31.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال 61 رزمندگان مهریزی
🌷یادکنیدشهداراباذکرصلوات🌷
┄┅─✵🌺🌺✵┄┅─
افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال واتس آپ👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/CUaso7ZB06T4DSpfrgsaig
لینکدعوت به کانال ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
#خاطره🔰(25)
رزمنده آزاده عباس زارع میرک آباد
از آتش بس دو سه روزی گذشته بود ما تصمیم گرفتیم که نمازهایمان را بصورت جماعت برگزار کنیم و چند روزی بدور از چشم نگهبانان نماز را بصورت جماعت برگزار کردیم تا اینکه یکی از روزها عراقیها متوجه شدند و درحالی بود که نماز مغرب را بجا می آوریم. نگهبانان آمدن پشت پنجره ولی برادرها به نماز خواندن ادامه دادند.
🍁🍁🍁
مسئول اردوگاه به سرعت بطرف اطاق فرماندهی رفت و فرمانده را همراه خود آورد فرمانده اردوگاه خطاب به ماگفت نماز جماعت درارتش ما ممنوع می باشد مگر جلوتر به شما نگفته بودیم چرا شما نماز جماعت خواندیدهمه سکوت کرده بودیم و چیزی نمی گفتیم فرمانده که سرگرد بود گفت فردا صبح پدرتان را در می آورم و شما در این آسایشگاه بمدت یکماه بحالت زندانی خواهید بود و از توالت و حمام خبری نیست و غذایتان را کاهش خواهیم داد و آسایشگاه را ترک کرد
🍂🍂🍂
صبح سرگرد به آسایشگاه آمد و چون نمی توانست همه را تنبیه کند برادری را که پیش نمازمان شده بود و عده ای را که پشت سرش نماز خوانده بود و از قبل شناسایی کرده بود بیرون آورد و آنها را با کتک زیادی به زندان انفرادی برد و بعداز آن مابقی را به خط کرد و با کابل بر جان آنها افتاد و ما همه دعا کردن را زمزمه می کردیم و از خدا کمک می خواستیم بلاخره تنبیه تمام شد
🔸🔸🔸
داخل آسایشگاه یک ماه زندانی شدیم و تنبیهات هم خیلی شدیدتر شده بود بعداز هفت روز امام جماعتمان و برادران همراهش که به زندان انفرادی رفته بود به آسایشگاه برگشتند.
🌷یادکنیدشهداراباذکرصلوات🌷
┄┅─✵🌺🌺✵┄┅─
افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال واتس آپ👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/CUaso7ZB06T4DSpfrgsaig
لینکدعوت به کانال ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
#شهیدحسن_زارع_بیدکی (محمدعلی) درتاریخ61/9/5
درمنطقه سردشت
درسن 19سالگی
به شهادت رسیدند
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
حسن خدمت سربازیش را درواحد تکاوران ارتش گذراند❣
اوکه عاشق شهادت بود قبل ازخدمت سربازی با یکی ازدوستانش می رود گلزارشهدا کنار قبورشهدامی ایستد وبه دوستش می گوید عکس من را بگیر دوستش می پرسد برای چی اینجا می گویدمن شهید می شوم واینجا محل دفن من هست❣
آمده بود مرخصی ومی خواست برود جبهه لباس هایش روی جالباسی بود به خواهرش گفت کفن من را بیاور گفتند کفن یعنی چه گفت من شهید می شوم واین لباس ها هم کفن من می شود.❣
🌷یادکنیدشهداراباذکرصلوات🌷
┄┅─✵🌺🌺✵┄┅─
افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال واتس آپ👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/CUaso7ZB06T4DSpfrgsaig
لینکدعوت به کانال ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f