🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_اول
پيشگفتار
اشاره
ظلم و ستم به خاندان رسالت، پس از رحلت پيامبر عظيم الشان اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، از رويدادهاي مسلم تاريخ اسلام است كه نمي توان درباره آن شك و ترديد نمود، محدثان و تاريخ نگاران با تمام محدوديتها و فشارها حقايق را به گونه اي بازگو كرده و از آن حوادث تلخ و دردآور، ياد نموده اند.
شريف مرتضي (۳۵۵- ۴۳۶) مينويسد:
«در آغاز كار، محدثان و تاريخ نويسان اهل سنت آنچه را در اين مورد ميشنيدند به صورت كامل نقل ميكردند، ولي چه بسا بر اشكالاتي در برخي از چيزهايي كه نقل مينمودند واقف گشتند پس از نقل آنها خودداري كردند». [۱].
چه بي مهري بالاتر
از اين كه امام اميرمومنان عليه السلام را به صورت بسيار زننده براي بيعت به مسجد بردند و اميرمومنان در پاسخ نامه معاويه [۲] كه در آن به اين موضوع اشاره كرده بود، چنين مينويسد:
«گفتي كه من بسان شتر سركش براي بيعت سوق داده شدم. به خدا سوگند، خواستي از من انتقاد كني ولي در واقع امر ستودي و خواستي رسوايم كني اما خود را رسوا كردي. هرگز بر مسلماني ايراد نيست كه مظلوم واقع شود. » [۳].
بنابراين، هر نوع شك و ترديد در اين مسائل جز فريب وجدان و اغفال ناآگاهان، چيز ديگري نيست.
اخيرا در يكي از مجلات، مقاله اي پيرامون زندگي حضرت زهرا عليهاالسلام به عنوان «از ولادت تا افسانه ي شهادت» منتشر گرديده و نويسنده سعي نموده بود تا حقايق تاريخي را انكار ورزد و شهادت سرور زنان جهان را به وسيله ي عاملات خلافت، افسانه پندارد.
خوشبختانه- پس از انتشار آن- از طرف برخي از موسسات، پاسخ بسيار متقن و روشن- ولي موجز- به آن داده شد، در نتيجه مشت نويسنده باز شد، ولي در اين رساله، مدارك بيشتري ارائه شده و موضوع، حالت تواتر به خود گرفته است.
با اين همه ما نيز معترفيم كه در اين رساله نيز اجمال، جاي تفصيل را گرفته و تشريح حوادث تلخ و جانسوز پس از سقيفه در خور كتابي گسترده است و هرگز در يك يا دو مقاله نمي گنجد.
#خانههاي_رفيع ▪️🔹
قال الله تعالي:
«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالغُدُوِّ وَالْأَصَالِ). [۴].
« (اين چراغ پر فروغ) در خانههايي قرار داد كه خداوند اذن فرموده، ديوارهاي آن را بالا برند، خانههايي كه نام خدا در آنها برده ميشود و صبح و شام در آنه تسبح او ميگويند».
بحثهاي آينده به روشني ثابت خواهد كرد كه بيت فاطمه عليهاالسلام از مصاديق روشن اين آيه ميباشد كه احترام و تكريم آن وظيفه ي هر مسلماني است، ولي متاسفانه اين بيت پس از در گذشت پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم مورد هتك قرار گرفت.
اين رساله با مصادر و مدارك قطعي، واقعيت هتك حرمت خانه ي آن حضرت را روشن ميسازد به گونه اي كه براي هيچ دير باوري، جاي شك و ترديد باقي نمي ماند.
📚 منابع:
[۱] الشافي ۳/ ۲۴۱، تحقيق سيد عبدالزهراء حسيني؛ تلخيص الشافي ۳/ ۷۶.
[۲] متن نامه ي معاويه را ابن ابي الحديد در شرح خود، ج ۱۵، ص ۱۸۶
نقل كرده است.
[۳] نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه ي ۲۸.
[۴] نور/ ۳۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#جامعه ي اسلامي #پس از شهادت #رسول خدا ▪️🔹▪️
#بخش_دوم
اشاره
درگذشت پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم جامعه اسلامي را در بوته ي امتحاني بزرگ قرار داد و پايههاي ايمان و تسليم و پذيرش افراد را نسبت به اصول و فروع اسلام، كاملا آشكار ساخت، در آن برهه ي حساس از تاريخ، عقدهها و كينههايي كه در نهانگاه خوف از مقام رسالت، پنهان شده بود، عيان گشت و روشن گرديد كه اسلام خواهي گروهي از مهاجر و انصار، به هدف نيل به يك رشته مقامات و مناصب دنيوي انجام گرفته است و آنان، دين خدا را تا آنجا پذيرا هستند كه با منافع دنيويشان در اصطكاك نباشد.
پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، جامعه اسلامي را دو خطر بزرگ، از داخل و خارج، تهديد ميكرد: از يك طرف حزب نفاق و ستون پنجم به شدت در صدد ايجاد
فتنه و آشوب در داخل بود تا نظام از درون فروريزد، لذا ابوسفيان- موقعي كه امام، جسد مبارك پيامبر را غسل ميداد- در خانه ي امام را زد و گفت دست خود را بده تا با تو به عنوان خليفه ي مسلمين بيعت كنم و هر نوع مخالفت احتمالي را با نيروي قبيله ي خود سركوب سازم! امام كه از نيت سوء او آگاه بود، دست رد بر سينه ي نامحرم زد و فرمود:
«واللَّه ما أردتَ بهذا إلّا الفتنه، و انّك و اللَّه طال ما بغيتَ الإسلام شرّاً، لا حاجة لنا في نصيحتك». [۵].
«به خدا سوگند تو هدفي جز ايجاد فتنه و آشوب نداري و پيوسته براي اسلام خواهان شر و بدي بودي، ما را به خير خواهي نيازي نيست! ».
از طرف ديگر، احتمال حمله روميان قوت ميگرفت، زيرا در اجراي فرمان پيامبر كه دستور داده بود ياران او هر چه زودتر مدينه را به عزم سرزمين روم (شام كنوني) ترك كنند، عمدا تعلل شده بود و اين در حالي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در بستر بيماري،
سر باز زنندگان از اين فرمان را مشمول نفرين خود قرار داده بود:
«جَهِّزُوا جيشَ أُسامَة، لَعَنَ اللَّهُ مَن تَخَلَّفَ عَنْه». [۶].
«سپاه اسامه را آماده حركت سازيد، متخلفان از آن از رحمت خدا دور باشند».
گذشته از اين، روح ياغيگري در برخي از قبايل عرب زنده شده و ميخواستند به عناوين گوناگون از زير چتر حكومت اسلامي بيرون آيند تا از هر نوع پرداخت زكات و غيره خود داري كنند.
در چنين شرايط خاص و
سرنوشت ساز، اما چاره اي جز مماشات با كودتا گران و اغماض از بيعتي كه با او در سرزمين غدير انجام گرفته بود، نداشت و اگر بر حفظ حق مسلم خود اصرار ميورزيد چه بسا منويات حزب نفاق و دشمن خارجي جامه ي عمل ميپوشيد، لذا ناچار شد در مقابل قانون شكنيها و خلاف كاريها مماشات كند و جلو فتنه ي بزرگي را بگيرد. چنانچه خود اميرمومنان در سخنانش به اين نكته اشاره دارد:
«فامسكتُ يدي حتّي رأيتُ راجعةَ الناس قد رجعتْ عن الإسلامِ يدعون إلي مَحْقِ دينِ محمّد صَلَيّ اللَّهُ عَلَيْه و اله وَ سَلَمَ فخشيتُ إن لم
أنصُر الإسلامُ و أهلَه أن أري فيه ثلماً أو هدماً تكون المصيبة به عليَّ أعظم من فوت ولايتكم الّتي إنّما هي متاع أيام قلائل». [۷].
«دست بر روي دست گذاردم تا اين كه به چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و ميخواهند دين محمد صلي الله عليه و آله و سلم را نابود سازند، در اينجا بود كه ترسيدم اگر اسلام و مسلمانان را ياري نكنم بايد شاهد نابودي و حكومت چند روزه بر شما مهمتر بوده و هست».
📚 منابع:
[۵] تاريخ طبري ۲/ ۴۴۹، حوادث سال ۱۱.
[۶] ملل و نحل شهرستاني ۱ / ۲۳؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ۶/ ۵۲، ط مصر.
[۷] نهج البلاغه، نامه ۶۲ (نامه آن حضرت به اهل مصر كه همراه مالك اشتر فرستاد).
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_سوم
#نشستي در #سقيفه ▪️🔹
هنوز جسد پيامبر گرامي بر روي زمين قرار داشت و مراسم تغسيل و تكفين آغاز نشده بود و ياران رسول خدا در محل دفن او گفتگو ميكردند و چشمها گريان و خردها حيران بود كه ناگهان دو نفر به نامهاي: «معن بن عُديّ و عُديم بن ساعده»، از سقيفه بني ساعده خبر آوردند كه انصار گرد هم آمده و ميخواهند با «سعد بن عباده» به عنوان خليفه ي رسول خدا بيعت كنند!
اين خبر را آهسته به ابي بكر گفتند و او همراه عمر و ابوعبيده، بدون اينكه
كسي را از هدف خود آگاه سازد، رهسپار محل اجتماع انصار شد. آنان موقعي به سقيفه رسيدند كه سعد بن عباده، رئيس قبيله ي خزرج، مشغول سخنراني بود و خدمات انصار را به اسلام، يادآور ميشد.
