1- #شهید_غلامحسین_دهقان_عصمت_آبادی
2- #شهید_احمد_ایاضی_نژاد
3- محمدرضا حائری
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۶ آذر ۱۳۹۹
۶ آذر ۱۳۹۹
#پوستر |مدافعان
#به_وقت_شهادت
#حاج_قاسم
◽️نیروهای مسلح را برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید..
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۷ آذر ۱۳۹۹
۳۱۳ افلاکی مهریز
#خاطراتی_از_اعزام_تا_اسارت #قست_ششم دوتا سیلی خوردم👋😣 ساعتی که دستم بود را از دستم در آوردن! 😠 سا
#خاطراتی_از_اعزام_تا_اسارت
#قست_هفتم
چشم تان روز بد نبینه اون روز تا دلتان بخواد من کتک خوردم😢
حسابی کتک خوردم, یعنی هر چه بگم کم گفتم، با باتوم و کابل، با مشت و لگد که دیگه حساب نداشت, می زدند😩 دستم را از پشت بسته بودن هر چه می پرسید یک مقدار جواب می دادم یک مقدار جواب نمی دادم یک مقدار دروغ می گفتم خلاصه حسابی کتک خوردم
تو این حالت تشنگی شدیدی بهم دست داده بود گفتم:
تشنمه 💦
یک کتری کنار اتاق بود پر از نفت گفت: بیارید بدید بخورده، وقتی آوردن گفتم این که نفته آب خواستم😠
درحالی که کتک می زدن فحش های بسیار زشت و زننده هم می دادن
یک دفعه دیدم کتری نفت را از پشت سرم خالی کرد روی سر و گردنم
خلاصه اون کسی که مترجم بود به زبان فارسی شروع کرد به حرف زدن که بچه کجایی و چه کار می کنی و داشتم جواب می دادم که یکدفعه دیدیم اون سه نفر که پشت سرم ایستاده بودن باندی که روی دستم پیچیده بودم را آتش زدن💥
دیدم اگر شعله آتش این باند برسه به لباسهام آتش می گیرم به هر مکافاتی بود باند را خاموش کردم
اونا سه چهار تایی ریختن روی سرم و تا آنجا که می شد دوباره کتکم زدن بطوریکه تمام بدنم باد کرده بود سرم اینقدر باد کرده بود و نفت هم ریخته بودن روی اون که دیگه گیج و منگ بودم
خلاصه درب اتاق را باز کردن و گفتن برو همین که آمدم بیرون دیدم یا خدا😨 دو طرف سرباز ایستاده است و هر کسی یه چیزی دستش هست یکی باتوم یکی چوب یکی آهن،
باران آمده بود 🌧
گل و شل زیادی هم شده بود من باید وسط اینها حرکت می کردم بلاخره حرکت کردم و شروع به دویدن کردم و از چپ و راست ضربه بهم می خورد آخرین نفر یک سربازی بود که می خواست مرا بزند سریع دنبالم کرد که یکدفعه دیدم یک ماشین ایستاد🚓
و من سریع خودم را به داخل ماشین پرت کردم
سرباز خواست پا بزند بهم پاش را زد به پا رکاب و پاش زخم شد و اون سرباز از سربازی که توی ماشین نشسته بود خواست مرا بندازه پائین
او قبول نکرد و گفت حالا که سوار شده دیگر رهاش کن...
ادامه دارد....
به روایت: #آزاده_محمدعلی_زارع(غلامعلی)
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۷ آذر ۱۳۹۹
شهادت دانشمند هسته ای کشورمان #محسن_فخری_زاده را به محضر مقام معظم رهبری و ملت شهید پرور ایران اسلامی تبریک و تسلیت عرض می نماییم.
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۷ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🔳#پویش_شمیم_شهادت🔳▪️
به مناسبت شهادت #دانشمند_شهید_محسن_فخری_زاده
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👈بچه های عزیز مهریزی از ۳ تا ۱۲ سال ، یه پویش برا #مهریزیها راه انداختیم ،
به اینصورت که 👆👆#این_شعر_را👆👆 بخونید و به صورت تصویری برا ما ارسال کنید
#کمیته_داوران از هر بازه سنی #یک برگزیده انتخاب میکند و جایزه اهدا میکند
👈بازه سنی ۳ الی ۶
👈بازه سنی ۷ الی ۹
👈بازه سنی ۱۰ الی ۱۲
🔺بچه های زیر ۱۰ سال می توانند شعر را بخوانند و یا لب خوانی کنند
👌همه ویدئو های ارسالی در کانال فرزندان بهشتی بارگذاری میشود و #ویدئوهای_برگزیده در کانال صرفا جهت اطلاع مهریزیها بارگذاری میشود
✔️ویدئو های خود را به ای دی زیر ارسال فرمایید
@khadem_al_hosayn
⏳#مهلت_ارسال_آثار:
تا تاریخ ۱۳۹۹/۰۹/۱۳
💯 والدین محترم ؛ اصل؛ شرکت در پویش هست و زیاد لحن و شعر را سخت نگیرید ، فقط یکم باهاشون تمرین کنید که تلاششون معلوم باشد
🔰فرزندان بهشتی شهرستان مهریز
🔰ستاد فرهنگی کریم اهل بیت ع مهریز
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
🔻ستاد فرهنگی کریم اهل بیت شهرستان مهریز
🔻جامع ترین پایگاه اطلاع رسانی #مهریز😎
https://eitaa.com/joinchat/4093444137C053cc95631
۸ آذر ۱۳۹۹
✅فخر علم
🌷ز علمت لالهای روئید و فخری زاده شد.
