#خانومها_بخوانند
❌وقتی شوھرتان به منزل می آید
🍂وقتی شوھرتان از سر کار به خانه میآید، به خاطر شادی خودتان ھم که شده بدخلقی را کنار بگذارید
🍂چيزی از این مھم تر نيست که با تبسمی از او استقبال کنيد. فنجان قھوه ای به او بدھيد و در دل خدا را شکر کنيد که او به خانه برگشته است
🍂 به جای طرح مسائل جزئی و بی اھميت و به جای این که از مشکلات روز خود شکایت کنيد بکوشيد که این مسائل را شخصاً حل و فصل نمائيد. زن خوب کسی است که پشه ھا را شخصاً بکشد، مسائل جزئی و بی اھميت را حل و فصل کند و بعد از شوھرش بخواھد که به جنگ ببرھا برود و آن ھم تنھا بعد از زمانی که به قدر کافی استراحت کرده است
🍂تا نود دقيقه بعد از ورودش به منزل ھيچ حرف ناخوشایندی به او نزنيد. به این رسم عادت کنيد. بدانيد که زمين و آسمان زیر و رو نمی شوند
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام به همه
خسته نباشید میگم به همه ی عوامل این کانال خوب و با ارزش.
من خانومی ۲۲ساله هستم و همسر جونم 37سالشونه . ۵سال هست که عروسی کردیم و زیر یک سقف به همراه ۲تا پسرام که یکی ۳ساله و اون یکی ۹ماهه هستن زندگی میکنیم.
من توی زندگیم یه اشتباه خیلی خیلی بزرگ کردم (البته ناخواسته و از روی
سادگی) که باعث شد ۴سال از زندگیم رو هم به کام خودم ، هم شوهرم و هم پسرم تلخ که چه عرض کنم زهر کنم.
این رو برای شما تعریف میکنم و خواهش میکنم که شما هم اشتباه منو تکرار نکنین.
اولین سال زندگیمون خیلی خوب بود به جز مشکل مالی هیچ مشکل دیگه ای نداشتیم. اما بعد یک سال کم کم دخالتای خواهرم شروع شد و یه چیزایی به من میگفت که بارها و بارها باعث جنگ و قهر و دعوا های طولانی بین من و همسرم میشد.
من هم نمیدونم چرا ولی از روی ندونم کاری به حرفاش عمل میکردم. حتی یه بار تا مرز طلاق رفتیم و برگشتیم. من نمیدونستم که خواهرم حسادت میکنه و قصد به هم زدن زندگیمو داره بارها بهم گفت (تو طلاق بگیر بیا خونه ی من بمون اون مرد واسه تو مرد زندگی نمیشه.)
یا مثلا به خاطر مشکلات مالی نمیتونستم زیاد لباس بخرم اونم همش به من زنگ میزد و میگفت شوهرت پول داره ، عمدا برای تو خرید نمیکنه و بهت اهمیت نمیده.
این حرفا باعث میشد من با شوهرم فقط به خاطر یه دست لباس دعوا کنم و اونقدر با حرفام عذابش بدم که خودم باعث بشم روم دست بلند کنه.
شوهرم همیشه مینشت و ساعت ها منو نصیحت میکرد و بهم میگفت (ببین خانومم اگه کسی بخواد زندگی مارو خراب کنه حتما نباید غریبه باشه میتونه خواهر یا برادر من باشه میتونه خواهر تو باشه به حرفای خواهرت گوش نکن)
اما انقدر خواهرم منو نسبت به شوهرم بدبین کرده بود که اصلا حرفاشو باور نمیکردم. تازه بدمم میومد.
اینارو با مادرم در میون گذاشتم و اون بهم گفت هر وقت خواهرت چیزی بهت گفت از این گوش بگیر از اون گوش بده.
از اون موقع که فهمیدم خواهرم قصد خراب کردن زندگی منو داره دیگه اصلا تلفنی باهاش حرف نمیزنم خیلی هم کم میرم خونش.
و حالا به کمک این کانال ، بهترین زندگی رو دارم. شوهر خوب و خوش اخلاق و همیشه خنده رو البته از اولشم همینطوری بود فقط من خرابش میکردم. روی خودمم خیلی کار کردم.
