِ کُلُّ شِدَّةٍ وَ کُلُّ شَیْطانٍ مَریدٍ وَ کُلُّ جَبارٍ عَنیدٍ لا تَقِرُّبِهِ اَرْضٌ وَلایَقُومُ بِهِ سَمآءٌ وَ یَاْمَنُ بِهِ کُلُّ خآئِفٍ وَ یَبْطُلُ بِهِ سِحْرُ کُلِّ ساحِرٍ وَ بَغْیُ کُلِّ باغٍ وَ حَسَدُ کُلِّ حاسِدٍ وَ یَتَصَدَّعُ لِعَظَمَتِهِ الْبَرُّ وَالْبَحْرُ وَ یَسْتَقِلُّ بِهِ الْفُلْکُ حینَ یَتَکَلَّمُ بِهِ الْمَلَکُ فَلا یَکُونُ لِلْمَوْجِ عَلَیْهِ سَبیلٌ وَ هُوَ اسْمُکَ الاَْعْظَمُ الاَعْظَمُ الاَجَلُّ الاَْجَلُّ النُّورُ الاَْکْبَرُ الَّذی سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ وَاسْتَوَیْتَ بِهِ عَلی عَرْشِکَ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَاَسْئَلُکَ بِکَ وَ بِهِمْ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَ کَذا
به جای کذا کذا حاجت خود را بگویید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام. من 23 و همسرم 29 سالشونه. (میگم 29سالشونه و نمیگم 29سالش! کلا رعایت میکنم و هیچوقت نمیگم تو؛ میگم شما. 😊)
خواستم بین صحبت دوستان یه نکته بگم:
خانمایی که دارین میگین اولا #غر میزدیم یا #عصبی بودیم یا حتی #دلبری بلد نبودیم و این حرفا، الان که به فکر #تغییر افتادین و دارین یهو محبت میکنین، حوااااستون به یه نکته باشه:👇
این تغییر رو انقدر #ادامه بدین و #صبور باشین تا وقتی همسرتون باورش بشه.
یعنی همسری خیال نکنه به خاطر یه منفعتی، چیزی یهو عوض شدین!!
خالصانه #محبت کنین و حتی اوایلش انتظار تغییر خاصی نداشته باشین تا وقتی که همسرتون به یقین برسه و محبت تون رو باور کنه.
در پناه حق
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش درست کردن چند مدل #دستمال_سفره شیک 👆😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من 26 و شوهرم 29 سالشونه.
خانم های گل!
من یک روز که از خونمون میرفتیم بیرون و شوهرم ناراحت بود، شروع کردم ب #شیطونی و گفتم:
به هر پیچی که برسیم من قلقلکت میدم.
خلاصه شروع شد ، اول میگفت اذیت نکن و مقاومت میکرد ولی من کوتاه نیومدم و باشیطنت تو هر پیچ، ی شک میدادم
هر پیچی هم که امکانش نبود یا خطرناک بود رو جمع میزدم و میذاشتم به حساب.
در نهایت تا رسیدن ما به مقصد کلی اذیتش کردم 😂
شب، بی بهونه، شوهرم تو راه برگشت تمام آزار من رو تسویه کرد.
آخرش هم ی حرکت پر احساسم اشانتیون بهم داد. سرمو گرفت از شیشه بیرون نگه داشت گازشو گرفت ، بنظر شما مادوتا روانی نیستیم؟😂
✍ این ایده برای همه قابل اجرا نیست ، ی کم خطرناکم هست
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•