▫️#شهید #محسن_فخری_زاده
شهادت: ۷ آذر ۱۳۹۹
#ما_ملت_شهادتیم
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۸ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🎥 سلام بر حاج قاسم
🌷کلیپی بر اساس صوت منتشر نشده #شهید_محسن_فخری_زاده
#شهید_هسته_ای
#شهید_ترور
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۹ آذر ۱۳۹۹
۳۱۳ افلاکی مهریز
#خاطراتی_از_اعزام_تا_اسارت #قست_هفتم چشم تان روز بد نبینه اون روز تا دلتان بخواد من کتک خوردم😢 حسا
#خاطراتی_از_اعزام_تا_اسارت
#قسمت_هشتم
من را بردن تو یه اتاق کوچک سیمانی که 8 نفر دیگه از اسرای ایرانی هم اونجا بودن.
بچه ها به من گفتن:
ما را روزی یه دونه خرما دادن ولی از روزی که من رفتم اونجا دیه همون یک دونه خرما را هم ندادن😔
سه روز دیگه هم هیچی نیاوردن!
بعد از سه روز ما را حرکت دادن طرف یه جایی مثل ساواک !!
بچه ها را سوار ماشین کردن در و دیوارش توری بود و هیچی پیدا نبود.
وقتی رسیدیم اونجا ماشین دنده عقب اومد برابر در ایستاد و سربازها هم دو طرف در ایستاده بودن و شلاق به دست اشاره می کردن که بیائید پائین هرچه می گفت، بچه ها می گفتند ما نمی ریم
گفتم برید پایین میان تو ماشین ما را می زنن توی جای تنگ بدتره😥.
خلاصه یکی یکی اومدیم پائین و بچه ها پا برهنه و زمینها طوری بود که لیز می خوردی یعنی از اوّل سالن که می دویدی تو تا آخر سالن خودت دیگه می رفتی فقط سربازها با شلاق می زدن کسانیکه زخمی بودن، می زدند روی زخم های بدنشون!
خلاصه ما را فرستادن دوباره تو یه اتاق
4 روز دیگه تو ساواک بودیم و سرباز روزی یک بار در را باز می کرد و یه دیس بزرگ را پر از آب گوشت می کرد و می آورد ولی گوشت نداشت☹️ و آب خالی بود و می گفت بچه ها بردارن بخورد نه نونی می دادن نه قاشقی دستمون را تر می کردیم و می گذاشتم تو دهان این همه دست پر از خون و گِل!
نمی گذاشتن کسی دستش را بشوره و من اینجا بعد از مدت 18 روز که هیچ غذایی نخورده بودم تونستم به این صورت این طوری اینجا غذا بخورم😌
بعد از خوابی که درجزیره دیده بودم همچنان گرسنگی زیادی به من دست نداده بود این غیر از یک معجزه چیزی دیگری نبود🌷
خلاصه اینکه روزی یکبار در را باز می کرد بچه ها برن دستشوئی کسی چیزی نخورده بود که بره دستشوئی!!
هرکس هم می رفت آب می خورد و می اومد اگر دو دقیقه تو دستشوئی دیر می کردی با تیپا می افتاد به جون در که بچه ها می گفتن الان شیشه می ریزه پائین
از دم در که می رفتی بیرون باید کتک می خوردی تا بر می گشتیم😒 و اگر معطل می کردیم تو دستشوئی دوباره هم می زد که چرا معطل کردی.
ادامه دارد....
به روایت: #آزاده_محمدعلی_زارع(غلامعلی)
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۱۱ آذر ۱۳۹۹
#شهید_مهدی_زین_الدین:
🔹هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند،
شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند.
شهدا را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات.
🌷شادی روح شهدا صلوات
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۱۳ آذر ۱۳۹۹
#شهید_رضا_رحمانی
در اول مهرماه سال 1358 در کمیته شهرآرا تهران هنگام پاسداری به دست منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌺گلزار شهدای منشاد میعادگاه دوستان و آشنایان با اوست🌺
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🆔 @Aflakian313
۱۴ آذر ۱۳۹۹
✳️ #زندگینامه
#دانشجوی_شهید_رضا_رحمانی
سال 1332 در روستای منشاد دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را در روستای منشاد گذراند. پدرش فردی معتمد بود و به شغل دفتر داری مشغول بود.
از کودکی به یادگیری قرآن و مطالعه کتابهای مذهبی علاقه داشت.
همراه برادر بزرگترش به تهران رفت.
در بحبوحه انقلاب به سربازی رفت. در طول خدمت سربازی با زورگویی های سربازخانه مخالفت علنی کرد و به همین دلیل به زندان افتاد.
پس از خدمت نیز به فعالیت های سیاسی و مبارزه با رژیم ادامه داد و دستگیر شد و به دلیل اینکه مدارک کافی برای محکومتی او وجود نداشت از دست مأموران شاه نجات یافت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف کمیته انقلاب به پاوه و سنندج اعزام شد.
در اول مهرماه 1358 هنگام پاسداری در کمیته شهرآرا تهران به پاسداری مشغول بود از ناحیه سر هدف گلوله منافقین کوردل قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵─
📢افلاکیان؛ کانال خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان مهریز
لینک دعوت به کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2975400005Ccd5653f47f
۱۴ آذر ۱۳۹۹