eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خسته نباشید. میخواستم تجربمو بگم من همیشه با شوهرم سراینکه با دوستات میری بیرون دوس نداری کنار من باشی بحث داشتیم منم تصمیم گرفتم بهش گیرندم هرجا میرفت چیزی نمی گفتم الان خودش دوست نداره بره میگه خانوم گناه داره تنها باشه چندروز پیش دوستش زنگ زد گفت بیا بریم کوه با بچه ها ، شوهرم گفت سرکارم دوستش گفت مرخصی بگیر بیا ، شوهرم گفت نمیدن ... بعد که گوشی رو قطع کرد میگه چرا مرخصی نگیرم با خانمم نرم واسه شما مرخصی بگیرم منم خیلی خوشحال شدم قربون صدقش رفتم 😁 ارزو میکنم همیشه شاد و سلامت باشین ✍ خانم باهوش خیلی خوب رفتار کرد و به خواسته اش رسید ✍ البته گاهی لازم است هر کس یه وقت هایی با همجنس های خودشون تنها باشن مثل خانمهایی که دورهمی زنانه برگزار میکنن ... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💕 دعـاۍ بخــت گشایۍ و ازدواج سریـع 💕 ❤️❣ برای ازدواج سریع دختر خانمها، به اذن خداوند تبارک و تعالی دعای ذیل را بر روی کاغذ بدون خط ترجیحا با گلاب و زعفران بنویسد و در جیب خود به همراه داشته باشد. ان شاء الله پس از چهل روز در صورتی که مانعی مثل سحر یا بستگی وجود نداشته باشد ازدواج خواهد نمود. متن دعا👇👇👇❤️ https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 خیلیا ازش حاجت گرفتن👆💯⭕️
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️ از حضرت امام صادق (ع) نقل است که اگر فرزندتان سرکش شده اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد با اعتقاد تام و باور کامل ، این سوره مبارکه را(107) مرتبه با نیت خالص و توجه به خدا بخواند فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
امروز غم انگیز ترین روز عمرم بود با اینکه هر روز خانومای باردار زیادی بهم مراجعه میکردن ولی امروز یه مورد عجیب داشتم .آخر وقت کاریم بود که زنی حدودا سی‌ساله با حال نزار که دونفر زیر بغلش را گرفته بودند آمد تو. شش‌ماهه باردار بود. دو روز پیش درِ آهنی افتاده بود روی پسر پنج‌ساله‌اش و طفلک فوت كرده بود. حالا آمده بود چون بچه‌ ش تکان نمی‌خورد. گفت: «سر خاک بچه‌م بودم که احساس کردم بچه‌ی توی شکمم تکون نمی‌خوره. بهم شربت و نبات‌داغ دادن ولی باز هم حسش نکردم.»خیلی دلم براش سوخت گفتم بخواب ببینمت...رفتم قلب بچه را پیدا کنم خوشبختانه یه صدای ضعیفی رو حس کردم اما یه دفه دیدم چشمای اون زن ....👇😔🔴 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db چقدر صبر داری خدا😭👆
🔴سربه راه شدن فرزند یا همسر نااهل🔴 اگر در خانه جوان نااهل یا همسری دارید که به حرف شما گوش نمیدهد و از نماز و دعا فاصله گرفته و شب دیر وقت به خانه میآید و باعث پریشانی و آزار شما شده است ،برای اصلاح شدن و تغییر رفتارش به طوری که مطیع شما شود و حرف شما را گوش بدهد تنها یک راه قطعی و موثر وجود دارد.در یک اتاق تنها بنشینید و بدون اینکه با کسی حرف بزنید ۳۶۰ مرتبه این دعا را بخوانید....👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db خیلیا با این دعا سربه راه شدن😍👆
🕊 کمک به درمان کودک مبتلا به نارسایی مغزی به نیت شادی ارواح مطهر شهدای خدمت دختر بچه چهار ساله ساکن مناطق محروم مرزی، از بدو تولد نارسایی مغزی داره و باید مورد کاردرمانی قرار بگیره و مرتب پوشک باشه؛متاسفانه روند درمانش به علت هزینه های سنگین متوقف شده! برای تامین هزینه درمانی و تهیه پوشک این کودک معصوم،به نیابت از شهدای خدمت ، با هر مبلغی که دارید سهیم باشید؛ شماره کارت‌ به‌ نام مجموعه جهادی و شبا خادم گروه 👇(هر بسته پوشک ۳۰۰ هزار) ●
۵۸۹۲۱۰۷۰۴۶۶۶۸۸۵۴
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۱۹۲۷۱۱۸
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۲۰۹۱۹۸۹
IR870700001000113923804003
🌐 به بپيونديد 👇 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/joinchat/1141702867C96cbd042ef ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می شود.
