•┈┈••✾•✾••┈┈•
#از_بین_رفتن_ناامیدی
♦️هرگاه امیدهایت همگی به یاس مبدل شد بر درب مسجدی بایستید و رو به قبله بگویید🔻
💠یا مُن عِلمُهُ لا یَحتاجُ اِلی مِثال وَ یا مَن جُودُهُ لا یَحتاجُ اِلی سُوَالِ اِنَّ العَرَبَ اِذا وَقَفوُا علی اَبوابِهِمِ اَجابُوا وَ اَنتَ یا سَیِّدي رَبُّ العَرَبِ وَ العَجَمِ وَ اَنا واقِفٍ علی بابِ بیتٍ مِن بُیُوتِکَ اَغِثني یا مُغیث اِغِثتی یا مُغیثُ اَغِثنی یا مُغیث لِهذا رَجَوت💠
•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام حدود ۵ ۶ سالم که بود خالم و شوهر خالم نهار میان خونه ما نهار ماکارانی بود
من از بچگی تهدیگ (نمیدونم درست نوشتم یا نه) خیلی دوست داشتم اصلا کل غذامو میخوردم فقط به خاطر اینکه آخرش تهدیگ بخورم🤣
اون روز که شوهر خالم خونمون بود مامانم تهدیگارو خالی میکنه توی دیس که بخوریم تهدیگشم سیب زمینی بود شوهر خالمم ۷ تا یا ۸ تا ورداشت منم بچه بودم ترسیدم بهم نرسه یهو بلند گفتم هووووووووو چیکار میکنی مام اینجا آدمیم
🤣🤣🤣
هیچی دیگه خالم اینا که رفتن مث صگ کتک خوردم🥲😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی الان همه خانوادش به خون تو تشنه شدن . اگر مادرش بمیره زندگیت رو هواس. بابام حرف می
داستان زندگی
نشستم کنارش و همه حرفا رو زدم ، گفتم پشیمونم دلم نمیخواست اینجوری بشه .
بی مورد اطمینان کردم .
مادر شوهرم گفت من ماجرا رو که شنیدم فکر کردم واقعا محمدرضا کاری کرده ،
آخه وقتی مجرد بود از طریق یکی دو تا واسطه شنیده بودم که دختر همسایه ، یعنی فائزه و مادرش خیلی به محمدرضا راضین. ولی خودش تو رو میخواست .
دستمو گرفت و گفت برگرد سر زندگیت .
هنوز میخواستم جوابشو بدم که زنگ در خونه رو زدن و خواهر بزرگتر محمدرضا پشت در بود .
اومد داخل خونه باهام گرم سلام و احوال پرسی کرد ، تلفنشو برداشت رفت تو اتاق به بهونه و بعد چند لحظه صدام کرد .
با خوشحالی رفتم تو اتاق که گفت واسه چی اومدی اینجا ؟ مگه طلاق نمیخواستی ؟
داداشم رفته دادگاه درخواست طلاق داده ،
مهریتم خودمون میدیم فقط دیگه شرت بالا سر زندگی ما نباشه .
چه گناهی کردیم که تو شدی زن داداشمون؟
با حرفای خاله زنکیت نزدیک بود مادرمون بمیره ، الانم اوضاعشو ببین .
اونقدر پررویی که اومدی به این خونه ؟
خواهرش گفت از اینجا برو خواهشاً .
رفتم پیش مادرش و خدافظی کردم ، از در اومدم بیرون و زنگ زدم به محمدرضا .
من گریه میکردم و اون میگفت خودت گند زدی به زندگیمون من دلم دیگه باهات صاف نمیشه.
بعد اون ماجرا به گوش مامانم رسید ، یکی خانواده من میگفتن دو تا خانواده محمدرضا جواب میدادن .
این وسط من مونده بودم و محمدرضایی که هیچ کاری واسم نمیکرد .
