eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
7.3هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅آی جوونا دیگه وقتی نمونده❗️ 🔰شهید شیخ احمد کافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ پروردگارا! به ما در دنیا نیکی و در آخرت هم نیکی عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار. بقره۲۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ روزمان را 💖 امروز هم‌ نعمت‌ خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم💖 ☀️ صفحه‌ امروز: ۳۴۷ ☀️ سوره مؤمنون آیه ۷۵-۸۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آمدی شمس و قمر 🎊پیش تو سوسو بزنند 🌸تا که مردان جهان 🎊پیش تو زانو بزننـد 🌸چشم وا کردی و 🎊دنیای علی زیبا شد 🌸باز تکرار همان 🎊سوره‌ی اعطینا شد 🌸پیشاپیش 🎊ولادت حضرت زینب کبری(س) و روز پرستـار مبـارک بـاد🎉🎊
۲ به لباسهاش نگاه کردم حتی مارکشون هم نکنده بود که من ببینم همه از برند های معروف دنیاست همش میگفت که شوهرم گفته بریم مسافرت ترکیه من گفتم نه ی جا بریم که وسع‌ مالی زهرا اینا برسه بهش گفتم ما قصد سفر نداریم اما اون اصلا مراعات شوهرم رو نکرد که غرورش خورد میشه گفت عزیزم از اوضاع مالیتون خبر دارم ایراد نداره با خرج ما بیاید مهم خوش بودنه نه چیز دیگه خیلی دلم شکست کاملا مشخص بود داره خودنمایی میکنه اون شب همش خود خوری کردم شوهرمم هیچی نگفت خیلی عادی برخورد کرد شوهر دختر خاله ن اسمش سعید بود مرد به ظاهر خوبی که جوری برخورد میکرد ادم به خودش اجازه هیچ قضاوتی نمیداد هر چی سمیرا خودنمایی میکرد سعید برخوردش حسابی مناسب بود
۳ ی مدتی گذشت و کار سمیرا بود که زنگ بزنه و از سعید تعریف کنه از خریداش بگه و حسابی پز بده کم کم داشتم رابطه م رو باهاش کم میکردم هر چی من عقب نشینی میکردم سمیرا بیشتر میخواست رابطه داشته باشیم شوهرم میگفت بذار خودشو خالی کنه اون سرتا سر عقده هست و میخواد با اینکارا خودشو نشون بده ی روز سمیرا زنگ زد و گفت که سعید رو با ی زن توی خونه گرفته گریه میکرد و میگفت بابام گفته اینجا نیا سعید هم گفته صیغه ش کردم و تو اگر کم و کسری داری حرف بزن وقتی چیزی برات کم نمیذارم پس دیگه اعتراض نباید بکنی دلم براش سوخت اومد خونه من و حسابی گریه زاری میکرد از بین حرفهاش فهمیدم که سعید بار اولش نیست و قبلا هم اینکارارو کرده بین حرفهای سمیرا میشنیدم همش از شوهرم تعریف میکنه و چیزی میگه ولی اون لحظه دلم براش میسوخت گفتم بمون همینجا تا طلاقت رو بگیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نامۀ بی‌بی‌گل به رئیس‌جمهور ۴۳ خانوار را صاحبِ خانه کرد 🔹در مراسم استقبال امروز از رئیس‌جمهور یک مهمان ویژه حضور داشت؛ بی‌بی‌گل همان پیرزن که در سفر پارسالِ رئیسی به شهرکرد جلوی ماشین را گرفت و به رئیس‌جمهور نامه داد. 🔹رئیسی در همان زمان دستور پیگیری خواسته او را صادر کرد و مشکل خانه‌اش برطرف شد. 🔹نامۀ او همچنین مشکل ساخت خانه برای ۴۳ خانوار را هم حل کرد و امروز بی‌بی‌گل برای تشکر از رئیس‌جمهور به فرودگاه آمده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سزارین هشتم مادر ۳۴ساله توسط خانم دکتر لباف 😍دکتر لباف؛ فکر کنم نهمی رو هم بتونه بیاره 😱 این سالها به ما دروغ گفتند سزارین بیش از سه تا نشدنی هست ❤️ رؤیای مادری❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شجاعت این پسر را مشاهده کنید. در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، در خطبه نماز جمعه، خطیب بیان می‌کند که قصد صحبت از غزه و فلسطین ندارد. این کودک با شنیدن این حرف خودش بلند می‌شود، کنار دیوار می‌ایستد و نمازگزاران را خطاب قرار داده و با خطبه‌اش همه نمازگزاران را متحیر می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری  | ✘ الآن رفتن به غزه و جنگیدن، وظیفه اصلی ما نیست! مراقب باخت فکری در این جنگ باشید 🍃🌷🌷🌷🌷🌷🍃