تشريح سرگذشت سقيفه و آن كه چگونه يك اقليت كوچك كه از سه نفر و بنا به نقلي از پنج نفر تجاوز نمي كرد پيروز شدند، مفصل و گسترده است و در اين مقاله جاي بازگويي آن نيست. سرانجام نتيجه اين شد كه رئيس قبيله اوس از انصار براي ناكام گذاردن خزرجيان با ابوبكر بيعت كرد و در پي اين امر، اقليت ناچيز مهاجرين حاضر در سقيفه، به همين اندازه اكتفا كرده و سقيفه را به عزم مسجد ترك گفتند و در نيمه راه مسجد به بيعت گيري از افراد مشغول شدند و آنچه از خاطرهها و يادها محو شد، جنازه ي پيامبر و مراسم دفن و كفن و نماز بر آن حضرت بود!
اميرمومنان عليه السلام همراه عباس و گروهي از بني هاشم و مهاجر، پيكر مطهر پيامبر را به خاك سپردند و خود و عده اي از علاقه مندان، شاهد صحنه ي بيعت گيريها و مقام خواهيهاي گروه اقليت بودند.
اي كاش به همين مقدار اكتفا ميورزيدند ولي اصرار داشتند با ارعاب و تهديد از علي عليه السلام بيعت بگيرند تا سرانجام، بني هاشم نيز
بيعت نمايند. در اين موقع، رويدادهاي تلخي رخ داد كه قلم از نقل و بيان آن شرم دارد.
رويدادهاي پس از خروج از سقيفه
در طول تاريخ، گروهي از
نويسندگان، متاثر از خلفاي اموي و عباسي كوشيده اند كه از كنار حوادث تلخ پس از خروج از سقيفه با سكوت بگذرند و آن را بازگو نكنند بالاخص، با مرور زمان بر اندام صحابه ي پيامبر، لباس عصمت پوشانيده شد و هر نوع انتقاد از آنها با برچسب «ارتداد»، همراه گرديد! ولي در اين ميان دو گروه توانستند تا حدي پرده از روي حقيقت بردارند:
الف: گروهي تا آنجا شهامت داشتند كه فقط سوء قصد خلفا را بيان كنند و اين كه براي خذ بيعت و به هم زدن اجتماع بني هاشم در خانه علي عليه السلام تا مرز جنگ با آنان پيش رفتند (اما اين كه حادثه اي نيز رخ داد يا نه؟ از بيان اين قسمت خود داري نمودند).
ب: گروهي كه از شهامت بيشتري برخوردار بودند حوادث بعدي را نيز يادآور شدند و افزودند كه خانه به آتش كشيده شد و دختر پيامبر مصدوم گشت و فرزندي كه در رحم داشت سقط گرديد.
البته انتظار اين كه علاقه مندان خلفا يا حقوق بگيران دربار
خلافت، اين نوع حقايق را بي پرده بنويسند، انتظاري دور از واقعيت است، ولي در عين حال حقايق در تاريخ پنهان نمانده و چهره ي حقيقت، روشن گشته است.
ما در اين بحث فشرده، از مورخان و محدثان اهل سنت كه تا حدي داراي شهامت بوده اند نصوصي را نقل ميكنيم و روشن است كه اگر روايات و نصوص علماي شيعه را بر گفته ي مورخان و محدثان ياد شده بيفزاييم ماجرا از حد تواتر بالاتر رفته و جنبه ي «مقطوع» و «مسلم» خواهد يافت.
اخيرا فردي «ناآگاه» از تاريخ صحيح
اسلام يا «غافل نما» از واقعيات آن، مقاله اي درباره ي دخت گرامي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نوشته و پس از ذكر مناقب و فضايل آن حضرت، مذبوحانه كوشيده است بي حرمتي كه درباره ي آن حضرت انجام گرفته و به «شهادت» ايشان منتهي شده است را انكار ورزد.
از آنجا كه بخشي از آن مقاله، مصداق تحريف روشن تاريخ بود، بر آن شديم كه به بيان بخشي از حقايق تاريخي در اين زمينه بپردازيم و موضوع سحن ما را در اين مقاله، نكات زير تشكيل ميدهند:
۱. عصمت فاطمه زهرا عليهاالسلام در لسان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم.
۲. احترام خانه ي آن حضرت در قرآن و سنت.
۳. بي حرمتي به خانه و شخصيت آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش.
اميدواريم كه با تشريح نكات سه گانه ي فوق، نويسنده ي آن مقاله در برابر حقيقت، سر تسليم فرود آورده و از نوشته خود نادم و پشيمان گردد و با شهامتي كه در خور حق پژوهان است به جبران كار خود بپردازد.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_چهارم
عصمت #زهرا در لسان #رسول خدا ◾️▪️▪️
دخت گرامي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از مقام والايي برخوردار است و سخنان رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم در حق وي حاكي از عصمت و پيراستگي او از گناه ميباشد. آنجا كه درباره ي او چنين ميفرمايد:
«فاطمة بضعة منّي فمن أغضبها أغضبني». [۸].