دست آخر به خودم اومدم و دیدم دو طرف خانواده ها به خاطر حرمتی که دیگه نیست و حرفای خاله زنکی راضی به طلاق شدن…
توی عرض شیش ماه خودم زندگی خودمو نابود کردم ، بعد طلاق افسرده شدم .
از خونه بیرون نمیومدم ، از دوست و آشنا میشنیدم که مادر فائزه میگه محمدرضا اومده خواستگاری
و من با خودم میگفتم حتما واقعا اینا باهم بودن و به من خیانت کردن دیگه
.
گذشت و گذشت تا یک سال بعد که یه روز سیما اومد دم در خونمون
، دلم نمیخواست ببینمش ولی هرجوری بود راضیم کرد باهاش حرف بزنم .
گفت اون زمان که فائزه با کسی حرف میزد دوست پسرش بوده ، این کارا رو میکرده تا من فکر کنم با محمدرضاس .
گوشیشو از عمد داد دستم و تو گالری عکسی رو بهم نشون داد که قبلش اسکرین شات ساختگی از چت بود
.
بعدشم مدام از تو میگفت که حامله ای ، میخواست کاری کنه من واسطه بشم و همه چیو به تو بگم .
با تعجب بهش نگاه میکردم که گفت تو این یه ساله هر کاری کرده که محمدرضا رو به دست بیاره
ولی محمدرضا گفته من دیگه ازدواج نمیکنم ،
ازدواج هم بکنم با تو ازدواج نمیکنم .
حتی مادرش رفته خونه مادر محمدرضا و گفته پسر شما روی دختر ما اسم گذاشته ما بی آبرو شدیم از مجبوری حاضریم این دو تا ازدواج کنن .
ولی اونا قبول نکردن .
بعدشم که از محمدرضا ناامید شد به من همه چیو گفت ، الآنم میخواد با دوست پسرش ازدواج کنه .
یک سال و نیم بعد طلاق من یعنی اوایل تابستون فائزه ازدواج کرد .
ولی من و محمدرضا هنوز مجردیم ، به زندگیم که فکر میکنم انگاری یه رویا بود .
گاهی با خودم میگم محمدرضا الان آروم شده برم التماس کنم ، که برگرده به زندگی ولی میگم بی فایدست .
اونقدر به این ماجرا فکر میکنم که روز و شبمو فراموش کردم .
خانومای محترم سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن ، حتی به شوخی شوهرتونو امتحان نکنید .
به منم راهنمایی بدین که چیکار کنم ؟
بنظرتون دوباره برم با محمدرضا صحبت کنم ؟ قبلا واسطه فرستادیم ولی محمدرضا گفته نه ، ناگفته نمونه مادرش خیلی راضیه آشتی کنیم .
مادرم میگه اگر دوست نداشت الان بعد دو سال ازدواج کرده بود .
موندم پا رو غرورم بزارم یا نه ، شما راهنمایی کنید
#پایان
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
برای گلا، خیار و هویجو با پوست کن ورقه میکنیم بعد مطابق فیلم میپیچیم، خیار نرمه و مشکلی پیش نمیاد، ولی هویج چون شکنندهاس باید چند دقیقه تو آب نمک بزارید (خودم با نمکدون رو تمام سطحش نمک میپاچم بعد از ۳۰ ثانیه نرم نرم میشه🤗)
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام مهربونا ❤️
الهی که حال دل هممون همیشه عالی باشه
وای دیروز یه سوتی دادم بیایین و ببینین
دیروز عصر به پسرم میگم دمپایی ها تو ماشین بود آوردی پایین؟گف نه گفتم سوییچ رو بده برم بیارم گف درش بازه رفتم دستمو زدم به در ماشین دیدم باز نمیشه وای از دست پسرم عصبانی شدم گفتم سوییچ رو نداد ولی دیدم شیشه تا آخرش بازه قشنگ خودمو از شیشه تا کمر انداختم تو ماشین پاهام رو هوا بود😑🫤 ولی با خودم میگفتم هر جور شده باید اینطوری بردارم دیگه نمیتونم برم بالا سوییچ رو بیارم ولی خیلی تو فشار بودم له له میزدم اما دستم نمیرسید 🥴🥴که در این حال شوهرم اومد حیاط منم گیر کرده بودم منو آورد پایین گف داری چیکار میکنی براش توضیح دادم یه نگاه اندر سفیهی انداخت بهم😏 گف خب زمانی که شیشه تا ته بازه میتونی اینطوری دستتو بندازی قفل درو باز کنی دیگه چرا داری خود کشی میکنی😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔱دعای مجرب برای #خواب_دیدن_مطلوب
🔰آیه شریفه وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ… را تا… وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ که در وسط سوره انعام است نوشته و در میان پارچه ای کتانی گذاشته و در هنگام خواب به زیر سر نهد و سپس از خدای تبارک و تعالی بخواهد که آنچه مطلوب اوست در خواب به او بنمایانند، ان شاء الله به او خواهند گفت.
