eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
7.2هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدتی بود زندگی خواهرمو پسرش، زندگی همه مون رو تحت الشعاع قرار داده بود و همیشه دچار استرس و نگرانی بودیم، یه روز سراسیمه اومد خونمون و گریون گفت دیشب پسرش عماد دوباره دیر به خونه اومده و اینبار باباش باهاش بدجوری بحثش شده و دوسه تا کشیده هم بهش زده و همون لحظه عماد هم از خونه زده بیرون و حالا که شش غروب بوداز دیشب دیگه ازش بیخبر مونده،نگران بود که نکنه بلایی سر خودش اورده باشه،این چندمین باز بود که عماد و پدرش به جون هم افتاده بودند، وهربار باباش از خونه بیرونش میکرد،چند بار پدرم با داماد محترم صحبت کرد تا بهش بفهمونه این روشها برای تادیب یه پسر هفده هجده ساله درست نیست و هربار قول میداد دفعه بعدی خوددارتر عمل کنه اما هربار گند میزد.و این بار هم از همون دفعات بود،خواهرم گریون و شوهرش هراسون،میگفتند اولین باره مدت زمان طولانی بیرون مونده،پدرم خیلی جدی با شوهر خواهرم دعوا کرد و گفت به محض برگشتن عماد اون رو به خونه ی خودمون میبره و اجازه نمیده برگرده به خونه ی خودشون. ❌کپی حرام ⛔️
اما تا یک هفته خبری از عماد نشد،فقط تو این فاصله یبار به مادرش زنگ زده بود و گفته بود حالم خوبه و یه دنیای جدید برای خودم میسازم پس دنبالم نگردید و سریع قطع کرده بود. از وقتی گم شده بود خواهرم و شوهرش و پدرو مادرم یه چشمشون اشک بود و یه چشمشون خون. همه جارو گشته بودند و هنوز پلیس هم هیچ ردی ازش پیدا نکرده بود. پلیس گفته بود چون خودش نمیخواد برگرده کار سختتر شده. اما خونواده م و همه ی اقوام نا امید نشدند و از هیچ تلاشی برای پیداشدن عماد کوتاهی نمیکردند، یک هفته شد یک ماه و دیگه کم کم داشتیم نا امید میشدیم که از پاسگاه خبر دادند عماد پیدا شده و بیمارستانه،. سراسیمه خودمون رو به بیمارستان رسوندیم و عماد رو اش و لاش و با دست و پای شکسته و سر و صورت زخمی دیدیم. از طرفی از اینکه از زنده بودنش مطمین شده بودیم خوشحال بودیم و از طرفی دیدن حال و روزش قلبمون رو تحت فشار قرار میداد. ❌کپی حرام ⛔️
پس از مدتی فهمیدیم عماد در تمام مدتی که از خونه بیرونش میکردند با مردی دوست شده بوده و اون شخص به عماد قول داده بوده در قبال انجام کاری اونقدر بهش پول بده که بتونه در خارج از کشور زندگی جدیدی شروع کنه و قول همکاری برای خروج غیر قانونی هم بهش داده بوده. وقتی فهمیدیم اون کار محول شده بهش چی هست دوباره دنیا به چشممون تیره و تار شد طوری که خواهرمو پدرو مادرم ارزوی مرگ عماد رو میکردند، اون مرد که ظاهرا ادم پولدار اما روانی و جنایتکاری بوده از عماد خواسته بوده نامزد سابقش که ازش طلاق گرفته رو گول بزنه و طبق نقشه ای که براش کشیدند ابرو و حیاش رو ببرند و ازش فیلم بگیرند و در فضای مجازی پخش کنند.اما ظاهرا اون دختر برای رهایی از دست این دو نفر حاضر شده خودش رو با ضربات چاقو بکشه و عماد با دیدن اون صحنه تازه به خودش اومده و خواسته چاقو رو ازش بگیره که پاش روی خون های ریخته شده روی سرامیک ها سر میخوره و بیهوش میشه، ❌کپی حرام ⛔️