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم!" اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی‌قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه اردیبهشت اردی‌جهنم شد هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند این بار آتش سرد شد اما وقتی که ابراهیم را سوزاند گشتیم دنبال پر و بالت گفتند دیگر وا نخواهد شد جز بالگرد سوخته چیزی پیدا نشد، پیدا نخواهد شد چشم انتظار دیدنت گشتند حتی شهیدان خدایی هم آن سو بهشتی بی‌قرار تو آن سوتر انگاری رجایی هم این ملت دردآشنا، دیروز در شادی و غم انتخابت کرد ای انتخاب مردم ایران! حالا خدا هم انتخابت کرد
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم!" اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی‌قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه اردیبهشت اردی‌جهنم شد هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند این بار آتش سرد شد اما وقتی که ابراهیم را سوزاند گشتیم دنبال پر و بالت گفتند دیگر وا نخواهد شد جز بالگرد سوخته چیزی پیدا نشد، پیدا نخواهد شد چشم انتظار دیدنت گشتند حتی شهیدان خدایی هم آن سو بهشتی بی‌قرار تو آن سوتر انگاری رجایی هم این ملت دردآشنا، دیروز در شادی و غم انتخابت کرد ای انتخاب مردم ایران! حالا خدا هم انتخابت کرد
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزئین طالبی🥰 🍈 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه اعضای خوب کانال و اعضای تیم. مرررسی از کانالتون یه نکته ای رو میخام بگم به تازه عروسای گل. اکثرا پیش میاد که ما عروس ها از دست مادر شوهر خواهر شوهر و جاری دلخور میشیم. اگه هم مثل من نازک نارنجی باشید که دیگه واویلا. اما بدترین کار ممکن که شما تو لحظه ناراحتیتون انجام میدین میدونید چی میتونه باشه؟ اینکه بیاید برای شوهرتون حستون رو بگید. اینکه بهتون برخورده و تو عصبانیت حرفی بزنید که واقعا از ته دلتون نیست هرچند خیلی ناراحتین. متاسفانه من این اشتباه رو انجام دادم. هربار ناراحت شدم سکوت کردم و وقتی همسر اومد خونه گفتم براش.با عصبانیت. خوب حالا آقای شوهر فقط حرف منو شنید.حرف خواهرش رو که نشنید.منم تو عصبانیت کل اخلاقای بد خواهرش رو گفتم😶 حالا بعد از گذشت چند سال آقایی که حرفای خانواده خودش رو از زبان من شنیده و از اونا نشنیده منو مقصر میدونه.من شدم چوب دوسر سوخته. از اون‌ور حرف شنیدم و برام گرون تموم شد از اینور آقایی منو مقصر میبینه که تو اخلاقت خوب نیست. تورو خدا شما اشتباه منو تکرار نکنید.یا یادبگیرید که خیلی مودبانه جواب بدین.یا اگه جواب ندادن لحظه ای که ازشون جدا شدین از حرفاشونم جدا شید.نیارید با خودتون تو خونه.ارامش خودتون‌ و خونتون رو از بین نبرید. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی 🍀 از هامین غافل شدم و به خیال اینکه حمید پیشش مشغول بریدن کیک و گذاشتنشون توی بشقاب ها
