eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ ۱۸ سالم بود بعد از گرفتن دیپلم دوست داشتم درسم رو ادامه بدم اما چند تا خواستگار داشتم که یکی از همشون سمج‌تر بود هیچ جوره بیخیال من‌ نمیشد قد بلندی داشت و حسابی لاغر بود انقدر که لباساش به تنش میرقصید، به خاطر ریش بلندی هم که گذاشته بود و شبیه بیمارها بود اسمش مجید بود پدرم زیاد تو قید وبنده تحقیق نبود و میگفت به تحقیق ربطی نداره به اینده ازدواج کلا بابام تو قید خانواده نبود. سپرد به خودم اون زمان کلاس گلدوزی و خیاطی میرفتم مجید پشت سرم میومد تا وارد آموزشگاه بشم بعد از تعطیلی هم دوباره دنبالم می اومد. نه حرف می‌زد نه نزدیک می شد هیچی نمیگفت و کاری بهم نداشت کم کم محبتش تو دلم جا شد ازش خوشم اومد به پدرم گفتم جواب من به مجید مثبته. دایی کوچیکم مخالف بود اومد خونمون و کلی باهام حرف زد که تو زیبایی، اون نیست بعد از یک مدت تو ذوقت میخوره اصلاً این پسره قیافش داره داد میزنه که معتاده گفتم اون فقط لاغره، زیبایی هم ماندگار نیست بهم‌گفت این مرد زندگی‌نیست ولی قبول نکردم وقتی دید پای انتخابم هستم‌ دیگه حرفی نزد
۲ مجید دستش خالی بود من بهش گفتم‌ که نیازی نیست خودتو به سختی بندازی با هرچی داریم مراسم میگیریم با مراسمات خیلی کوچیکی عروسی کردم و به خونه بخت رفتم. فقیر بودیم هیچی نداشتیم ولی خیلی دوستش داشتم. مجید هرجا می رفت کار پیدا نمی‌کرد خانواده هامون هم توان مالی کمک کردن به ما رو نداشتن. وقتی فهمیدم باردارم خیلی ناراحت شدم دیگه با این فقر ی بچه رو چه جوری بزرگ میکردم اما مجید خوشحال بود نمی تونستم بشینم تا کسی برای من کاری کنه شروع کردم به خیاطی کردن برای مردم اما تازه کار بودم و کسی اعتماد نمیکرد بهم پارچه بده مشتری هام خیلی کم بودن مجید گفت اگر یه وام بگیرم میتونم تاکسی بخرم کار کنم فقط ضامن نداریم رفتم خونه عمو وسطیم که کارمند بود با کلی التماس راضیش کردم ضامن مجید بشه وام رو گرفتیم و ماشین خریدیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👊هروقت خواستید ایران را به حمله‌ی نظامی تهدید کنید، این صحبت‌ها را چندبار گوش بدید🇮🇷💪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داریم به لحظات دشمن شکن راهپیمایی نزدیک میشیم 🇮🇷✌️
🔵۱۰۰ توحید در جمعه های ماه رجب 💠پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: 🔹هر کس در روز جمعه ماه رجب ۱۰۰مرتبه سوره قل هو الله احد بخواند برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند. 📚 مفاتیح الجنان /اعمال ماه رجب
عجائب سوره قدر در جمعه ▫️ حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام: خدا در روز جمعه هزار نفخه رحمت دارد كه به هر بنده‏اى هر چه خواهد بدهد و هر کس بعد از عصر روز جمعه صد بار إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ بخواند خدا آن هزار (نفخه رحمت) و مانند آن را به او ببخشد. 📚 أمالي شیخ صدوق ص ۶۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهمیت کارهای خیر و هدیه کردن ثواب آن به اموات حتی یک صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اثر ذکر بر زندگی ما،حتما ببینید 🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻یک شبهه رایج مگه خدا نمیگه لا‌اکراه فی الدین، پس چرا این‌همه احکام اجباری داره اسلام، مثلا حجاب یا چیزای دیگه پاسخ دکتر غلامی را بشنوید ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
۳ با به دنیا اومدن پسرم وضع زندگیم بهتر شد اما دوام نداشت همش ی جای کار میلنگید مجید کار میکرد ولی نمی رسوند.می گفت مسافر نیست خرج ماشین بالاست یا گاهی میگفت مسافر کمه و تاکسی زیاد. همش رو بنزین میزنم و چیزی برای خودم‌نمیمونه از صبح می رفت تا آخر های شب می اومد. با خودم میگفتم محسن داره تمام تلاشش رو میکنه ولی کم درآمده پس باید با شرایطش بسازم اگر کار‌نمیکرد میشد ایراد بگیرم ولی داره کار میکنه، یک دست لباس مهمونی داشتم هر عروسی که دعوت می کردن اون رو می‌پوشیدم همین باعث شده بود تا انگشت نمای فامیل هم‌بشم دیگه مسخره م میکردن و میگفتن تو هیچی نداری بپوشی اما فقط تلاش مجید برام مهم بود این بود که به خاطر ما تلاش می‌کرد پس‌من نباید اذیتش میکردم، پسرم هفت ساله شد که متوجه شدم باردارم دخترم به دنیا آمد و روز به روز وضع ما بدتر میشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانه شخصیت چیه!؟ مثالی ساده از امیرالمومنین علیه السلام👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان شاه اصلا تورم نبوده، همه چی ثابت بوده! فقط اینکه داره این گزارش و میده ....