«فاطمه پاره تن من است، هر كس او را به خشم آورد همانا مسلما مرا خشمگين كرده است».
ناگفته پيداست كه خشم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مايه ي اذيت و ناراحتي اوست و سزاي چنين شخصي در قرآن كريم چنين بيان شده است:
(... وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ). [۹].
«آنان كه رسول خدا را آزار دهند براي آنان عذاب دردناكي است».
چه دليلي استوارتر بر عصمت فاطمه عليهاالسلام كه به تصريح پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رضاي وي مايه رضاي خدا و خشم او مايه خشم خدا معرفي گرديده است، چنانكه ميفرمايد:
«انّ اللَّه يغضبُ لِغضبك و يَرضي لرضاك». [۱۰].
«دخترم فاطمه! خدا با خشم تو، خشمگين و با خشنودي تو، خشنود ميشود».
به پاس چنين مقامي والا، او سرور زنان جهان است و پيامبر در حق او چنين فرموده:
«يا فاطمة! ألا ترضين أن تكوني سيّدةَ نساء العالَمين، و سيّدةَ نساءِ هذه الأُمّة، و سيّدةَ نساءِ المؤمنين». [۱۱].
«دخترم فاطمه! آيا (به اين كرامتي كه خدا به تو داده) خشنود نيستي كه تو سرور زنان جهان، سرور زنان اين امت و سرور زنان مومن باشي».
در اين از تذكر نكته اي ناگزيريم: عصمت فردي چون دخت گرامي پيامبر، ملازم با نبوت نيست، به گواه اين كه حضرت مريم، به شهادت قرآن، معصوم از گناه بود [۱۲] ولي هرگز پيامبر نبود.
ما اگر بخواهيم درباره ي فضايل و مناقب دخت گرامي پيامبر سخن بگوييم بايد به نگارش كتابي مفصل بپردازيم، ولي به همين اندازه بسنده ميكنيم.
📚 منابع:
[۸] صحيح بخاري ۵/ ۲۹، باب مناقب فاطمه عليهاالسلام و فتح الباري در شرح صحيح بخاري ۷/ ۱۰۵.
[۹] توبه/ ۶۱.
[۱۰] مستدرك حاكم ۳/ ۱۵۴؛ مجمع الزوائد ۹/ ۲۰۳ و حاكم در كتاب مستدرك، احاديثي ميآورد كه جامع شرايطي باشند كه بخاري و مسلم در صحت حديث، آنها را لازم دانسته اند.
[۱۱] مستدرك حاكم ۳/ ۱۵۶.
[۱۲] آل عمران/ ۴۲.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_پنجم
#حرمت خانه ي حضرت #زهرا از ديدگاه #قرآن و #سنت ▪️🔳🔳
محدثان، يادآور ميشوند وقتي آيه ي مباركه (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ
فِيهَا اسْمُهُ... ) [۱۳] بر پيامبر فرود آمد، پيامبر آيه را در مسجد تلاوت كرد. در اين هنگام شخصي برخاست و گفت: اي رسول گرامي، مقصود از اين بيوت با اين برجستگي چيست؟
پيامبر فرمود: خانههاي پيامبران.
در اين موقع ابوبكر برخاست، در حالي كه به خانه ي علي و فاطمه عليهاالسلام اشاره ميكرد، گفت: آيا اين خانه از همان خانهها است؟
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در پاسخ گفت: بلي از برجسته ترين آنها است. [۱۴].
پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم مدت نه ماه هر روز پنج مرتبه، وقت هر نماز به در خانه ي دخترش ميآمد، بر او و همسر عزيزش سلام ميكرد و اين آيه را ميخواند:
(... إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) [۱۵]. [۱۶].
«خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد».
پيداست خانه اي كه مركز نور الهي بوده و خدا به ترفيع آن امر كرده است، از احترام بسيار بالايي برخوردار ميباشد.
خانه اي كه اصحاب كسا را در بر ميگيرد و خدا از آن با جلالت و عظمت ياد ميكند، بايد مورد احترام قاطبه ي مسلمانان باشد.
اكنون بايد ديد پس از درگذشت پيامبر، تا چه اندازه حرمت اين خانه ملحوظ گشت؟
📚منابع:
[۱۳] (نور خدا) در خانههايي است كه خدا رخصت داده قدر و منزلت آنان رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. (نور/ ۳۶).