از همه میخوام اگه مشکلی دارین خودتون بین خودتون حلش کنین و به کسی اجازه ی دخالت ندین.
این بزرگ ترین تجربه ی زندگیه ۵سالم بود.
ممنون از اون کسی که این کانالو در اختیار ما گذاشته.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
با سلام و تشکر از کانال بسیار خوبتون منم میخواستم یکی از تجربیاتمو براتون بگم .
من دو ساله عروسی کردم اوایل خیلی به همسرم توجه میکردم خیلی بهش میرسیدم طوری که انگار اون بچه بود و من مادرش ،
انقدر خودمو براش بی ارزش میکردم که حد نداشت انقدر قربون صدقه ش میرفتم که نگو ، بعد دیدم که هر چقدر بیشتر محبت میکنم بیشتر سرد میشه و بیشتر ازم دور میشه و منم از زندگی دلسرد . هردو سرد شده بودیم .
بعدش تصمیم گرفتم که ارزش و غرور و زنانگی خودمو ببرم بالاتر و توجه ام رو متعادل تر کنم خودمو سرسنگین و لطیف نشون میدادم و حالا اون بود که به من محبت میکرد.
دوستان عزیزم واقعاااا هم اینطوریه که توجه زیاد بیتوجهی میاره ، همیشه سرسنگین و با غرور باشین 😍😘
زهره دوستدار شما
✍ برای شوهرتون ، مادر نباشید بلکه یک زن باشید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
#پسرونه
سلام
از طریق عمه ام از یکی از دخترهای همسایه خواستگاری کردم، دختره قبول نکرد، گفتم اجازه بگیر زنگ بزنیم صحبت کنیم و …
خلاصه بعد از یک ساعت که مخ زنی کردم، دختره قبول نکرد و گفت وقتی تخصص گرفتی بیا🤣🤣🤣
منم برگشتم و با پررویی گفتم که یک روزی میرسه که پشیمون میشی و … و داغ من تو دلت میمونه!!😂😂😂😂😂
خلاصه همون سال تخصص قبول شدم و بعد از چند سال فارغ التحصیل شدم و پست بالایی گرفتم تو سازمان...
از قضا اون دختره هم تو همون سازمان بود، همیشه هم پشت سر من حرف و غیبت میکرد...
بماند که هم من و هم ایشون الان متخصص هستیم ولی من بچه دارم و اون هنوز مجرده...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
•┈┈••✾🍀🎗🌹🎗🍀✾••┈┈•
#گشایش_مشکل_گشا
♦️پیامبر خدا (ص)فرمودند: هرکس میخواهد که او را بیشتر از مجاهدین در ملأ اَعلی ثَنا بگویند پس هر روز این دعا را بخواند
اگر #حاجتی داشته باشد بر آورده شود و اگر #دشمنی داشته باشد بر او غالب گردد و اگر #قرض و دینی داشته باشد ادا شود
و اگر #غمی و همی داشته باشد زایل و برطرف گردد.
این دعا از #هفت_آسمان بالا رود تا در لوح محفوظ برای او ثبت گردد🔻
💠سُبحانَ اللهِ کَما یَنبَغی لِلهِ وَ الحَمدُ للهِ کَما یَنبَغی لِلّهِِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ کَما ینبغی لِلّهِِ وَ اللهُ اکبَرُ کَما یَنبَغی لِلّهِِ وَ لا حَولَ و لا قُوَّهَ اِلّا بِاللهِ وَ صَلَّی اللهََ عَلی مُحمدٍ النّبیِّ وَ عَلی اَهل بَیتهِ وَ جَمیعِ المُرسَلینَ وَ النّبیّینَ حَتّی یَرضَی الله💠
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام سوتی من بر میگرده به وقتی ک تازه ازدواج کرده بودم و مراسم ختم یکی از فامیلامون بود منم چون تا حالا تو اینجور مراسم ها نبودم و مامانم میرفت و منم ب امید اینکع مامانمو قراره اونجا ببینم رفتم و تا وارد شدم خواهر مرحوم رو دیدم و بجای اینکه بگم خدا رحمت کنه گفتم سلام خسته نباشید🤦♀😂
بعد هم ک رفتم تو مامانم گف ب مادر و زن مرحوم هم بگم خدا رحمت کنه و صبر بده غم اخرتون باشه منم رفتم و گفتم خدا رحمت کنه صبر اخرتون باشه و خدا غم بده 🤦♀😂 حالا خوبیش این بود که بخاطر وضعیتشون متوجه نشدن ولی بعدش همش ب همسرم میگفتیم و میخندیدیم😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام
