#دعاى_روز_خاستگاری
♦️دعای مجرب برای روز خواستگاری و زودتر به سرانجام و توافق رسیدن چون کسی خواهد که جایی خواستگاری زنی کند باید در وقت طلوع آفتاب این آیه را بر قطعه جامه ای نویسند که از جامه (لباس) دختری که عروس شده باشد مانده باشد (یعنی لباس دختری که عروس شده و رفته ولی لباس موقع مجردیش باقی مانده)آن قطعه جامه را با خود نگاه دارد مقصود حاصل شود و سخن او را اجابت کنند و مواصلات فیما بین بزودی بشود ان شاء الله تعالی🔻
🎗آیات ۸۵ الی ۸۷ سوره نساء 🎗
💠منْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا ﴿۸۵﴾ وإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا ﴿۸۶﴾ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا ﴿۸۷﴾💠
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دسر
به نظرم این دسر شده پایه ثابت میز یلدا چون هم راحت درست میشه و هم اینکه جذاب و دلبر موافقی با من؟
پاناکوتا با ژله
شیر یک پیمانه 🥛
خامه صبحانه یک عدد ۲۰۰گرمی
شکر یک چهارم پیمانه 🍚
وانیل یک چهارم قاشق چایخوری
ورق ژلاتین ۴ عدد میتونید از پودر ژلاتین هم استفاده کنید
😊😊😊😊😊😊😊😊😊
اول شیر🥛 و خامه و شکر 🍚با هم مخلوط میکنیم میزاریم رو شعله ی ملایم گرم بشه ورقه های ژلاتین رو از وسط نصف میکنیم میزاریم داخل آب سرد سرد میزاریم کنار تا نرم بشه موادمون که گرم شد (دقت کنید نجوشه فقط گرم بشه )ورقه های ژلاتین رو از آب در میاریم فشار میدیم تا آبش گرفته بشه بعد میریزیم داخل مواد و تند تند هم میزنیم تا مواد یکدست بشه شعله خاموش میکنیم وانیل اضافه میکنیم میریزیم داخل ظرف های مورد نظر میزاریم داخل یخچال تا پاناکوتا سفت بشه بعد یک بسته ژله انار رو با یک لیوان آب جوش حل میکنیم میزاریم رو بخار کتری تا شفاف بشه بعد بهش نصف لیوان آب سرد اضافه کنید.
#دسر
#دسر_پاناکوتا
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
ممنون از ایده های مفیدتون. من امروز با تجربه ی دومم اومدم:
خانما همیشه سرشار از #انرژی باشید. #آراسته، مرتب، معطر و برای همه کاراتون برنامه بریزید تا شلخته بنظر نیاین.
یه نکته مهم دیگه این که هرگز #آویزون و چسبیده به شوهرتون نباشید. مخصوصا اگر شغل همسرتون جوریه که ساعات زیادی توی خونه س. مثلا همسر من شغلش اداریه و ما تایم زیادی با همیم ☺️
اوایل زندگی مون فکر میکردم باید همه ش دوتایی مشغول باشیم. غذابپزیم. حرف بزنیم. تلویزیون ببینیم. کم کم دیدم اینطوری خیلی در دسترس هستم و این هیجان انگیز نیس☹️
کمی فاصله گرفتم ینی خودم رو مشغول کارام نشون دادم. کتاب دستم گرفتم خوندم تا همسری میلش بکشه بیاد سمتم و نتیجه گرفتم. طوری که خودش می اومد تو آشپزخونه و میگفت دلم تنگ شد برات. ول کن کارا رو بیا پیشم بشین حرف بزن برام.😍
✍ مردا پیچیده نیستن. همه یه قلق هایی دارن که باید اون قلق ها تو دست خانمش بیاد بعدش دیگه همه چی اسونه.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
به وقت #خاطرات عروسی
سلام
آقا خاطرم مربوط میشه به وقتی که ۱۳ سالم بود ما برای عروسی پسر خاله مادرم دعوت شده بودیم
(وقتی ۱۲سالم بود خاله مادرم میخواس منو واسه پسرش بگیره