وقتی به هوش میاد، با جنازه ی اون دختر مواجهه میشه و میفهمه اون مرد فرار کرده که موقع فرار از اون ویلا بخاطر درهای قفل شده میخواد از تراس فرار کنه که دوطبقه رو میفته پایین و به این شکل زخمی و دچار شکستگی میشه.و یک روز بعد صاحب ویلا وقتی به ویلا برمیگرده با عماد زخمی و آش و لاش و جنازه ی اون دختر بی گناه روبرو میشه و فورا با پلیس تماس میگیره. عماد با اینکه زخم ها و شکستگی هاش خوب شدند اما تبدیل شد به یه ادم افسرده و روانی،با دیدن پدرش شروع به فحاشی و خودزنی میکنه با دیدن مادرش گریه و خودزنی با دیدن بقیه ی اعضای خانواده فقط خودزنی.مدتهاست با دوز بالای داروها تونسته با خودش کنار بیاد ولی همچنان یه ادم افسرده ی خنثی ست. یبار که برای مادرش درد دل کرده گفته، شبهایی که از خونه بیرونش میکردند تو خونه ی اون مرد تا صبح فیلمهای پورن میدیده وقتی قرار بوده بخاطر پول اون دختر رو بی حیثیت کنه و فیلمش رو همه جا پخش کنه فکر میکرده میتونه با یک تیر دونشون بزنه و ابروی پدرش رو هم ببره و انتقامش رو ازش بگیره. ❌کپی حرام ⛔️
اما با دیدن وضعیت اون دختر که بخاطر حفظ عفت و حیا خودش رو میکشه تازه از خواب غفلت بیدار میشه و میفهمه چه غلطی داره میکنه،تازه یادش میاد خدایی وجود داره انسانیت و وجدانش بیدار شده و یادش میاد برای انتقام و خلاصی از دست پدر بی عاطفه و بی انصافش نباید دست به چنین کاری میزده. عماد با این کارش نه تنها پدرش بلکه همه ی خانواده رو بدنام کرد. اون مرد فرار کرد و دست قانون بهش نرسید هنوز پرونده ی عماد توی دادگاه بازه و حکمی براش صادر نشده. خواهرم و شوهرش به اندازه ی بیست سال پیر شدند . خواهرم میگه نمیدونم دعا کنم پسرم حالش خوب شه و ازین وضعیت خارج بشه یا بخاطر ترس از حکم دادگاه دعا کنم تو همین وضعیت بمونه . اما مادرم تنها دعایی که میکنه در چند جمله خلاصه شده. خدایا انی من و عزیزانم رو به خودمون وامگذار،خدایا هرچه خیر و صلاح و حکمت خودت هست برامون رقم بزن و شرایط جبران خطاهامون رو برامون فراهم کن و از گناهانمون در گذر. ❌کپی حرام ⛔️
یک شب پدرم وقتی شاهد عذاب کشیدن عماد بود یقه ی شوهر خواهرم رو گرفت و حسابی از خجالتش در اومد بهش میتوپید و میگفت مسبب همه ی بدبختی های این بچه تویی اگه اون رو تو اون سن از خونه بیرونش نمیکردی با یه مرد غریبه ی نا مسلمون اشنا نمیشد که به منجلاب بدبختی گرفتار بشه. شوهر خواهرم خودش رو میزد و میگفت من قصدم ادب کردن این بچه بود اونقدر اعصابم خورد میشد که اگه خونه میموند با زبون درازی هاش ممکن بود خودم خفه ش کنم. تو این ماجرا شوهر خواهرم و خود عماد مقصر اصلی هستند ،اگه اون عماد رو بیرون نمیکرد با اون مرد اشنا نمیشد و اگه عماد کمی به خودش مسلط میبود میفهمید برای نجات خودش نباید قصد بی ابرو کردن اون دختر بی گناه رو میکرد.هر دوی اونها چوب بی وجدانی و بی انصافی شون رو خوردند ❌کپی حرام ⛔️