#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نذر حضرت رباب سلام الله
کاش میآمدی به این خانه
تا به تو عرض احترام کنم
جلوی پای تو بلند شوم
و دوباره به تو سلام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانوادهی من
نذر راهت امامزادهی من
من چه دارم مگر به جز اینها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصهات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
#سعیده_کرمانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
هنوز کودکان تو برای جای خالیات
در انزوای جای جای خانه گریه میکنند
یکایک حروف در کتابها هنوز هم
بدون هر اشاره و نشانه گریه میکنند
چه خوانده چشمهای تو که خیس مانده آستین
میان کوچهها مگر چگونه خوردهای زمین
چگونه باز پا شدی، چگونه بیصدا شدی
که مردها برای تو زنانه گریه میکنند
چه بود سرّ مخفی خسوف چند ماههات
چه بود راز گریه و سکوت گاهگاههات
چه بود راه کودکت، چه شد سپاه کوچکت
که پا به ماهها به این بهانه گریه میکنند
هزار کوه زخم را به دوش میکشیدی و
هزار زھر طعنه را به گوش میشنیدی و
تمام بردبارها، تمام کوهسارها
به پات با تکان تکانِ شانه گریه میکنند
سیاه ماند چهرهاش پس از تو روزگار شهر
پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر
پس از به شانه رفتنت، پس از شبانه رفتنت
برات یاکریمها شبانه گریه میکنند
#سعیده_کرمانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
دستهایم به روی تو باز است، تا زمانی که عمر امان بدهد
چه نیازی به اینکه نامحرم، به تو آغوش رایگان بدهد
پارۀ جان و ساقۀ تُردَم، قد بکش، گل بده، بهاری باش
نکند پاسخ سؤالت را، رنگ و وارنگی خزان بدهد
سر سجاده، زیر چادر من، خانهات را دوباره برپا کن
خانۀ عشق و اعتقادت را، نتواند کسی تکان بدهد
درد دل کن همیشه میشنوم، غم اگر داشتی خریدارم
نگذاری تمسخر دستی، اشکهای تو را نشان بدهد
خانه و خانوادهات اینجاست، ما تو را عاشقانه میخواهیم
نکند نور چشم این خانه، دل خود را به این و آن بدهد
خانه با قلبهای ما گرم است، سر سفره کنار هم شادیم
نفروشی کرامت خود را، بیطمع کی غریبه نان بدهد؟
خانه یعنی وطن عزیز دلم، وطن آغوش مادر است آری!
عاقل آخر نمیتواند که خانه را دست دشمنان بدهد
#سعیده_کرمانی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftangardan_ha
امیدواری در نگاه روشنش پیداست
بر روی لبهایش ندارد غیر حرف راست
وقتی سرش را میگذارد روی زانویم
حس میکنم دامان من بیانتها زیباست
او خاکبازی میکند، من درس میگیرم
دنیای خاکی بازی آدمفریب ماست
سر میکشم فنجانی از چای خیالی را
با چادرم در خانه گاهی خانهاش برپاست
اسباببازیهای خود را زود میبخشد
او دل نمیبندد، همین یعنی دلش دریاست
مهر نماز از دست او در مشت من مخفیست
من این طرف هستم ولی سجادهام آنجاست
هر لحظه از این زندگی را قدر میداند
نه شاکی از دیروز، نه دلواپس فرداست
من در حرم نقاشباشی میشوم با او
یک خط زیارتنامه خواندن واقعاً رویاست
راه توسل را چه استادانه میداند
گاهی نیاز خویش را با گریه باید خواست
از کینه خالی کرده قلب کوچک خود را
دنیای من دنیاست یا دنیای او دنیاست؟
گاهی تبش با یک دعای نور میخوابد
عرفان مگر غیر از همین بیدارخوابیهاست
صد بار برگردم همین تصمیم را دارم
مادر شدن، مادر شدن، مادر شدن زیباست
#سعیده_کرمانی
@Aftabgardan_ha
غزلی برای عزیزی
در عزیزی شبیه جان و تن است
او که گلدانِ ریشههای من است
هویت داده، پرورانده مرا
مثل آغوش مادر است ، زن است
لهجهی لحظهی قشنگ نگاه
اشتیاق نشسته در سخن است
سرخیِ صورت شقایقهاست
مهد اسطورههای کوهکن است
او که جریان گرفته در رگ من
اوکه نزدیکتر ز پیرهن است
در حقیقت نشان او عشق است
نام در من تنیدهاش وطن است
نقشهاش مقتدرترین نقش است
پرچمش آرزوترین کفن است
در کدامین پیاله سهم من است
از شرابی که اینچنین کهن است
در چنین سرنوشت شورانگیز
سهم من حق انتخاب من است
فرق ما با تمام مخلوقات
قدرت انتخاب داشتن است
#غزل
#وطن
#انتخابات
#سعیده_کرمانی
@Aftabgardan_ha