[۱۴] قرأ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هذه الآية (في بيوت أذن اللَّه أن ترفع... ) فقام إليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الأنبياء. فقام إليه أبوبكر فقال: يا رسول الله هذا البيت منها؟ البيت علي و فاطمه قال: نعم. من أفاضلها (الدر المنثور ۶/ ۲۰۳، تفسير سوره نور؛ روح المعاني ۱۸/ ۱۷۴).
[۱۵] احزاب/ ۳۳.
[۱۶] الدر المنثور ۶/ ۶۰۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_ششم
#تصميم بر هتك #حرمت ▪️◾️◾️
اشاره
با اسامي شخصيتهايي كه تصميم شيخين بر هتك حرمت خانه حضرت زهرا عليهاالسلام را نقل كرده اند آشنا ميشويم:
۱. ابن ابي شيبه در «المصنف».
۲. بلاذري در «انساب الاشراف».
۳. ابن قتيبه در «الامامه و
السياسه».
۴. طبري در تاريخ خود.
۵. ابن عبد ربه در «العقد الفريد».
۶. ابن عبدالبر در «الاستيعاب».
۷. ابوالفداء در «المختصر في اخبار البشر».
۸. نويري در «نهايه الارب في فنون الادب».
۹. سيوطي در «مسند فاطمه».
۱۰. متقي هندي در «كنز العمال».
۱۱. دهلوي در «ازاله الخفاء».
۱۲. محمد حافظ ابراهيم در «قصيده عمريه».
۱۳. محمد رضا كحاله در كتاب «اعلام النساء».
#هتك حرمت #خانه ي حضرت #زهرا ▪️◾️◾️
با اين سفارشهاي موكد، متاسفانه برخي، حرمت خانه ي آن حضرت را ناديده گرفته و به هتك آن پرداختند و اين فاجعه اي نيست كه بتوان بر آن پرده افكند.
ما، در اين مورد، نصوصي را از كتب اهل سنت نقل مينماييم تا روشن شود كه مساله ي هتك حرمت خانه ي زهرا و رويدادهاي بعدي، يك واقعيت مسلم است نه يك افسانه. و با اينكه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اي نسبت به نگارش فضايل اهل بيت و مثالب اصحاب اعمال ميشد، ولي به حكم اينكه «حقيقت شي ء، نگهبان آن است» اين حقيقت تاريخي تا حدي به طور زنده در
كتابهاي تاريخي و حديثي محفوظ مانده است. ضمنا در نقل مدارك، ترتيب زماني نگارش آنها را در نظر ميگيريم تا به نويسندگان عصر حاضر برسيم.
ابن ابي #شيبه و كتاب #المصنف ▪️◾️◾️
ابوبكر بن ابي شيبه (۱۵۹- ۲۳۵) مولف كتاب المصنف، به سند صحيح چنين نقل ميكند:
«انه حين بويع لابي بكر بعد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمه بنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيشاورونها و يرتجعون في امرهم.
فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتي دخل علي فاطمه، فقال: يا بنت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و الله ما من احد احب الينا من ابيك و ما من احد احب الينا بعد ابيك منك، و ايم الله ما ذاك بما نعي ان اجتمع هولاء النفر عندك، ان امرتهم ان يحرق عليهم البيت.
قال: فما خرج عمر جاءوها، فقالت: تعلمون ان عمر قد جاءني، و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت،
و ايم الله ليمضين لما حلف عليه». [۱۷].
«هنگامي كه مردم با ابي بكر بيعت كردند، علي و زبير در خانه فاطمه با او به گفتگو و رايزني ميپرداختند. زماني كه اين مطلب به گوش عمر بن خطاب رسيد، به خانه فاطمه آمد و گفت: اي دختر رسول خدا! به خدا قسم محبوبترين فرد نزد ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود شما، ولي به خدا سوگند اين محبت، مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شدند دستور دهم خانه را بر سر آنها به آتش بكشند.
اين جمله را گفت و بيرون رفت. وقتي علي و زبير به خانه بازگشتند دخت گرامي عليهاالسلام به علي عليه السلام و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر تجمع شما در اين خانه تكرار شود خانه را بر سر شماها خواهد سوزاند. به خدا سوگند! او آنچه را كه قسم خورده انجام ميدهد.
يادآور شديم كه گزارش فوق در كتاب «المصنف» با سندي صحيح نقل شده است، اينك به بررسي سند حديث از ديدگاه رجاليان اهل سنت ميپردازيم تا ميزان اعتبار تاريخي آن معلوم گردد:
[۱۷] 📚مصنف ابن ابي شيبه ۸/ ۵۷۲.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_هفتم
#بررسي سند روايت #المصنف ▪️◾️◾️
در اعتبار شخص مولف (يعني ابن ابي شيبه) همين بس كه ذهبي، دانشمند رجالي اهل سنت (متوفاي ۷۴۸) درباره ي او
مي گويد: «عبدالله بن محمد بن ابي شيبه، حافظ بزرگ و حجت است. احمد بن حنبل و بخاري و ابوالقاسم بغوي از او نقل روايت كرده و گروهي او را توثيق كرده اند... ابن شيبه از كساني است كه از پل
عبور كرده و در منتهاي وثاقت است». [۱۸].
