eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.1هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده خلاقانه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام گرمی خدمت تمام خانومای گل کانال 🌹 منم میخوام یکی از تجربه هامو بگم البته بیشتر برای آقایون خوبه 👱 یاد بگیرن که با چیزای خیلی ساده میتونن همسرشونو خوشحال کنن. من و همسری عاشق هم بودیم بعد یک سال سختی بهم رسیدیم.😍🙃 من و آقاییم دیروز مامان جونمو بردیم امام زاده بعد که رسوندیمش خونه، تاج سرم گفت سوار شو یه دور بزنیم رفتیم دوتا ذرت مکزیکی خریدیم و🍟 🍟آقاییم گاز ماشین رو گرفت 🚙 یهو دیدم از جایی که برای اولین بار همدیگر رو دیدیم سر در آورد. زیر انداز انداختیم و نیم ساعت نشستیم. کلی هم خندیدیم. شاید کارش ساده بود ولی یه دنیا ارزش داشت برام 😘😍😄 ✍ این آقا با یک حرکت ساده که یاداوری اولین ملاقاتشون بوده دل خانمش رو به دست اورده و به اون نشون داده که به یادشه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آقا ما شبها که خواب بودیم بی دلیل هود روشن میشد ماهم هی خاموش میکردیم تا چندین ماه،خلاصه تعمیرکار آوردیم ولی بازم نصف شب روشن میشد جالب این بود که فن فقط شب ها روشن میشد و رو درجه بالا شروع به کار می کرد خلاصه هر کار کردیم درست نشد که نشد یکی از تعمیرکار گفت اینجا ی موجود ماورایی داره ماهم داشتیم بفکر تعویض خونه میوفتادیم که فکری بسرم زد یه کلید مخفی برا هود گذاشتم جن خونه ما کلید مخفی رو پیدا نکرد و دیگه هود روشن نشد ماهم خونمون رو عوض نکردیم جن هم بیخیال هود شد😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
👡 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌟بعضی شبا یه خوابایی میبینم که اصن روم نمیشه برا کسی تعریف کنم ولی دلم خیلی میخواد بدونم تعبیرشون چیه یه کانال پیدا کردم که خوابمو دقیق و درست تعبیر میکنه برام 😳👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام به همه خانومای گل. اوایل زندگی من خیلی عصبی می شدم و اشتباهات رو سریع به همسری با دعوا میگفتم! بعد اون با و ثابت میکرد می کنم. بعد من مجبور بودم کلی عذرخواهی کنم. 😕 الان صبر می کنم و حرفم رو با محبت بهش میگم. خانوما سعی کنین معنویت رو تو زندگیتون بیارین. ✅ غذا یا کیک های خاص رو تو مناسبت های مذهبی و بپزین. ✅موقع پخت و پز بگین. ✅ می تونین هر روز که زحمت غذا رو به نیت نذری یکی از ائمه انجام بدین. این جوری هر روز غذای نذری می خورین☺☺ همسر من زبون دارن ولی من الان اصلا لکنتشون رو متوجه نمی شم از بس نکات مثبت اخلاقی شو باخودم تکرار می کنم. اقایی به خاطر شغلش مجبوره خیلی صحبت کنه (فروشندگی) یک روز بهم گفت: خانومی اگه خدا و های تو نبود من نمی تونستم اینقدر خوب کار کنم. منم گفتم: آقایی من اینقدر ه که هیچ چیز مانع پیشرفتش نیست و من بهش می کنم. ✍ این خانم با تاکید روی نکات مثبت همسرشون، نقطه ضعف شون رو کوچیک کردن و الان به شوهرشون افتخار می کنن. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت خواستگاری من داییم و زندایم که الان دو سال از عروسیشون میگذره به خاطر یه مرغ عاشق شدن و ازدواج کردن داستان از این قرار بوده که اینا باهم همسایه بودن ولی تا حالا همو ندیده بودن یه روز که داییم داشته میرفته سر کار میبینه که یه مرغ از در حیاط یه خونه میدوه و میاد بیرون داییم هم میگیرتش و می‌بره که پسشون بده همون موقع زنداییم رو میبینه و عاشقش میشه و چند روز بعدم میرن خواستگاریش 😁😁 جالب اینجاست مرغه رو تو خونه نگهداشتن ، یعنی مثل ملکه بهش رسیدگی میکنن •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🎂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🌸🌺 یاد حرف قاضی افتادم اگر واقعا عاشق زنتی اجازه بده که اون هم بره و مادر بشه.. س