📌آیه 59 سوره انعام
🌛وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ🌜
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#توصیه_های_خانومی
▪️ بچه تون رو عزیز کنین
👈در برخورد با بچه هاتون جلوی دیگران، یادتون باشه که طوری رفتار نکنین که انگار به بچه بی توجه هستین.
❣مثل فرفره دور بچه تون بچرخین.
هر مادری بچه اش رو از ته قلب دوست داره ولی یه وقت هایی ممکنه که دیگران بی توجهی های شما رو به پای بی محبتی تون بذارن ... پس حواستون باشه.
❣هر چی شما بیش تر برای بچه تون ارزش و احترام قائل باشین دیگران هم ناخودآگاه ارزش و احترام بیش تری براش قائلن...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سه ماهه که نامزد کردم😜
اونم با کسی که خیلی دوستش دارم😍
نامزدم اوایل خیلی اعتماد به نفس پایینی داشت و همیشه میگفت من زشتمو ... از این حرفای ناامید کننده به خودش میزد😢
اما از بس ازش تعریف کردم که الان اعتماد به نفسش بالا رفته 😋
حتی همیشه میگه که حسش نسبت به من بیشترهم شده😍
و اینکه بعضی اوقات برای تنوع توی رابطمون کارای جالبی میکنیم😜
مثلا دیشب یه مسابقه گذاشتیم که هرکی صبح اول از اون یکی پیام صبح بخیر فرستاد اون یکی باید هرکاری که میگه رو انجام بده😁
با اینکه باختم فقط با اختلاف 3 دقیقه😒
ولی خیلی خوب بوده 😍 شور و هیجانمونو بالابرده😅
اقاایی هم اولین درخواستشو امروز ازم خواست که دوتا عکس خوشگل از خودم بگیرم براش بفرستم 😜
منم دوتا عکس مامانیو قشنگ از خودم گرفتمو براش فرستادم 😋
کانالتون خیلی کمکم کرده😍🌹
امیدوارم منم تونسته باشم یه ایده بهتون بدم😋
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#زنگ_هشدار_با_چاشنی_عشـــــــــوه
🎈وقتی همســــــ💍ـــــرتون خوابیده و گوشی رو گذاشته روی زنگ بیدارباش، گوشی رو کش بریــــــ👻ــــــــدبعد صدای خودتون رو ضبط کنید.
(می تونین صدای خودتون رو روی گوشی خودتون ضبط کنید بعد برای همسرتون بلوتوث کنید)
با عشـــــــــ💃ــــوه یک سری جملات ترجیــــحا
عاشـــــقانه باشه
بعد آلارم بیدارباش گوشـــــی رو همین صدایی که ضبط کردین بذارید! وقتی عشــــــ❤️ــــقتون با صدای شما بیدار میشه و اون جملات عاشـــــقانه رو گوش میده، براش خیـــــــــــــلی
لـــــــــــ😋ــذت بخشه...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
چند روز پیش یکی از آشناهامون خورده زمین پاش شکسته...
