✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
🌹سلام خدمت همه دوستام🌹
منم خواستم تجربه زندگیم رو در اختیارتون بگذارم
من یه #بچه_مذهبی خیلی مهربون ، دلسوز ، صبور وخوش اخلاق هستم که سال گذشته با یکی از آشناهامون ک قبلا یه ازدواج نا موفق داشت عقد کردم. قبل عقد با همسر سابقش صحبت نکردم. درست یک ماه قبل از عقدمون خانم سابقش اومد زندگی من رو خراب کرد. 😔
من تو روابط زناشویی خیلی آگاهی داشتم ولی چیزی ک باعث شد همسرم منو ترک کنه با این همه مهربونی وخوبی که بهش کردم این بود که :
من #شیطنت_نداشتم !
#دلبری_نمیکردم !
همسرم وقتی ازم جداشد بهم گفت #شیطنت های همسر سابقم #ارزش_داره به ایمان و صبر و اخلاق خوش تو 🙄
داغون شدم که ای کاش منم شیطنت بلد بودم. اونوقت زندگیم پابرجا بود و دلیلی برا ترک من نبود😔
از وقتی ک با این کانال آشنا شدم خیلی چیزها از تجربیات و شیطنت هاتون یاد گرفتم. بازم از تجربیات تون بگید منم یاد بگیرم برای زندگی آیندم.
خواهش میکنم دعا کنید منم دوباره ازدواج کنم و این دفعه موفق باشم. انشاالله همه تون خوشبخت بشید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبحانه
تست املت
صبحانه باید همینقدر متفاوت و جذاب باشه🥰
تخم مرغ🥚
نمک🧂
فلفل سیاه
پاپریکا
فلفل دلمه🫑
گوجه🍅
کره🧈
نان تست🍞
پنیر پیتزا
#صبحانه
#تست_املت
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یکی از اقواممون در شُرُف ازدواج بود، ماهم با کلی ذوق و کنجکاوی داشتیم سوال پیچش میکردیم ک خب کیه چجوریه چیکارس چندسالشه و فلان😍😁
این بنده خداهم گف والا پسر بدی نیس، خوبه فقط ی کم زیادی چاقه و شکم داره...
گذشت تا روز عقد رسید و ما بالاخره شادومادو دیدیم ولی در کمال تعجب دیدیم این بابا ک اصن شیکم نداره😳نکنه تو این چندوقت رژیم سخت گرفته😄
ب عروس گفتیم شوهرت ک خوبه، یکم توپره ولی شکم نداره ک...
با ی نگاه تهی گفت آره ولی تا زمانی ک گِنِشو درنیاورده باشه😳🙊😂
🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی
اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
عالیه این دعا 😳👆
#اعتراف
سلام ی خانم 26 ساله هستم
پسرم پنج سالشه، خیلی پرحرفه و سرکارش به همه چیزه... واسه هرچیزی هم یه حرف و جواب آماده تو آستینش داره😐(یعنی گودزیلا به معنای واقعی )
آقا ما ی بار رفته بودیم خرید، وسط پاساژ پسرم عقب موند، منم بحساب کلاسمو خرج کردم و گفتم: بیا جوجه🐥 .... حالا تو اون شلوغی پسرم چی جوابمو بده خوبه؟؟،؟؟؟؟
در اومده میگه: مگه من از تخم اومدم بیرون که میگی جوجه🧐 بعد ی کم فکر کرد گفت مامان واقعا من تو تخم مرغ بودم؟🫤
قیافه من😶
جوجه🐥
پسرم 😎
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی ❤️ همین طور که تکه پارچه ها رو از دور اطرافم جمع می کردم جارو رو برداشتم تا همه جا
داستان زندگی 🌱
صبح که از خواب بیدار شدم دست و رومو شستم و یه چای برای خودم ریختم و نشستم تا صبحانه ام رو بخورم
موقع رفتن، ننه بهم یه لیست داد تا موقع برگشت بگیرم
هنوز وارد کارگاه نشدم دوباره اون دختر رو جلوم دیدم که با یه لبخند دلنشین از کنارم رد شد...
دیگه مطمئن شدم از من خوشش اومده.
تا ظهر پشت میزم بودم و حسابی گرسنه ام شده بود ساعت رو که نگاه کردم حدود یازده بود
برای خوردن ناهار بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم
که دیدم ناهار خوری خلوت و فقط همون دختر که من تو خیالاتم اسمش رو زیبا گذاشته بودم سر یکی از میزها نشسته بود
می خواستم بهش سلام کنم و اسم و فامیلش رو بپرسم اما روم نشد و خجالت کشیدم، و در جواب لبخند دلنشینش لبخندی زدم
حس خیلی خوبی بهش پیدا کرده بودم دوست داشتم همینطور هر لحظه ببینمش و همینطور زل بزنه به من و نگاهم کنه یا ساعتها گوشه ای بنشینم و نگاهش کنم
غذا که دمی باقالی بود رو گرم کردم و نشستم سر میز
زیر نگاه هاش نتونستم درست غذا بخورم و بهش تعارف کردم که چیزی نگفت و فقط لبخند زد و سری تکون داد
وقتی احساس کردم سیر شدم
پاشدم که برم همون موقع خانم پرسویی اومد داخل و سلام کرد جوابش رو دادم و خسته نباشیدی گفتم، پاشدم برم که در کمال ناباوری دیدم نیس اصلا نفهمیدم کی رفت که من متوجه نشدم.
تا شب پشت چرخ بودم سفارش ها زیاد بود و همه بچه ها سخت مشغول کار
تا حدودی تونستم کار رو پیش ببرم و جلو بندازم
کارم که تموم شد خداحافظی کردم و راهی خونه شدم
سر راه سفارشات ننه رو تمام و کمال خریدم
وقتی رسیدم بوی عطر فسنجون همه جا پیچیده بود چقدر هوس کرده بودم مدت طولانی بود که از ننه می خواستم درست کنه و نتونسته بود.
