#اشتباه_محض ۱
نوجوون که بودم عاشق پسر خاله م حمید شدم چندسالی از من بزرگتر بود شب و روزم با یاد اون میگذشت تا اینکه خاله م خبر داد که برای پسرش زن گرفته و ماهم باید بریم مراسمات عروسی و عقد و این چیزا برای من خیلی سخت بود که برم به مراسم عروسی کسی که دوسش دارم ولی چاره ای نبود، تو عروسی یکی از اقوام دور منو دید و برای پسرش پسندید چند وقت بعدش خبر دادن برای خواستگاری و پدرمم اجازه داد اومدن، چون هیچ ایرادی نداشت که بگم نه مجبور شدم جواب بله بدم فوری هم عروسی گرفتن همسرم خیلی بود و مهربون هر کاری میکرد که بهش توجه کنم اگر کم محلی میکردم میذاشت پای کم سنی م یا دوری از مادرم اما من هنوزم حواسم به پسرخاله م بود
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#اشتباه_محض ۲
تا اینکه فهمیدم باردارم و بچه م بدنیا اومد خبر رسید که پسرخاله م با زنش به مشکل خورده و میخوان جدا بشن منم سر ناسازگاری گذاشتم و به خونه بابام رفتم همسرم میذاشت پای افسردگی بعد از زایمان و اومد دنبالم خبر رسید که پسرخاله م رفته سرزندگیش منم با ناامیدی برگشتم خونه خودم شوهرم هر روز مهربونتر و عاشقتر از قبل بود اما من کور بودم تا اینکه ی روز رفتم خونه مامانم و خاله م و پسرشم اومدن اونجا پسرخاله م اعتراف کرد که اشتباه کرده با اون زن ازدولج کرده میگفت همیشه دعوا داریم و زندگیمون اصلا قشنگ نیست و من خسته م میگفت میخوام طلاقش بدم توام طلاق بگیر ازدواج کنیم این حرفها منو برد به ابرها انقدر خوشحال شدم که باهم شماره رد و بدل کردیم و بهم پیام میدادیم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#اشتباه_محض ۳
رابطه مون انقدر صمیمی شد و هر روز و هر لحظه بهم پیام میدادیم تا اینکه ی روز اومد خونه م و اونقدر بهم نزدیک شد که خودمم باورم نمیشد دیگه کارمون شده بود شوهرم که نبود بهش خبر میدادم بیاد پیشم، کم کم بهش گفتم چرا طلاق نمیگیری که هی دست به سرم میکرد و بهانه میاورد بهش گفتم دیگه حق نداره بیاد خونه م تا وقتی که طلاق بگیره، همزمان متوجه بارداریم شدم پسرخاله م میگفت بچه اونه و پسرمم وقتی بدنیا اومد شباهت خاصی به پسر خاله م داشت بعد از زایمان همش میگفت اگر دورم کنی از خودت به همه میگم که این بچه از منه هر جایی هم که مارو میدید خیلی پسرمو تحویل میگرفت از ترس صدام در نمیومد اگر بابام یا شوهرم میفهمیدن اتیشم میزدن اونم از این موضوع سو استفاده میکرد تازه پرده ها کنار میرفت برام محبت های شوهرم به چشمم میومد و از خودم متنفر میشدم که بهش خیانت کردم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#اشتباه_محض ۴
میخواستم رابطه رو کم کنم ولی پسرخاله م نمیذاشت با ی گوشی همش بهم پیامای ناجور و عاشقانه میداد و منم پاک میکردم دیگه دنبال این بودم که رابطه م با شوهرم خوب بشه اما استرس وجود پسرخاله م نمیذاشت، تا اینکه ی روز پسرخاله م همسرش و رها میکنه و میره خارج از کشور زنشم گوی و پیدا میکنه و میره خونه بابام، ابروم رفت بابام میخواست سرمو ببره و شوهرمم باهاش همکاری میکرد هر جوری میشد از خونه فرار کردم و رفتم خونه یکی از اقوام کلی سرزنشم کرد و گفت نباید اینکارو میکردی پگفت پسرخاله م زنشو اذیت میکرده و چون بهش خیانت میکرده زنش میذاشته میرفته گفت اشتباه کردی هم زندگی خودتو خراب کردی هم بچه هات رو اون زن هم خیانتا و اینکه شوهرش رفته رو میندازه گردن تو
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#اشتباه_محض ۵
باورمنمیشد ولی این فامیلمون هم جام و به بابام لو داد خداروشکر تونستم فرار کنم خبر رسید که شوهرم رفته از بچه ها ازمایش دی ان ای گرفته و شکر خدا هر دو از همسرم هستن، منو غیابی طلاق داد و بابامم گفت دختری به نام من نداره من الان توی خونه فحشا زندگی میکنم و شب و روز پشیمونم فقط دلم میخواد بچه هام رو ببینم اما میدونم که نمیشه خوشبختیم رو سر هوس از دست دادم از خدا میخوام کمکم کنه از اینجا نجات پیدا کنم و به بچه هام برسم اگر این تنبیه برای منه دیگه کافیه احساس لجن بودن دارم
#پایان.
❌کپی حرام ⛔️