منم اولین بارم بود شنیده بودم همچین چیزیو با خودم هی میگفتم ازدواج تو این سن😠خلاصه کلی عصبانی ناراحت شدم رو نداشتم اصن به پدرم نزدیک بشم یا تو چشاش نگاه کنم خلاصه ردش کردیم خداروشکررر🙌)
آره دیگه رفتیم عروسی همه چی داش خوب پیش میرفت داماد اومد با عروس برن به خانوما خوش آمد بگم ، همه حجاب کردن یهو داماد بحثش شد با خواهر عروس قهر کرد رفت بعدش دیگه داماد نیومد و خاله مادرم و دختر خاله ها و خواهرا و مادر عروس رفتن تو خونه (عروسی تو حیاط گرفته بودن) باهم حرف میزدن و خلوت کرده بودن
آخرش از بقیه که پرسیدم چرا داماد قهر کرد؟
معلوم شد خواهر عروس داشته شاباشارو واسه خودشون جمع میکرده در حالیکه خرج عروسی رو خانواده داماد دادن 🐒
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزیین زیبای هندوانه برای شب یلدا
آموزش آشپزی
#تزیین
#تزیین_هندوانه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
خواب زیاد میبینی و توی پیدا کردن تعبیر دقیق و درستش سردرگم میشی؟؟؟😥
خیلی از تعبیرا درست نیست و باعث دلهره و نگرانی میشه😓
این کانال تعبیر خواب های دقیق و صحیح از 👇
#یوسف_پیامبر
#ابن_سیرین
#امام_صادق داره که کمکتون میکنه به جواب درست برسید👌
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
تعبیر خواب رایگان هم براتون انجام میشه👆✅
۳۰ آذر ۱۴۰۳
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی
اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
عالیه این دعا 😳👆
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دبیرستان بودم سر کلاس عربی وسط درس دادن استاد سوال پرسید یکی از بچه ها نمیدونم حواسش کجا بود یه جواب پرت و کاملا بی ربط داد استاد چند لحظه مکث کرد بعد خیلی جدی گفت《 بعض الاشخاص چُرتاً عظیماً و یقولون حرفاً عجیباً》
بعد کلاس منفجر شد اون بنده خدا هم چرتش کاملا از بین رفت😂😂
🤭 🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گیفت یلدایی خاص مخصوص خاص پسندان😉😌
با این گیفت مهموناتو سورپرایز کن🎀
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
چیکار کنیم آخرش حرف من به کرسی بشینه؟
یکی از راه هایی که خیلی کمک میکنه همسرتون بیشتر #تابع شما بشه اینه که هر از گاهی در #تصمیم گیری ها و یا موقعیت های مختلف بهش بگین:
"هرچی شما بگی"
"شما آقای خونه ای"
"هرچی خودت صلاح میدونی، بالاخره مردی گفتن ، زنی گفتن"
اگر به موقع و نه دائمی و با لحن مناسب این حرفها رو بزنید مطمئن باشید که تو روحیه شوهرتون خیلی موثره!!!
یه وقت هایی گفتن این حرفها #انرژی مثبته و اون حس #اعتماد به نفس و #قدرتی که در شوهرتون ایجاد میشه غوغا میکنه.😉
اونوقت اگه درخواستی داشته باشین شوهرتون #تمایل بیشتری به انجام حرف شما نشون میده. 😘
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🌺🌺 بدون این که سرم رو بلند کنم گفتم کی؟؟ مامان با هیجان گفت زیور خاله .. زیور خال
#داستان_زندگی 🌱
صدای غر زدن مامان رو میشنیدم در اتاقم رو بستم و دراز کشیدم که بخوابم ..
موضوع برام اینقدر بی اهمیت بود که حتی بهش فکر نکردم و خیلی زود خوابیدم ..
