🌸در روز پدر بہ ڪعبہ سر باید زد
💗بـر بام نجـف دوبارہ پر باید زد
🌸در حسرت بوسہ بر ضریـح مولا
💗صد بوسہ بہ دستان پدر باید زد
🌸🎊 ولادت حضرت علے (ع) مبارڪ🎊🎉💐
🕊️🕊️🌾🌸🌾🕊️🕊️
به وقت #خاطرات عروسی
ببخشید که متن ام طولانی
سلام به همگی دخترم 19 سالمه
تکرار این خاطره باعث یادآوری حس بدی میشه متأسفانه
حدود 10 سال پیش عروسی دختر عمه ام بود عروسیش اسفند ماه بود و سوز سرما ؛ عموهام و عمه های دیگه ام تو یک شهر دیگه زندگی میکردن ما و این عمه ام که عروسی دخترش بود تو یک شهر دیگ
شب حنابندان بود خیلی خودمونی برگزار شد بچه که بودم و دوست داشتم عروسیو کنار جمع بودنو ، خوابیدن جمعیت زیاد و....
اون شب بعد مراسم مامان و بابام میخواستن برن خونه ولی من اصرار کردم ک میخوام باشم و موندم بماند که کسی منو تحویل نگرفت بماند که موقع خواب جای کنار درب بهم دادن که از درز هاش سوز میامد بماند ....
وابستگی شدیدی به مامانم داشتم وقتی که رفت تو جام یواش یواش گریه میکردم و از سرما شدید باعث شد که جامو خیس کنم ناگفته نماند که من مشکل شب اداری هم داشتم که بعضی اوقات میگرفتم...
عمه هام وقتی فهمیدن جامو خیس کردم انقدر اه اه پیف پیف کردن انقدر دعوام کردن و انقدر سر کوفت بهم زدن ک تا صبح برای دیدن مامان و بابام ثانیه شماری میکردم فقط یک عمم شلوارمو شست اونم با منت یک شلوار کهنه دختر عموم رو پام کردن وقتیم ک صبح شد مامان و بابام دیدم انگار خدا بهشت به نامم زده بود از اون ماجرا به بعد دیگ خیلی رسمی با خانواده پدری برخورد کردم، تو این سالهای اخیرم که اصلا نمیبینمشون ، من فقط ی بچه بودم اینهمه کینه و بدرفتاری از کجا میومد نمیدونم.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیتزای نون سیر
میتونم هرچقدر از این پیتزا باشه رو بخورم واقعااا🤩
چیزایی که لازم داری:
کره دمای محیط🧈
سیر🧄
نمک وفلفل🧂
جعفری
نون دلخواهتون
گوجه🍅
فلفل دلمه🫑
ریحان
روغن زیتون🍾
رب گوجه🥫
پنیر پیتزا
پپرونی
اورگانو
#پیتزا
#پیتزا_نون_سیر
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام
من ۱۶سالم بود ازدواج کردم ، داداشام همش از شوهرم بدگویی میکردن روی منم تاثیر گذاشت ، مدام می اومدم قهر ، سر چیزا الکی تا منو وادار به طلاق کردن ، چی به من گذشت بماند ، روزی هزار بار پشیمون بودم چرا گوش به حرف داداشا و خانوادم دادم ، تو سن کم بیوه شدم.
خلاصه۲۳سالم شد ازدواج مجدد کردم . ولی اینبار فرق کرد داداشام دوباره شروع کردن ب ایراد گرفتن از شوهرم (داداشای من کلا از داماد بدشون میاد ، میگن تو دنیا فقط ما دو تا خوبیم)
منم گفتم ایندفعه فرق میکنه چسبیدم به زندگیمو و شوهرم ؛ زندگیمو کشوندم بالا. شوهرم واقعا خوبه ؛ گوش به حرف هیچکس ندادم. شوهرمم وقتی دید چجور پشتش هستم و #حمایتش میکنم #انگیزه گرفت ، واقعا برام سنگ تموم گذاشت.
همشون باهام قهر کردن از سر سفره عقد که نیومدن طول کشید تا بچه دار شدم آشتی کردن😊
منم حالا خیلی رسمی باهاشون رفت و امد دارم و اصلا باهاشون حرف نمیزنم خودشون بالاخره کوتاه اومدن😜
خانوما خواهش میکنم اشتباه منو تکرار نکنین راحت تن به طلاق ندین سر چیزا الکی ، ازکاه کوه نسازین ، زندگی ارزشش بیشتر از این حرفاست.
بالاخره همه کامل نیستن هرکس یه عیبی داره انقد خانومانه رفتار کنین عیب شوهرتون رو بپوشونین
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی 🏹 چسبیدم به تابلو و تا تونستم اشک ریختم، شونه هام میلرزید و گلوم خشک شده بود یهو یکی
داستان زندگی 🌺
چند دقیقه بعد در باز شد و رضای من عشق همیشگی من با یه دست از بازو قطع شده جلوم وایساد
نمیدونستم خوابم یا بیدار... نمیدونستم زندم یا مرده... فقط نشستم روی زمینو شروع کردم به زار زدن
اونم همونجا وایساد گفت خودتی صفیه؟
گفتم آره منم... خودمم
گفت پس تا حالا کجا بودی؟
گفتم شمال بودم، مگه تو شهید نشده بودی؟
گفت نه سعادتتشو نداشتم
گفتم آخه مادرت نامه داده بود که شهید شدی گفته بود خونتونم عوض کردی
گفت مادرم بعد از شهید شدن اصغر دق کرد و مرد، بیا تو چایی بخوریم
گفتم الان نمیشه باید برم
اما دلم اونجا بود دلم میخواست بیشتر پیشش بمونم
گفت پس آدرستو بده بهم صفیه، من خیلی ساله منتظر توام نکنه الان بری و مثل قبل غیبت بزنه!