۴ یک ماهی بود که سمیرا خونه من میموند و عملا هیچ کاری نمیکرد عین ی خدمتکار تمام کارارو میکردم حتی کارای شخصی سمیرا هم با من بود چند باری شوهرش اومد دنبالش اما گفت دیگه نمیخوادش و نمیتونه برگرده ی روز مامانم زنگ زد بهم گفت دخترم سمیرا و تو برای من فرقی ندارید ولی حواست به زندگیت باشه اون موقع گفتم مامانم کج خیاله ولی یکم دقت کردم دیدم نزدیک اومدن شوهرم سمیرا به خودش میرسه و خودشو زیبا میکنه وقتی هم شوهرم میاد همش با هم حرف میزنن منم رفتم وسط حرفهاشون که هر دو ساکت شدن بعد از شام دیدم که هر دو سرشون تو گوشیه به بهانه چای تعارف کردن سمتشون رفتم و دیدم با هم پیام بازی میکنن خودخوری کردم نمیخواستم دادو بیداد کنم ولی این حماقت خودم بود که سمیرا رو اوردم تو خونه م، باید حماقتم رو درست میکردم پس ساکت موندم
۵ اون شب تا صبح نخوابیدم صبح که شوهرم رفت سمیرا بیدار شد صبحانه خورد و همش از شوهرم تعریف کرد یهو گفتم اره مرد خوبیه ولی من خیلی حواسم جمعه گفت یعنی چی؟ گفتم سمیرا قرار نیست کاری که سعید با تو کرد و با من بکنی از خونه من برو بیرون و دیگه هیچ وقت یاد من نیافت گفت من جایی ندارم برم اگر با شوهرت گرم گرفتم بخاطر اینه که منو بیرون نکنه با عصبانیت بهش گفتم یعنی حاضری هر کاری بکنی که موضعت حفظ بشه؟ از اینجا برو بیرون دیگه م برنگرد اگر از ادعات کم کنی شوهرتم سر به راه میشه اون روز سمیرا رو به زحمت بیرون کردم وقتی رفت شوهرم اومد خونه سراغش رو گرفت منم گفتم که سمیرا بهم گفته تو قصد داشتی باهاش خیلی صمیمی بشی و پیشنهاد بدی بهش دادی بعدم گفت فکر نمیکردم شوهرت بهم پیام بده که وقتی زنم خوابه بیام اتاقت شوهرم رنگش پرید پیامهاشون رو نشونم داد تمام پیامهای سمیرا قربون صدقه بود و شوهرم فقط گفته بود اهان باشه از سمیرا متنفر شدم و کاری کردم که شوهرمم متنفر شد و البته نشست سرجاش، سمیرا هم برگشت سر زندگیش سعیدم شنیدم که ادم شده و دارن زندگی میکنن
🔴چقدر حاضری برای امام زمانت خرج کنی؟ ⭕️ ویلیام بلاکستون بسیار ثروتمند، و بشارت دهنده اوانجیلى و یکى از مهم‏ترین شخصیتهاى مسیحى-صهیونیستى میگفت: تمام ثروت و داراییم را باید خرج ظهور مسیح کنم و اصلا خدا این ثروت را به من داده تا خرج مسیح کنم؛ ببینید دشمنان برای اعتقادات باطل خود چه هزینه هایی میکنند؛ شرم آور نیست شیعه امام زمان علیه السلام در طول زندگیش حتی ریالی در راه امام برحقش خرج نکند؟!؟ ⭕️ یکی از وظایف مهم شیعیان در عصر غیبت هزینه کردن در راه امام است؛ هرکس باید به قدر توانش بخشی از دارایی خود را خرج امام زمانش کند و هرسال بر این عمل مداومت نماید: 🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ چیز نزد خدا محبوب تر از اختصاص دادن پول به امام نیست. و بدرستی که خداوند يک دِرهم را برای او (پرداخت کننده) در بهشت همچون کوه احد قرار دهد. مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ إِخْرَاجِ اَلدَّرَاهِمِ إِلَى اَلْإِمَامِ وَ إِنَّ اَللَّهَ لَيَجْعَلُ لَهُ اَلدِّرْهَمَ فِي اَلْجَنَّةِ مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ. 📘الکافي، ج ۱، ص ۵۳۷ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @Adreknee