دو روزی از اون شب میگذشت و باز تعجب میکردم که چی شد که مامان یهو سکوت کرد و حرفی از خواستگاری نمیزنه ..
پنج شنبه بود و بخاطر اینکه بعد از ظهر کلاسی نداشتم ساعت یک تعطیل میشدم .. از آموزشگاه بیرون اومدم و تو کیفم دنبال سوئیچم میگشتم که یک آقای قد بلندی روبه روم ایستاد و گفت سلام ...
با تعجب سرم رو بالا آوردم و گفتم سلام بفرمایید..
لبخند کمرنگی زد و گفت مثل اینکه به جا نیاوردید سعید هستم ...
هنگ کردم .. اصلا توقع نداشتم سعید رو اینجا ببینم .. خیلی هم از آخرین باری که دیده بودم، تغییر کرده بود ..
سوییچ رو تو دستم مشت کردم و کیفم رو روی دوشم مرتب کردم و گفتم اینجا چیکار میکنید؟
سعید دستش رو فرو کرد تو جیب کتش و گفت از پدر و مادرتون خواهش کردم که باهاتون صحبت کنم .. رو در رو ...
جدی تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم برای انتقام از عباس راه خوبی رو انتخاب نکردید .. جواب من همونی که گفتم .. نه..
خواستم از کنارش بگذرم که گفت فقط چند دقیقه وقتتون رو میگیرم تا شما رو متوجه ی اشتباهتون بکنم .. اگر قانع نشدید دیگه مزاحمتون نمیشم .. قول میدم ..
به قدری مودب و باشخصیت رفتار و صحبت کرد که نتونستم مخالفت کنم و گفتم باشه .. بفرمایید میشنوم..
خنده ی کوتاهی کرد و با دست به اطرافمون اشاره کرد و گفت اینجا؟؟ مناسب نیست به نظرم .. اگه قبول کنید کمی جلوتر یه کافه دیدم .. اونجا صحبت کنیم ..
سرم رو تکون دادم و راه افتادم ..
تو ذهنم فقط این بود که زودتر برگردم خونه و با مامان دعوا کنم که چرا بدون اجازه ی من آدرس محل کارم رو داده ..
پشت میز نشستم و گفتم بفرمایید اینم محیط مناسب ..
سعید با اون لبخند جدانشدنی از صورتش نگاهم کرد و گفت من قهوه میخورم شما چی؟؟
فقط واسه اینکه زودتر تموم بشه گفتم آب ..
سعید علاوه بر آب برای من هم قهوه سفارش داد و آروم آروم شروع به نوشیدن کرد ..
کمی از قهوه سر کشیدم و گفتم آقا سعید من کار دارم لطفا زودتر حرفتون رو بزنید..
سعید فنجانش رو روی میز گذاشت و شروع کرد به تعریف کردن این که منو اولین بار کی دیده ..
اینقدر با جزییات تعریف میکرد که تعجب کردم ..
سرش رو پایین انداخت و با دسته ی فنجون بازی میکرد نفسی کشید و گفت همون روز به عباس گفتم شما رو میخوام ..
دو روز بعدم مامانم به خاله گفته بود ..
ما به احترام اونها خواستگاری رو عقب انداختیم در حالیکه عباس به من رکب زد و قبل از چهلم پدربزرگش از شما خواستگاری کرد...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳
#اتفاقات_واقعی
پدرم میگفت همسایه مون یه گربه سیاه داشته که بعضی وقتا شب میرفت تا صبح دم در خونه می نشست. میگفت یه شب همسایمون دیر از سرکار میاد خونه میبینه تو طویله گربهه داره میرقصه اینم میره میگیره میخوابه صبحش میره میبینه گربهِ عمیق خوابیده، که یهو به گربه سیاهش میگه پاشو پاشو دیشب خوب داشتی بالا پایین میپریدی که... تا اینو میگه گربه همون لحظه بلند میشه تو چشمای مرد نگاه میکنه و فرار میکنه و دیگه برنمیگرده..
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۳۰ آذر ۱۴۰۳