و درباره ي راويان، گزارشي نيز يادآور ميشويم كه ابن ابي شيبه حديث را با سند ياد شده در زير نقل ميكند:
حدثنا محمد بن بشر، حدثنا عبدالله عمر، حدثنا زيد بن اسلم، عن ابيه اسلم.
اينك بررسي وثاقت اين گروه:
الف) محمد بن بشر: ابن حجر عسقلاني ميگويد: «ابن معين او را توثيق نموده، ابوداوود او را حافظترين محدثان كوفه شمرده و ابن حبان او را جز ثقات نام برده است. نسائي و ابن قانع به توثيق او پرداخته اند و همچنين... ». [۱۹].
ب) عبيد الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب يكي از فقهاي هفتگانه مدينه است كه در سال ۱۴۷ در گذشته است.
ابن حجر عسقلاني ميگويد: «نسائي او را ثقه و ضابط معرفي كرده و ابن معين و ابن زرعه و حاتم نيز او را از ثقات شمرده اند.
ابن ميمونه وي را از سادات مدينه و اشراف قريش ميشرمد و برترين فرد از نظر علم و عبادت و حفظ و اتقان حديث بود». [۲۰].
ج) زيد بن اسلم عدوي، فقيه مدينه است كه گروهي مانند احمد و ابوزرعه و نسائي به وثاقت او تصريح كرده و يعقوب بن شيبه او را اهل فقه و دانش و مفسر قرآن وثقه دانسته و در سال ۱۳۶ در گذشته است. [۲۱].
د) اسلم عدوي: وي بخشي از زمان پيامبر را درك كرده و از ابوبكر و عمر و عثمان و ابن عمر و معاذ بن جبل و ابي عبيده و حفصه نقل روايت ميكند. عجلي و
ابوزرعه او را از ثقات شمرده اند. اسلم در سال ۸۰ و در سن ۱۱۴ سالگي در گذشته است. [۲۲].
ما در معرفي اين افراد به فشرده گويي پرداختيم و به منظور اختصار، از نقل كلمات ديگر رجاليان و محدثان كه حاكي از تعريف و توصيف آنهاست، خود داری کردیم.
📚منابع:
[۱۸] ميزان الاعتدال ۲/ ۴۹۰، شماره ۴۵۴۹.
[۱۹] تهذيب التهذيب ۹/ ۷۴، شماره ۹۰.
[۲۰] تهذيب التهذيب ۷/ ۴۰، شماره ۷۱.
[۲۱] تهذيب التهذيب ۳/ ۳۹۶، شماره ۷۲۸.
[۲۲] تهذيب التهذيب ۱/ ۲۶۶، شماره ۵۰۱.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_هشتم
#بلاذري و #كتاب انساب #الأشراف ▪️◾️◾️
احمد بن يحيي جابر بغدادي بلاذري (متوفاي ۲۷۰) نويسنده معروف و صاحب تاريخ بزرگ، رويداد تاريخي فوق را در كتاب «انساب الاشراف» به گونه ي زير نقل ميكند:
«انّ أبابكر أرسل إلي عليّ يريد البيعة، فلم يبايع. فجاء عمر و معه فتيلة. فتلقته فاطمةُ علي الباب، فقالت فاطمة: يا ابن الخطاب! أتراك محرّقاً عليّ بابي؟ قال: نعم، و ذلك أقوي فيما جاء به أبوك... ». [۲۳].
«ابوبكر به دنبال علي (عليه السلام) فرستاد تا بيعت كند، ولي علي (عليه السلام) از بيعت با او امتناع ورزيد. سپس عمر همراه با فتيله (آتشزا) حركت كرد و با فاطمه در مقابل در خانه رو به رو شد. فاطمه گفت: اي فرزند خطاب! آيا در صدد سوزاندن خانه من هستي؟ عمر گفت! بلي، اين كار كمك به چيزي است كه پدرت براي آن مبعوث شده است! ».
با متن و ترجمه ي حديث آشنا شديم، اكنون به بررسي سند آن ميپردازيم. بلاذري اين رويدادد تاريخي را با چنين سندي نقل ميكند: مدائني،
از مسلمه بن محارب، از سليمان التيمي و از ابن عون.
[۲۳] 📚انساب الأشراف ۱/ ۵۸۶، ط دار معارف، قاهره.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_نهم
#بررسي سند #تاريخ ▪️◾️◾️
درباره ي اعتبار بلاذري از ديدگاه اهل سنت همين بس كه ذهبي در كتاب تذكره الحافظ وي را با القاب: حافظ، اخباري و علامه ميستايد [۲۴] و در كتاب سير اعلام النبلاء او را چنين توصيف ميكند: علامه، اذيب، نويسنده. [۲۵].