دستهامو شستم و در حالی که از ننه تشکر می کردم به سمت سفره رفتم و با ولع شروع کردم غذامو خوردم
انقدر بهم چسبید و از ننه تشکر کردم و برای تشکر ظرفهای شامو شستم و رفتم تا بگیرم بخوابم.
روزها همینطور سپری می شد
و من هر روز می دیدمش
و گاهی هم تو مترو باهم، هم مسیر می شدیم
دوست داشتم بیشتر باهاش آشنا بشم، و گاهی هم به ازدواج فکر می کردم
فکر اینکه زیبا به خاطر شرایطم قبول نکنه و جواب مثبت نده حالمو بد می کردم
و از طرفی هم نمی تونستم بی خیال ننه بشم و سر پیری رهاش کنم و برم دنبال زندگیم
خواستگاری هم زیاد رفته بودم اما هرکس می دید قرار با ننه ام زندگی کنه پا پس می کشید، پسر خوش برو رویی هم نبودم که کسی عاشقم بشه و با شرایطم کنار بیاد نه شرایط مالی مناسبی داشتم و خونمون هم که تو پایین ترین نقطه شهر بود
البته ننه خیلی دلش میخواست من سرو سامون بگیرم و آرزو داشت بتونه نوه اشو بغل بگیره...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
با سلام خدمت عزیزان
من هنوز تو عقدم چون خونه جور نکردیم من ۲۳ همسرم ۲۴همسر من خیلی رمانتیک و احساسی برخورد میکنه و منو خانوادم اصلا اینطوری نیستیم ، ما از قدیم باهم آشنا بودیم که این آشنایی منجر به ازدواج داره میشه ایشون اوایل نامزدیمونو خیلی #هدیه واسه من می خرید البته تو قبلا هم میخرید ها ولی کمتر ، خلاصه من فکر میکردم اگه کادویی که همسری می خرید زیاد #خوشحالیمو #نشون نمی دادم درصورتی که خیلی خوشحال میشدم فکر می کردم اگه خوشحالیو نشون بدم فکر می کنه ندید بدیدم و اینا
خلاصه همسری فک می کرد کادو هایی که برام میخره از نظرم #ناچیز و کمه خلاصه مدتی شد که دیدم اقام دیگه کادو مادو نمی خره انقد ناراحت شدم باخودم فک کردم من که #تشکر نکردم ازش ، چون خانوما تو کانال گفته بودن از کادویی که از همسر میگیرید خیلی خوشحال شید چون اونم خوشحال میشن منم یه فکری به سرم زد روز به روز که می اومد پیشم اون کادو هایی که برام گرفته بود و استفاده می کردم مثلا یه بار برام ساعت خریده بود و منم اصلا استفاده نکرده بودم رو دستم بستم بهش گفتم عشقم ممنون بابت ساعت خیلی دوسش دارم هر مهمونی که میرم دستم می اندازم خیلی خوش سلیقه ای عزیزم انقدر خوشحال شد که نگو خلاصه چند بار باچند چیز متفاوت این کارو کردم که دوباره شروع کرده به کادو خریدن و اینا
بازم ممنون از کانال خوبتون ❤️
✍ اگه همسرتون خسیس است و یا کادو کم میگیره ، دو کار انجام بدین نتیجه اش واقعا عالی 👌
۱ . خوشحالیتونو نشون بدین تا احساس کنه از کادوش هر چند کوچک ، ذوق زده شدین
۲ . ازش تشکر کنید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات عروسی
من موقع عروسی عمم ۹ سالم بود بعد اون زمان چون تازه به سن تکلیف رسیده بودم خیلی سفت و سخت بودم توی حجاب
رفتیم تالار بماند که چقدر آرایش مامانم وحشناک بود وقتی رفتیم تالار هنوز اونقدر شلوغ نبود و من مانتو با شال و کفش های پاشنه بلند نمیدونم چی شد یک دفعه سر خوردم افتادم دیدم همه دارند بهم میخند فقط سریع پاشدم یک جوری جلوه دادم که انگاری چیزی نشده اون همه خودمو پوشندم و حجاب کرده بودم هم به فنا رفت
هیچی دیگه هیچ وقت عکس های اون شب رو دلم نمیخواد ببینم 🤣😅
همش یادم میاد چه گندی زدم 😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری
بااین روش کلی تمیز میشه فرشت
دیگه نیاز نیس فرچه بکشی
و کلی حرص موها رو بخوری.
#خانه_داری
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#دعا_برای_حل_گرفتاری :
اگر در حال اضطراری یا اورژانسی و قطع امید برای حل گرفتاری هستی این دعا را بخوانی ان شاء الله برطرف خواهد شد :
وضوی کامل بگیر و دو رکعت یا چهار رکعت نماز بخوان و بگو :
يَا مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوَى وَ يَا سَامِعَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا شَاهِدَ كُلِّ مَلَأٍ وَ يَا عَالِمَ كُلِ خَفِيَّةٍ وَ يَا دَافِعَ مَا يَشَاءُ مِنْ بَلِيَّةٍ
يَا خَلِيلَ إِبْرَاهِيمَ وَ يَا نَجِيَّ مُوسَى وَ يَا صَفِيَّ آدَمَ وَ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ قَلَّتْ
حِيلَتُهُ وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ دُعَاءَ الْغَرِيبِ الْغَرِيقِ الْمُضْطَرِّ الَّذِي لَا يَجِدُ لِكَشْفِ مَا هُوَ فِيهِ إِلَّا إِيَّاكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
منبع : دعوات راوندی
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•