۴ اگر کمک‌های کم و گاه و بیگاه پدرم نبود از گرسنگی می مردیم مجید عملا هیچ پولی خونه نمیاورد، یک روز دایی کوچیکم اومد خونمون گفت یک پسر دم بخت داری یک دختر سیزده ساله.‌ کی میخوای به فکر زندگیت باشی تا کی باید حماقت کنی؟ گفتم مجید داره زحمت میکشه روزگار براش نمیچرخه خب چیکار کنه، گفت نه خانوم اعتیاد اجازه نمیده به شما برسه ۲۰ ساله سرت رو کردی زیر برف پاشو ببرمت بالاسر مجید که ببینی از اون ماشینی که قسطش رو هم ندادید داره چه استفاده ای می کنه دلم نمیخواست برم دوست نداشتم دل محسن رو بشکنم ولی با عمو همراه شدم راست میگفت محسن با دوست ها تو ماشین در حال مواد کشیدن بود وقتی دیدمش دنیا دور سرم‌چرخید
۵ وقتی فهمیدم ۲۰ سال من کنارش زجر کشیدم و فقرو تحمل کردم اون بهم دروغ گفته و تمام درآمدش رو خرج اعتیادش کرده از اینکه انقدر احمق بودم حالم بد شد حالم بد شد از حماقتی که بیست سال همراهم بود و هرچی اطرافیان به من گفتند علت سر و ریخت مجید اعتیاد شه باور نکردم.‌ بهش گفتم باید طلاقم رو بدی گفت باشه اما پول ندارم مهریه بدم. دلم میخواست یکی من رو بکشه که ۲۰ سال از عمرم رو کنار یک آدم معتاد دروغگو گذرونده بودم و متوجه نشده بودم. مهریه‌م رو بخشیدم و طلاقم رو گرفتم با کمک خیریه دختر بزرگم رو شوهر دادم الان با دختر کوچکم زندگی می کنم تو یک‌فروشگاه بزرگ فروشندگی می‌کنم. مجید گاهی به بهانه دیدن دخترش میاد دیدنمون ولی من دیگه خام محبت هاش نمیشم و گول نمیخورم
۱ خاستگاری به اسم حسین داشتم،پسرخوش تیپ و مومن و تحصیلکرده با همه ی شاخصه های یه مرد خیلی عالی.که پدرش بیمار دیالیزی بود و مادرش قلبش رو به تازگی عمل کرده بودند و هردو نیاز به کمک و توجه تنها پسرشون داشتند روزی رو که به مادرم اعلام رضایت کردم، خونه رو روی سرش گذاشت و گفت میخوای تا اخر عمر پدرومادر علیلش وبال زندگیت باشن؟بعد هم گفت خودش همون‌ روز اول بهشون جواب منفی داده.برای من این مدل سختیهای زندکی مهم نبود مهم ایمان و اخلاق همسر بود.از دست مادرم و افکارش عصبانی بودم و جز سکوت چاره ای نداشتم. گذشت تا خاستگار دیگه ای اومد داماد مادرش رو سالها پیش از دست داده و پدرش تجدید فراش کرده بود، مادرم معتقد بود پدرش پولداره و پیر و از کار افتاده و مریض نیست تازه سرگرم زندکی با همسر دوم و بچه هاشونه پس زندگی بی دغدغه ای خواهم داشت. ۱
🔥 چشم چران و فراهم آورنده زمینه چشم چرانی @sulook