🌱 "مریم" بیشتر از دو سال بود که جدا شده بودم و هر چند خیلی سخت بود ولی کم کم واقعیت رو قبول کرده بودم و با سرنوشتم کنار اومده بودم .. کسی پیش من در مورد عباس و خانواده اش صحبت نمیکرد ولی اون روز وقتی به خونه رسیدم با شنیدن صدای گریه ی مامان نگران شدم و با سرعت خودم رو کنارش رسوندم و پرسیدم چی شده؟؟ مامان دستش رو کوبید توی سینه اش و گفت اون ذلیل شده تو رو بدبخت کرد خودش دوباره پسردار شده .. حس کردم قلبم رو کشیدند بیرون و فشارش میدند ولی خیلی زود خودم رو جمع و جور کردم و گفتم مهم نیست .. امیدوارم یه جین بچه بیاره .. مامان گفت از روز اول دلم باهاش روشن نبود .. یادته اصرار میکردم بری به پسرخاله اش.. تو و بابات پاتون کردید توی یه کفش که الا و بلا فقط عباس.. بابا که زل زده بود به تلویزیون گفت گذشته ها گذشته ... مامان با همون گریه گفت آره اون وقت از ذوق فامیلات چشمهات رو بستی .. مریم بچه بود عقلش نمیرسید چقدر گفتم پسرخاله اش تحصیل کرده اس ، وضعش خوبه .. کلافه بلند شدم و گفتم مامان بسه تو رو خدا مگه مشکل ما وضع مالی و اینجور چیزا بود .. مامان گفت نه بخاطر اخلاق بد خودش و ننه باباش بود .. جعبه ی دستمال رو گرفتم جلوی مامان و گفتم تو رو خدا تمومش کن .. مامان سرش رو بلند کرد و دستمالی برداشت و گفت اگه زنش میشدی الان داشتی تو آلمان کیف دنیا رو می کردی .. تحمل حرفهای مامان رو نداشتم .. کیفم رو برداشتم و به اتاقم پناه بردم .. دراز کشیدم و فکر کردم .. به گذشته ... به زندگیم .. به عباس... به این که اگه به گذشته برمیگشتم باز هم عباس رو انتخاب میکردم من چند سال با عشق باهاش زندگی کردم و مطمئنن اگر به عباس نمیرسیدم تا ابد حسرتش تو دلم میموند .. میدونستم مامان تا دو سه روز اعصابش خرابه و همش به جون بابا غر میزنه ولی وقتی فردا از سرکار برگشتم و در رو باز کردم مامان با روی خندون اومد به پیشوازم و گفت خسته نباشی لباسهاتو عوض کن بیا شام بخوریم .. خسته بودم .. کمی دراز کشیدم که مامان دوباره از پایین پله ها صدام کرد .. رفتم پایین.. مامان سفره رو باز کرده بود و هر دوتاشون کنار سفره نشسته بودند .. کمی غذا کشیدم مامان یک کفگیر دیگه هم برام کشید و گفت بخور کمی جون بگیری .. رنگ به صورت نداری .. با ناراحتی گفتم ماماان نکش .. میل ندارم .. مامان با چشمهایی که برق شادی میزد گفت به زورم شده بخور یهو دیدی عروس شدی ... جوابی ندادم و مشغول خوردن شدم که مامان گفت میدونی امروز کی زنگ زده بود؟؟.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام.من ۲۵ سالمه.۲ سال عقد بودم و یک ساله که اومدم خونه خودم. همسرم از اقوام هستن و این باعث مشکلات زیادی تو زندگیه ما شده. ولی حرف اصلیم اینه که من به همون دلیل که بالا گفتم نمیتونم درد دلمو به کسی بگم. 🙄 و همسرم هم جوری نیس که بشه باهاش و دل کرد. خیلی اذیت میشم وقتی باید مثل دیوونه ها باخودم حرف بزنم. یه فکری به ذهنم رسید که یه بخرم و همه حرفامو به اون بزنم‌. وقتی مینویسم، حالم بهتر میشه و تخلیه میشم. خواستم بگم اگه نمیتونین باکسی کنید روش خیلی خوبیه که پیدا کنین. شادباشین همگی❤️ ✍ این خانم با سیاست و استفاده از روش نوشتن درد دل هایش توانسته زندگیش رو بهتر کنه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•