گفتم نه من تازه پیدات کردم
گفت یه سوال میپرسم راستشو بگو، عروسی کردی؟
گفتم نه من با خدا عهد کردم تو آخرت تورو نصیبم کنه
گفت پس آدرستو بده، دیگه نمیزارم بینمون جدایی بیفته
رضا سریع رفت تو خونه یه کاغذ آورد برام آدرسو براش نوشتم و با حال زار برگشتم خونه
تا رسیدم جریانو به مادرم گفتم، سودابه هم خونمون بود
مامانم گفت پس مادرش چرا برامون نامه فرستاده بود؟
گفتم نمیدونم شاید راضی به ازدواج ما نبوده نامه رو فرستاده که ازشون خبر نگیرم
یهو سودابه سرشو انداخت پایین و از اتاق رفت بیرون
مامانم با تعجب گفت این چش شد؟
دلت لرزید بغض گلومو گرفت، انگار قلبم فهمیده بود جریان چیه..
رفتم پیشش گفتم سودابه تو اون نامه رو از کجا آوردی؟
صورتشو برگردوند گفت پستچی آورده بود
گفتم راست میگی؟
گفت چرا باید به تو دروغ بگم؟
گفتم جون رضات قسم بخور
داد زد من جون بچمو بخاطر اون پسره قسم نمیخورم
داد زدم بهش نگو اون پسره، اینجوری صداش نکن
سریع رفت پسرشو برداشت و با حالت قهر از خونه رفت بیرون
خیلی ناراحت بودم، همش به این فکر میکردم که نکنه سودابه الکی بهمون گفته باشه و این همه سال منو بازی داده باشه..
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ، از کانال عالیتون متشکرم
خوبه حداقل بتونیم از گوشی و ایتا یه استفاده ای هم بکنیم. من 29 سالمه و همسرم 35 ساله یه دختر 10 ساله هم داریم. من 17 سالم بود که ازدواج کردم چون بچه بودم چیزی از زندگی نمیفهمیدم و واقعا بهترین روزهای زندگیمو از دست دادم البته بگم من پا به پای همسرم کار میکنم وخیلی با هم دوستیم ، اما آنقدر که خودمو تو کار غرق کردم یادم رفت که مهمتر از کارم همسرمه...
الان با کمک دوستهای خوبم تو این کانال تونستم کلی زندگی کنم کلی آرامش بخرم و کلی کیف کنم. الان میدونم مردها از زنهاشون چی میخوان. من زود عصبانی میشدم شبها قهر میکردم و صبح با یادآوری شب غصه میخوردم ولی باور کنین ما خودمون لحظه هامون رو میسازیم.
حالا عصبانی نمیشم چون هیچ چیز ارزش خراب کردن حالمون رو نداره ولی به شوهرم میفهمونم ناراحتم اونم جبران میکنه در ضمن من خیلی شیطونم وخیلی سر شوهرم بلا میارم وقتی توحیاطه با شیلنگ خیسش میکنم اونم میاد دنبالم و این کار باعث میشه رفاقتمون بیشتر بشه ولی باتمام شیطنتهای گذشته الان میگه خانومی خوب بودی ولی عالی شدی شاید باور نکنین اما تو محل کارم این کانالو به همه معرفی میکنم وتعریفشو میکنم به نظرم تمام مشکلهای جوونهای ما واسه بی اطلاعیشونه والا اگه اطلاع رسانی بشه همچین کانالهایی دیگه حتی به جدایی فکر نمیکنن. ممنون از همتون مرسی 👍👍👍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ایده لاک ناخن عروس 💅
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام
من بچه بودم دیدم مامان بزرگم داره با تسبیح صلوات میفرسته منم واسم سوال پیش اومد که چیکار میکنه پرسیدم چیکار میکنی گفت دارم صلوات میشمارم
از اون روز به بعد تسبیح میگرفتم دستم و دونه دونه میشمردم ۱.۲.۳...فکر میکردم باید عدد بگم 😂😂
جالبه تا کلاس ۴ هم نمیدونستم این کارم غلطه و هفته ای چن بار انجام میدادم😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#کشف_عجایب
💠 یَا تَامُّ فَلَا تَصِفُ الْأَلْسُنُ کُنْهَ جَلَالِهِ وَ مُلْکِهِ وَ عِزِّهِ💠
🔶هر که این اسم را تا مدت دوازده روز هر روزی هزار بار بخواند عجایب بسیار بر وی کشف شود و در پیش بزرگان و مقامات عزیز و مقبول القول و با عزت گردد.🔸•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
منم میخوام اعتراف کنم که خواهرشوهرمو تو جشن نامزدیش با واکس کفش ،موهاشو ارایش کردم اخه اون زمون واکس مو تازه اومده بود و تو شهرستان از این چیزا نبود و منم به جای واکس مو واکس کفش زدم ☺️تازه خیلیم قشنگ شد😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•