❌ مبالغه و تقدس تراشی برای مثنوی
👈 مولوی چنان برای کتاب خود تقدس و ارزش قائل است، که صراحتا تعریفی عصمت آمیز از آن ارائه میدهد. وی مثنوی را: «اصول اصول اصول دین و فقه الله الاکبر و شرع الله الازهر و برهان الله الاظهر» میداند! عنوانهای بلند و مقدسی که فقط شایسته کتب آسمانی و سخنان معصومین علیهماالسلام است. البته وی به همین مقدار کفایت نکرده است. بلگه گامی فراتر نهاده و مدعی میشود که مثنوی حقِ محض است و هیچ باطلی در آن راه ندارد و آیه «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» و همچنین آیه «لا یمسه الا المطهرون» را در وصف کتاب خود میگوید. لذا کتاب خود را در کنار کتب آسمانی میآورد و آن را از هر باطل و لغزشی منزه میداند!
💢 در کتاب مناقب العارفین که شرح حال مولوی و همفکران اوست و توسط یکی از مریدان و نزدیک به زمان حیات او نوشته شده، در این زمینه داستانی عجیب و تأسف باری نقل شده است:
«روزی سلطان ولد فرزند مولوی گفت: یکی از یاران به حضرتِ پدرم شکایتی کرد که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا «قرآن» گویند؟ من در جوابش گفتم که مثنوی تفسیر قرآن است. پدرم لحظه ای خاموش شد و سپس فرمود: ای سگ، ای خر، ای غر خواهر (دشنامی ناموسی)، چرا مثنوی قرآن نباشد حال آنکه در ظروفِ حروفِ انبیاء و اولیاء جز اسرار الهی مندرج نیست و کلام خدا از دل پاک ایشان بر زبانشان روان است. خواه سریانی باشد، خواه عربی، خواه سبع المثانی خواه عبری»
📗 مناقب العارفین، ص ۲۹۱
✅ همانطور که مشاهده کردید، مولوی خود را همپای انبیاء و حامل اسرار الهی میداند و کتابش را نیز شامل علوم و اسرار الهی میداند. این در حالی است که مثنوی شامل دهها حدیث تحریف شده و جعلی میباشد (که دکتر زرین کوب در کتاب «سِرِ نی» تعدادی از این احادیث و مطالب بی پایه را ذکر کرده که ما نیز بخشی از آن را خواهیم آورد) و نیز شامل تجلیل از صحابه معلوم الحال و داستانهای دروغ و بی اعتبار درباره سران تصوف است. شاید برخی با سخنان مولوی و همسان کردن مثنوی با قرآن متعجب شوند. اما این امر در میان صوفیه رایج و طبیعی است. زیرا آنان معتقدند که سالک پس از طی مراحلی، آنقدر بالا میرود که فنای فی الله میشود و خدا در آن حلول میکند و هرچه میگوید سخن خداست! بنابراین سخن و اراده و اعمال او همه از ناحیه خداست (العیاذبالله). لذا مدعی هستند که خطا و اشتباه در مرشد و پیر طریقت راه ندارد. مولوی در دفتر پنجم مثنوی میگوید:
کان دعای شیخ نِی چون هر دعاست
فانیست و گفتِ او گفت خداست.
همچنین مولوی برای اینکه مریدان و شنوندگانش او را متهم به کفر و یاوه گویی نکنند، حالاتی از سران اقطاب تصوف پیش از خودش را ذکر میکند، تا هم زمینه ای برای پذیرش مخاطب باشد و هم نگویند مولوی اولین نفری ست که این مطالب را گفته است. لذا ادعا میکند که بر #بایزید بسطامی وحی نازل میشده و بر لوح محفوظ و تولد #ابوالحسن_خرقانی آگاهی داشته است و میگوید اینکه صوفیان وحی الهی را وحی دل مینامیده اند، بخاطر تقیه از عوام بوده، وگرنه این نیز همان وحی واقعی و دور از خطا بوده است:
از پس آن سالها آمد پدید
بوالحسن بعد وفات بایزید
جملهٔ خوهای او ز امساک وجود
آنچنان آمد که آن شه گفته بود
لوح محفوظ است او را پیشوا
از چه محفوظ است محفوظ از خطا
نی نجوم است نه رَمْلست و نه خواب
وحی حق الله اعلم بالصواب
از پیِ روپوش عامه در بیان
وحی دل گویند او را صوفیان.
📙 مثنوی، دفتر چهارم، بخش ۶۹
🌐کانال تخصصی فرق و ادیان🌐
جهت عضویت بر روی لینک زیر کلیک کنید.👇
@adyanuniv
💠آزادی از قید بندگی در کلام صوفیان
🔸بعضی از سران صوفیه برای رسیدن به مقاصد و لذائذ دنیوی خود، سخنانی کاملا بیاساس و کفرآلود از خودشان مطرح کردهاند که نمونهی آن آزاد کردن خود از قید و بند اسلام و شریعت است.
🔹یکی از این صوفیان، که شطحیات مختلفی از او نقل شده، بایزید بسطامی است که در اینباره گفته: «حق به من گفت همه بندهاند جز تو »[1]
♻️این در حالی است که در تشهد قبل از شهادت به رسالت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) شهادت به بندگی او میدهیم و میگوئیم «اشهد ان محمدا عبده و رسوله» و لازمهی این حرف بایزید این است که اولاً از قید بندگی آزاد شود و ثانیاً از نبی مکرم اسلام بالاتر باشد.