داستان زندگی🌸 صبح قبل از اینکه حمید بره با توپ پر وحالت طلبکارانه روبه من گفت: چیه خودتو گرفتی و باد و بق کردی به جای اینکه خداروشکر کنی و قدردان باشی که تو چه خونواده ای خوبی افتادی که همه جوره حمایتت می کنن و از بی کس بودنت سواستفاده نمی کنن ببین برادرشوهرت چطور هواتو داره حالا هی اخم و تخم کن تا یه روز خسته بشم و طلاقت بدم و زندگیت به هم بخوره و حسرت بخوری اگه پام بره روی بیل اون موقع دیگه داداش هم نمی تونه کاری برات بکنه حمید این ها رو گفت و از خونه زد بیرون نگاهم پشتش موند مات و مبهوت جای خالیشو نگاه میکردم باورم نمیشد انقدر حق به جانب باشه از شدت استرس و ناراحتی راه گلوم می سوخت هضمش مشکل بود چرا انقدر و تااین حد یه آدم می تونست بی منطق باشه یه چند روزی گذشت من و حمید باهم سروسنگین بودیم، تا این که اون اتفاق شوم افتاد یه روز که برای خرید سبزی خوردن وقتی بچه ها خواب بودن رفتم بیرون تا ازسر کوچه نیم کیلو سبزی خوردن بخرم دیدم حمید سراسیمه داره به طرفم میاد من روکه می دید هرلحظه شدت عصبانیتش بیشتر میشد یه لحظه خوف برم داشت ولی انقدر شوکه بودم که حتی نتونستم ازسر جام تکون بخورم مونده بودم مات و مبهوت هر قدمی که به سمتم برمیداشت انگار هرلحظه به ناقوس مرگ نزدیک تر می شدم و صدای ناقوس مرگ لحظه به لحظه درگوشم طنین انداز می شد حمید تو یه لحظه منو گرفت زیر مشت ولگد مونده بودم به خاطر چی اونم جلو درو همسایه اینطور وحشیانه کتکم می زد، درد نگاه کنجکاوانه مردم و پچ پچ کردن هاشون از درد کتکی که میخوردم بیشتر بود با دخالت چندتا همسایه ها از زیر دست حمید نجات پیدا کردم و از خجالت سرمو پایین انداختم و به سمت خونه رفتم هنوز نرسیده بودم که پشت سرم حمید اومد تو و در رو چنان محکم به هم کوبید که خونه لرزید عربده میزد و میگفت بند و بساطتو جمع کن از خونه من گورتو گم کن غرورم چنان جریحه دار شده بود که دیگه خودم هم نمیخواستم یه لحظه اونجا بمونم اما بچه هام چه گناهی داشتن که باید پاسوز ما میشدن حمید گفت می خوام طلاقت بدم تو لیاقت مادر بودن نداری اشک تو چشمهام حلقه زد که حمید عربده زد : د یالا آت و آشغالهاتو جمع کن نالیدم: حداقل بگو چرا حمید غرید: من بگم بی حیا عجب رویی داری تو خودت نمی دونی گند زدی به زندگی دخترت میخوای بمونی زندگی پسرتم نابود کنی من جا تو بودم خودمو خلاص می کردم فریاد میزد و میگفت تو دخترتو نابود کردی تو مادر نیستی نمی دونستم از کجا فهمیده از چیزی که میترسیدم به سرم اومد حتی نذاشت با بچه هام خداحافظی کنم وقتی هلیا گفت بابا مامانو نبر حمید در حالی که از حرف هلیا تو گلوش یه بغض بزرگ نشست گفت مادر.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 من هر جا میرم دقت کن ، هرررر جاااا میرم باید یا سوتی وحشتناک بدم 🥴 این که میگم واس قبل کروناعه اقا یروز منو مامانم سوار تاکسی شدیم به مقصدمون که رسیدیم مامانم پیاده شد و پولشو داد 💵 منم قبل اینکه پیاده بشم خیلی جدی برگشتم سمت راننده گفتم کاری نداری؟ ی لحظه هنگ کردمممم خودم 😑 هیچی دیگه سریع پیاده شدم ...بماند که مامانم چقدر مسخرم کرد 😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•