ابن كثير در كتاب «البدايه و النهايه» از ابن عساكر نقل ميكند كه: «بلا ذري، نويسنده و داراي كتابهاي خوبي است» [۲۶] بنابراين نبايد درباره ي بلا ذري شك و ترديد كرد.
اكنون به بررسي راويان گزارش ياد شده ميپردازيم:
الف)
علي بن محمد معروف به ابوالحسن مدائني (متوفاي ۲۳۴): يحيي بن حسين درباره ي او ميگويد: ثقه، ثقه، ثقه. [۲۷].
ب) مسلمه بن محارب: بخاري در تاريخ كبير از مسلمه نام برده و از او روايت ميكند [۲۸] و سكوت بخاري، از نظر دانشمندان نشانه وثاقت اوست. [۲۹].
ج) سلمان بن طرخان تيمي (منسوب به قبيله ي تيم از طريق ولاء): وي از شخصيتهايي مانند انس بن مالك، طاووس و غيره نقل كرده و سعيد درباره ي او ميگويد: من راستگوتر از سلمان تيمي نديدم.
ابن معين و نسائي، سليمان را ثقه دانسته اند. عجلي او را تابعي ثقه و از نيكان اهل بصره ميشمرده و ابن سعد ميگويد: او ثقه و كثير الحديث است. ابن حبان نيز او را از ثقات شمرده و ميگويد: از عابدان اهل بصره و از صالحان است. او ثقه و در نقل حديث كاملا ضابط ميباشد. [۳۰].
د) ابن عون: عبدالله بن عون بصري (متوفاي ۱۵۱) از رجال صحاح ششگانه است كه از ثمامه بن عبدالله بن انس و گروهي ديگر نقل روايت ميكند.
ابن سعد در طبقات مينويسد: او فردي ثقه و گرايش هاي عثماني داشته، متقي و پرهيزگار بوده است. نسائي در كُني او را ثقه و مامون ميداند. ابن حبان او را از ثقات شمرده، ابن ابي شيبه او را ثقه و كتاب او را صحيح دانسته است و همچنين.... [۳۱].
تا اينجا بررسي سند به پايان رسيد. اين دو سند صحيح تاريخي، به وضوح حاكي از آن است كه بعد از درگذشت پيامبر گروهي كه
در راس آنان شيخين قرار داشته اند تصميم به هتك حرمت خانه ي زهرا عليهاالسلام گرفته اند، اما اين كه افراد مزبور، به نيت خود جامه ي عمل نيز پوشانيده اند يا نه؟ اين مطلب را بايد از بررسي مدارك بخش آينده به دست آورد.
📚 منابع:
[۲۴] تذكره الحفاظ ۳- ۹۲، شماره ۸۶۰.
[۲۵] سير اعلام النبلاء ۱۳/ ۱۶۲، شماره ۹۶.
[۲۶] البدايه والنهايه ۱۱/ ۶۵، حوادث سال ۲۷۹.
[۲۷] ميزان الاعتدال ۳/ ۱۵۳،
شماره ۵۹۲۱.
[۲۸] تاريخ بخاري ۷/ ۳۸۷، شماره ۱۶۸۵.
[۲۹] در اين مورد به كتاب تعجيل المنفعه، ص ۲۱۹- ۲۲۳، ۲۲۵ و ۲۵۴ مراجعه شود.
[۳۰] تهذيب التهذيب ۴/ ۲۰۳، شماره ۳۴۱.
[۳۱] تهذيب التهذيب ۵/ ۳۴۶- ۳۴۹، شماره ۶۰۰.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_دهم
ابن #قتيبه و #الامامه و #السياسه ▪️◾️◾️
مورخ شهير عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوري (۲۱۲- ۲۷۶) از پيشوايان ادب و از نويسندگان پر كار حوزه تاريخ و ادب اسلامي است، مولف كتاب تاويل مختلف الحديث و ادب الكاتب و غيره. [۳۲] وي در كتاب «الامامه و السياسه» چنين مينويسد:
«انّ أبابكر رضي اللَّه عنه تفقد قوماً تخلّفوا عن بيعته عند علي كرم اللَّه وجهه فبعث إليهم عمر فجاء فناداهم و هم في دار علي، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب و قال: و الّذي نفس عمر بيده لتخرجنّ أو لا حرقنّها علي من فيها، فقيل له: يا أباحفص انّ فيها فاطمة فقال: و إن». [۳۳].