📚پینوشت
1.بقلی شیرازی، روز بهان ، شرح شطحیات ، تصحیح و مقدمه : هنری کوربن ، تهران ، طهوری ، 1389 هـ ش ، چاپ ششم، ص 95
#نقد_تصوف
#شریعت_گریزی
#بایزید
🔰 @adyanuniv 🔰
💠افسانه همراهی بایزید با امام صادق (ع)
🔸عدهای معتقدند بایزید بسطامی از یاران امام صادق (علیه السلام) بوده و از تعالیم آن حضرت بهرهمند شده است.
🔹عطار نیشابوری به این مطلب اشاره کرده و میگوید:
«بایزید بسطامی بعد از این که علوم را فرا گرفت، وارد عرفان شد و برای اینکه عارف کامل شود، لازم دانست که به خدمت عرفای بزرگ جهان برسد،
لذا از بسطام خارج شد و مدت سی سال با تحمل گرسنگی و محرومیتهای دیگر به خدمت عارفان بزرگ رسید و در آن مدت 313 استاد را درک کرد که آخرین آنها جعفر صادق (علیه السلام) بود.
هر روز بایزید به حضور آن حضرت میرسید و گفتههای او را به خاطر میسپرد و چشم از وی بر نمیداشت. [1]
🔻داستان ذکر شده در منابع صوفیه نقل شده و وقوع آن ناممکن است. زیرا در صورتی که مدت عمر بایزید 73 سال باشد و خواه وفات وی در سال 234 یا 261 هجری قمری باشد، به هر حال ولادت وی سالها بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) یعنی در سال 148 قمری اتقاق افتاده است.
🔰بنابراین ملاقات آنها ناممکن خواهد بود و این مطلب جز افسانه و داستانسرایی صوفیه نمیتواند باشد.
📚پینوشت:
1. الهامی داود، موضع تشیع در برابر تصوف، مکتب اسلام، قم، 1378، صص 117 و 118 به نقل از: عطار نیشابوری فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج 1، ص 136.
#نقد_تصوف
#عطار_نیشابوری
#بایزید
عضویت در کانال👇
🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰
💠حالات ارباب طریقت
🔰1⃣
❌ فنا
🔸صوفیه برای اهل طریقت سه حالت ذکر کردهاند و در هر حال، سالک وظایف متفاوتی دارد.
🔻از نظر ایشان این حالات از طریق کشف و وجدان است که برای سالک ایجاد میشود و به همین دلیل به مجموع آنها "#مواجید" گفته شده است.
🔰"فناء" حالتی است که در آن هستی مجازی سالک و همه کثرات در پرتو نور الهی محو و نابود میگردد و در این حالت هرچه از سالک شنیده شود، گوینده آن حضرت حق است و علت آن این است که چون هستی سالک در میان نیست و در خداوند محو گشته، به همین دلیل هر آنچه که او بگوید، سخن خداست.
🔹اینگونه است که صوفیان جمله معروف "لا اله الا انا فاعبدونی" و "سبحانی ما اعظم شانی" بایزید را درست میانگارند.[1]
♻️آیا اسلام به ما این سفارش را کرده است که با سیر و سلوک کاری انجام دهیم که از خود بی خود شویم و اعمالی که شریعت ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) بر مسلمانان واجب کرده است را انجام ندهیم؟
📚پینوشت:
1.تهرانی میرزا جوادآقا، عارف و صوفی چه میگویند؟، آفاق، تهران، 1395، ص 80.
#نقد_تصوف
#فنا
#سلوک
#بایزید
عضویت در کانال👇
🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰
💠ترس صوفیه قدیم از کرامت
🔸در حالی که صوفیه امروزی کرامت اولیاء را دستمایه فخرفروشی به غیر مشایخ قرار دادهاند، اسماعیل بن محمد مستملی بخاری از بزرگان صوفیه، معتقد است:
👈«از میان بزرگان تصوف، آنهایی که کرامت را روا میدارند، آن را از کسی روا میدانند که از کرامات چنان ترسد که از بُت. بدان سبب که هر چه بنده با وی بیارامد (آرامش یابد) و آن دون(غیر) حق باشد، وی را از حق ببراند(ببُرد). پس بنده چون کرامات بیند، باید که از مکر و استدراج بترسد و در ادامه به کرامتی از بایزید اشاره میکند که روزی به کرانه دریایی بیامد، دریا لب به لب فراز آورد تا وی بگذرد.
ابویزید چون آن را دید روی به آسمان کرد و گفت: المکر المکر و بازگشت.»[1]
🔰بنابراین صوفیان قدیم برخلاف صوفیان امروزی، از کرامت دوری میگزیدند، زیرا میترسیدند کرامت مکر خداوند باشد یا در طریق استدراج گرفتار شوند.
📚پینوشت:
1. مستملی بخاری اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تهران، اساطیر، 1365، صص 959 و 960.
#نقد_تصوف
#کرامت
#بایزید
عضویت در کانال👇
🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