علامه خیاط چشمت به نامحرم می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! اما اگر خوشت امد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شب قبل از ظهور بر امام زمان چه میگذرد؟ تفسیری از آیه "امن یجیب" از کلام مرحوم شیخ احمد 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸این روزا یه چیزایی تو میبینیم که تو فیلمای هالیوودی هم ندیدیم... از زیر آوار آوردنش بیرون ولی اینطوری با صلابت خط و نشون میکشه✌️ 👌ایمانتون ستودنیست✅
نماز را بر انسان واجب ساخت تا هر روز بر یگانگی او اقرار کند و بندگی خود را در برابر آن بزرگ بلند مرتبه به تکرار بیان نماید. نماز را بر انسان واجب ساخت تا او ازخداوند غافل نگردد و هیچ گاه خود را در هیاهوی دنیا تنها نبیند. چقدر خوبه که تنها نیستم چقدر خوبه که دارمت،خدایِ من♡
۵ اون شب تا صبح نخوابیدم صبح که شوهرم رفت سمیرا بیدار شد صبحانه خورد و همش از شوهرم تعریف کرد یهو گفتم اره مرد خوبیه ولی من خیلی حواسم جمعه گفت یعنی چی؟ گفتم سمیرا قرار نیست کاری که سعید با تو کرد و با من بکنی از خونه من برو بیرون و دیگه هیچ وقت یاد من نیافت گفت من جایی ندارم برم اگر با شوهرت گرم گرفتم بخاطر اینه که منو بیرون نکنه با عصبانیت بهش گفتم یعنی حاضری هر کاری بکنی که موضعت حفظ بشه؟ از اینجا برو بیرون دیگه م برنگرد اگر از ادعات کم کنی شوهرتم سر به راه میشه اون روز سمیرا رو به زحمت بیرون کردم وقتی رفت شوهرم اومد خونه سراغش رو گرفت منم گفتم که سمیرا بهم گفته تو قصد داشتی باهاش خیلی صمیمی بشی و پیشنهاد بدی بهش دادی بعدم گفت فکر نمیکردم شوهرت بهم پیام بده که وقتی زنم خوابه بیام اتاقت شوهرم رنگش پرید پیامهاشون رو نشونم داد تمام پیامهای سمیرا قربون صدقه بود و شوهرم فقط گفته بود اهان باشه از سمیرا متنفر شدم و کاری کردم که شوهرمم متنفر شد و البته نشست سرجاش، سمیرا هم برگشت سر زندگیش سعیدم شنیدم که ادم شده و دارن زندگی میکنن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ روزمان را 💖 امروز هم‌ نعمت‌ خداست 💖 💖 قــــدرش‌ را بـــدانــیــم💖 ☀️ صفحه‌ امروز: ۳۴۸ ☀️ سوره مؤمنون آیه ۹۰-۱۰۴
۱ من بابام بی پول و ندار بود کارگری میکرد و از همین کار گری ی خونه کلنگی برامون گذاشته بود که هر چند وقت یکبار ی جاش تعمیر میخواست اما بازم بهتر از هیچی بود سه تا خواهر داشتم خواهر بزرگم رو با کارگری و بدبختی شوهر دادم ی روز داشتم تو تعمیرگاه دوستم ماشین تعمیر میکردم دیدم ی دختر خانم اومد ماشینش خراب بود و براش تعمیر کردم بهم گفت ازت خوشم میاد و شماره ش رو بهم داد اما من زنگ نزدم‌ پول لباسای تنش از پول دیه کل خانواده منم بیشتر بود چند روزی گذشت که اومد در مغازه گفت چرا زنگ نزدی گفتم برو خانم من بدبختم بیچاره م کارگرم تو دختر پادشاهی و من گدام‌ گفت من اگر دنبال پول و موقعیت بودم میومدم سراغ تو؟ من ازت خوشم‌ اومده بهم زنگ بزن وقتی رفت منم وسوسه شدم که بهش زنگ بزنم و زدم
۲ خیلی خوش برخورد بود و میگفت عاشقم شده میگفت منو دوس داره من کجا و اون کجا، بهش گفتم حالا ی مدت با هم هستیم تا خسته بشی گفت من ازت خسته نمیشم و رابطه ما هر روز بهتر میشد و گاهی باهم بیرون میرفتیم کارتش رو میداد به من میگفت حساب کن ی روز تو ماشینش بودیم و من داشتم رانندگی میکردم که گفت چرا نمیای خواستگاری من؟ گفتم‌چی من؟ گفت اره بیا خواستگاریم نگران بابامم نباش حرف حرف منه و هر چی بگم قبول میکنه حقیقتش خیلی جا خوردم و گفتم باشه میام اصلا باورم‌نمیشد هماهنگ کرد که مامانم زنگ بزنه و خواستگاریش کنه مامانم که زنگ زد اونام موافقت کردن من فکر میکردم همش شوخی و بازیه و باورم نمیشد ولی وقتی رفتیم خونشون خیلی گرم برخورد کردن