زن داداشش به دادش رسیده بوده و برده بودش بیمارستان...
(شوهر خودش هم تو اون جمع بود)
شوهر زن مسدوم تا رسید بالا سرش
بهش گفت:
چند بار بهت گفتم یه کم شیر بخور؟
یه کم پنیر بخور؟
که استخوونات قوی بشن
چند بار گفتم اینقدر خودتو خسته نکن...
و از این حرفا...
بعد این زن داداشش برگشت گفت :
حالا مطمئنم اگر شوهر من بود
تا میومد بالاسرم
میگفت:
زززززن...
مگه کووووور بودی؟؟؟
نمیتونستی جلوی پاتو ببینی؟
وای ما مرده بودیم از خنده...😂😂😂
آخه خیلی هم بامزه تعریف میکرد...
ولی من حواسم به عکس العمل شوهرش بود
معلوم بود ناراحت شده...
ولی چیزی نگفت
به زور یه لبخندی سعی میکرد بزنه
بعدش هم یه بهانه ای پیدا کرد و از تو جمع رفت...
🌺🌺🌺
خانومااااا📢
اینقدددر شوهرتونو با یه مرد دیگه مقایسه نکنید 😡
مقایسه مرد را میکشه
اون هم به قیمت خندوندن چهار نفر دیگه⁉️
شوهرتونو تو جمع بالا ببرید
نه اینکه دستش بندازید...
نه اینکه غرورشو خورد کنید
شاید نیاد بگه من ناراحت شدم
ولی باور کنید داااغون میشه 😥😖😣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ، روز بخیر
من فقط خاستم ی پیشنهادی بدم به همه ی اعضای مهربون کانال 💖
تروخدا قدر داشته هاتونو بدونین ، شاید چیزی ک الان شما داری ارزوی خیلیا باشه ...
خیلی وقتا کسایی رو میبینم که مدام از کارشون شکایت میکنن ، گله میکنن ، هی میگن خسته ایم ، حقوقا کمه و ...
یا قدر زندگیشونو نمیدونن و سر موضوع های کوچیک الم شنگه های بزرگ به پا میکنن ...
مطمین باشین خیلیا الان دلشون میخواس مث شما سرکار برن و حقوق داشته باشن هر چند کم باشه ولی دستشون تو جیبشون باشه ،
ولی بخاطر محیط های نامناسب و نا امن و نداشتن اشنا و خیلی چیز های دیگه نمیتونن برن
و قطعا خیلی از دخترای دم بخت ما ارزوشون اینه که بخت خوب نصیبشون بشه، خونه زندگی داشته باشن ، با عشق برن جهیزیه بخرن و بچیننش و این لحظه های قشنگ زو تجربه کنن ولی بخاطر شرایط اقتصادی و خیلی چیزای دیگه موقعیت ازدواج براشون پیش نمیاد
فقط خواستم تو این پیام بگمم قدر داشته هاتون بدونین ، ب قران چیزی که الان شما دارین ارزو یا حسرت خیلی از جوونای این کشوره ،
یاعلی ، التماس دعا 💞
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اتفاقات_واقعی
بچه بودم خونه بابابزرگم از این عمارتای دو طبقه ی ۲۰ تا پَستو درهم هست که هی پیش میری یه در به یه پَستوی دیگه وا میشد
با یه حوض بزرگ وسط حیاط و کلی دار و درخت و یه حموم بزرگ مخوف... گوشه ی حیاط شبایی که اونجا میخوابیدم نصف شبا صدای آب حموم میمومد در صورتی که همه خواب بودن و کسی حموم نبود من از ترس برمیگشتم کنار مامانم میخوابیدم
بعدها که بزرگتر شدیم همه تاییدش کردن و فهمیدیم دلیل اینکه مادربزرگم شبا هیچوقت ظرف غذا و ته مونده هاشو تمیز نمیکرد واسه چی بوده...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•