«ابوبكر از كساني كه از بيعت با او سر برتافته و در خانه علي گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد. او به در خانه علي آمد وآنان را صدا زد كه بيرون بيايند ولي آنان از خروج از خانه امتناع ورزيدند. در اين موقع، عمر هيزم طلبيد و گفت: به خدايي كه جان عمر در دست اوست بيرون بياييد والا خانه را بر سرتان آتش ميزنم. مردي به عمر گفت: اي اباحفص (كنيه ي عمر) در اين خانه فاطمه دخت پيامبر است، او گفت: باشد! ».
ابن قتيبه دنبال داستان را سوزناكتر و دردناكتر نوشته است:
«ثمّ قال عمر، فمشي معه جماعه، حتي أتوا باب
فاطمة، فذقّوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلي صوتها: يا أبتِ يا رسول اللَّه! ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن أبي قحافة. فلما سمع القوم صوتها و بكائها انصرفوا باكين و كادت قلوبهم تتصدع و اكبادهم تنفطر و بقي عمر و معه قوم
فأخرجوا علياً، فمضوا به إلي أبي بكر، فقالوا له: بايِع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذاً و اللَّه الّذي لا إله إلّا هو نضرب نقك... ». [۳۴].
«عمر همراه گروهي به در خانه فاطمه آمدند در خانه را زدند، هنگامي كه فاطمه صداي آنها را شنيد، با صداي بلند گفت: اي رسول خدا! پس از تو چه مصيبتهايي به ما از فرزند خطاب و ابي قحافه رسيد؟! وقتي مردم كه همراه عمر بودند صداي زهرا را شنيدند گريه كنان برگشتند، ولي عمر با گروهي باقي ماند و علي را از خانه بيرون كشيدند و نزد ابي بكر بردند و به او گفتند، بيعت كن. علي گفت: اگر بيعت نكنم چه ميشود؟، گفتند: به خدايي كه جز او خدايي نيست گردنت را ميزنيم!!... ». [۳۵].
📚منابع:
[۳۲] الاعلام ۴/ ۱۳۷.
[۳۳] الامامه و السياسه، ص ۱۲، چاپ المكتبه التجاريه الكبري، مصر.
[۳۴] الامامه والسياسه، ص ۱۳، چاپ المكتبه التجاريه الكبري، مصر.
[۳۵] مسلما اين بخش از تاريخ، براي علاقمندان به شيخين بسيار سنگين و ناگوار بوده است، لذا برخي درصدد برآمدند كه در نسبت كتاب الإمامه والسياسه به ابن قتيبه ترديد كنند، حال آن كه ابن ابي الحديد، استاد فن تاريخ، اين كتاب به سرنوشت تحريف دچار شده و تحريفگران بخشي از مطالب آن را به هنگام چاپ، حذف كرده اند. غافل از آنكه مطالب مزبور در شرح نهج البلاغه ي ابن ابي الحديد موجود است. زر كلي در اعلام، كتاب الامامه والسياسه را از آثار ابن قتبه ميداند و سپس ميافزايد: «برخي از علما در انتساب اين كتاب به ابن قتيبه تأمل دارند». يعني شك و ترديد را به ديگران نسبت ميدهد نه به خويش، همچنان كه الياس سركيس (معجم المطبوعات العربيه ۱/ ۲۱۲) اين كتاب را از آثار ابن قتيبه ميداند.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_ یازدهم
#طبري و #تاريخ او ▪️◾️◾️
محمد بن جرير طبري (متوفاي ۳۱۰)، فقيه و تاريخ نگار برجسته اهل سنت در تاريخ خود، رويداد فجيع هتك حرمت به خانه ي ويح را چنين بيان ميكند:
«أتي عمر بن الخطاب منزل عليّ وفيه طلحة و الزبير و رجال من المهاجرين، فقال واللَّه لاُحرقنّ عليكم أو لتخرُجُنّ إلي البيعة، فخرج عليه الزبيرُ مُصلِتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه». [۳۶].
«عمر بن خطاب به در خانه ي علي آمد، در حالي كه گروهي از
مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وي رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند! خانه را به آتش ميكشم مگر اين كه براي بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالي كه شمشيري بر دست داشت، ناگهان پاي او لغزيد و شمشير از
دست او بر زمين افتاد. در اين موقع ديگران بر او هجوم آورده و شمشير را از دست او گرفتند».
اين صحنه ي تاريخي، حاكي از آن است كه اخذ بيعت براي خليفه ي اول، با تهديد و ارعاب صورت گرفته و آزادي و انتخابي در كار نبوده است حال، آيا اين نوع بيعت ارزشي دارد يا نه؟ خواننده بايد در آن داوري نمايد.
اكنون سند اين رويداد را بررسي ميكنيم تا براي افرادي كه در صحت اين رويدادها به علت پيشداوري شك و ترديد ميكنند، مجال هيچگونه شك و ترديدي باقي نماند.
[۳۶] 📚تاريخ طبري ۲/ ۴۴۳، چاپ بيروت.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
{❇️ @Ahaadith_Ahlebait❇️}