من اولین باره میخام خاطره بزارم
سه سال پیش آبجیم باردار بود برای زایمانش من باهاش رفتم
تو اتاقی که بودیم یه خانم دیگم بودکه مامانش باهاش اومده بود
گفتن بعد از سزارین باید ژله بخورن اینم بنده خدا مادره زنگ زد برای دامادش که تو حیاط بیمارستان بود که ۲تا ژله بخر بیار برای خانمت
اینم بعد از دوساعتی یه پلاستیک بزرگ پر از خوراکی آوردن بهشون دادن اینام بنده خدا داخلشو نگاه کردن ژله بیارن بدن مریضشون بخوره دیدن همش بسته پودر ژله هست
ما از خنده روده بر شده بودیم دیگه
مادره زنگ زد به داماده گفت حالامن تو بیمارستان چطوری ژله درست کنم بزارم ببنده بدم خانمت بخوره
برو دوتا ژله اماده بخر
😂😂😂😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ترفنـــــد عالی شما رو از شر جوش های سر سیاه صورت خلاص میکنه 👌
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده باحال و شیک درست کردن پوره ی شکم پر سیب زمینی 😍😍😍😍☝️☝️
🎈
🍩
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اتفاقات_واقعی..
اقا عمم تعریف میکرد خیلییی سال پیش ک بچه بود یه بار اخرای شب میره دسشویی( دسشویی ت حیاط بود)بعد وقتی میخاد بره خونه در انباری باز بوده و میبینه مادربزرگم تو انباریه..بهش میگه اینجا چیکار میکنی؟نمیای بخابی..
مادربزرگم بهش میگه چرا تو برو بخاب منم میام..
عمم میاد خونه ک بخابه میبینه مادربزرگم سرجاش خابیده...
🌸🌸🍀🍀🌸🌸🍀🍀
🍀🍀🌸🌸🍀🍀🌸🌸
پارسال نزدیکای عید رفته بودیم خونه مادر شوهرم، مادر شوهرم بهم گفت همین الان خونه تکونیم تموم شده، خونشون برق میزد از تمیزی منم گفتم خوشبحالتون😃 خلاصه شامو خوردیم من گفتم شماها خسته اید از صبح کار کردین محاله بذارم دست به ظرفا بزنین
خلاصه از من اصرار از اونا انکار و بالاخره قبول کردن من ظرفارو بشورم
معمولا با خواهرشوهرم دوتایی میشوریم
خلاصه همون اول کار اومدم ملاقه رو از قابلمه خورشت دربیارم یه عالمه آب خورشت ازش چکه کرد روی کابینت
بعدش اومدم یه سینی بزرگ رو بشورم ازین سینی گردا ، قششششنگ یه سینی آب و کف کج شد از لبه های سینک مثل آبشاااااار ریخت رو فرش🤓بنده خداها خستگی به تنشون موند
یکم که گذشت خواستم جبران کرده باشم مثلا، خودم بلند شدم چایی دم کنم، حواسم به حرفای خواهرشوهرم گرم بود ، دیدم اوه اوه آب سماور از قوری سرازیر شده داره میره رو کابینت😝خیلی حس بدی بود
حالا مادرشوهرم😤🤯
خواهرشوهرم😐
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🧞♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته
🧞♀بازگشت معشوق و بختگشایی
🧞♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر
🧞♀فروش_ملک و آپارتمان معامله
🧞♀جذب پول و رونق کسب و کار
🧞♀گره_گشایی در مشکلات زندگی
⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
پدر من مهندس صنایع غذاییه بعد میگفت یه بنده خدایی فوت کرده بود اینام رفته بود مجلس ختم
بعد یه نفر بود از این همکارا که خیلی فاز سخنرانی داشت و اینا رفت مثلا تشکر کنه و اینا یه ذره حرف زد
بعد آخرش گفت خیلی ممنونم از همگی امیدوارم بتوانم به زودی در مجلس ختم همگیتان شرکت کنم😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•