معاویه: قوی تر از ذوالفقار علی سراغ داری؟ عمروعاص: آری. جهل مردم.
@AhdedarAzal135
بسمالله.
دلا بسوز!
دلا بنال!
تو سزاواری، سزاوار گریه، بغض و ناله....
تو دیر رسیدهای و سزاوار سوختنی....
هزار و چهارصد سال دیر رسیدهای....
و کار از کار گذشته است.
لعنت به دنیا، لعنت به زمان، لعنت به گندم ری، لعنت به .....
لعنت به هر آنچه حسین را از دنیا گرفت.
لعنت به هرآنچه مرا از حسین علیه السلام دور میکند.
گاهی به گذشته، گذشته خارج از حصار زمان که میاندیشم، من سال ۶۱ هجری در کالبد زمان، بسیار دست و پا زدم، بر سر زدم، فریاد زدم.
من گودال را دیدهام.
من گودال را ناله زدهام.
من گودال را هروله کردهام.
من گودال را ......
و اکنون بعداز هزار و چهارصد گوشهی هئیت بغض کرده، مرور میکنم ماجرای غریب ماندن خدا را.
مرا چاره چیست؟!
بغض، ناله، گریه، روضه، هئیت، حسینه، برسر زدن .... مرا آرام نمیکند. دیگر آرام نمیکند.
خودت را میخواهم، با شما بودن را میخواهم، فدای شما شدن را میخواهم آقای اباعبدلله.
۱۳۵
#شب_هشتم_محرم
#علیاکبر
بسمالله.
آفتاب تفدیده جگرم را میسوزاند، سلول به سلول وجودم حرارت شده و به سمت آسمان حرمان میفرستاد، پا به پای ذوالجناح نفس میزدم، دلم شور میزد، تنها شده بود، تنهای تنها، از همه سمت به سویش تیر میآمد، هرکس با هر چه در دست داشت، او را میزد، طاقتم طاق شده بود، اذن خواستم دهن باز کنم و همهی لشکر عمرسعد را یکجا ببلعم، دستور به صبر آمد...
آسمان را روی سرم حس کردم، آغوش باز کردم و عرش را غرق در خون از اسب گرفتم.
ملکوتیان بر سر و سینه زدند و خواندند:
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد.
۱۳۵
#تمرین
#زمین_کربلا
#عصر_تاسوعا
@AhdedarAzal135
بسمالله.
امسال شنیدن بعضی از روضه خیلی برام سخت و دردآور شده بود، راهکار عقلم انکار بود، مرتب میگفت نه اینطور نشده، مقاتل بزرگنمایی کردن و تحریف شده، غلو شده و حرفهایی از این دست. برای آروم کردن خودم توجیه توجیه قطار میکردم.
تا رسیدم به امروز ظهر، دوباره بنا رو گذاشتم به اینکه نه نشده، امکان نداره، آخه مگه میشه، در طول تاریخ به حوادث عاشورا اضاف شده و ....
اما من امروز پای زیارت ناحیه مقدسه بودم.
تو زیارت ناحیه کم آوردم،
به خودم گفتم زیارت ناحیه است، میفهمی؟!
امام زمان داره روضه میخونه!!
حالا چی میگی؟!
قبولش خیلی سخت بود.
برای لحظهای قلبم ایستاد.
الان موندم چهطور سالهاست زیارت ناحیه رو ظهر عاشورا میخونیم و زندهایم.
کاش آخرین عاشورا باشه.
۱۳۵
بسمالله.
آفتاب به وسط آسمان رسیده بود و تمامیت سوزندگی خود را عرضه میکرد.
ریگهای داغ بیابان همانند آینه گرمای دریافتی را انعکاس میدادند. گرم بود، داغ و سوزان.
برای لحظهای ایستاد.
خط عرق شر کرده از تیرهی کمرش لحظهای قطع نمیشد و لباس تنش را خیس خیس کرده بود. لباسِ خیسِ داغ مثل تنپوشِ مذاب، پوستش را ذره ذره میمکید و سوختگی حاصلش بود...
آرزویِ وزش نسیم کرد؛ وزید، اما شعله افروز شد. انگار همه چیز در حُرم آتش حبس شده و او مبحوس این حصار سوزانده بود. کلافه شده بود و خسته.
همان طور که عرق پیشانی را پاک میکرد، به چپ و راست نگاهی انداخت. ترس عجیبی که از ناشناس بودن همهجا بر دلش افتاده بود مضاعف شد حالا دیگر شک نداشت که گم شده است. برای لحظهای احساس کرد نیاز دارد برای غلبه بر ترس، آب دهنش را قورت دهد، نبود، کامش خشک خشک بود، گلویش سوخت. قمقمه را تکان داد. چند قطره آب تمام ذخیرهاش برای زنده ماندن بود. تصمیم گرفت فقط یک قطره به لبهایش برساند تا شاید بزاق دهانش.... ذهنش توان فلسفه بافتن نداشت و جمله را تمام نکرده دست برد سمت قمقمه، دستش به وضوح میلرزید، آخرین قطرات آب درون قمقمه را... ریخت روی زمین و در صدم ثانیه بخار شد. نفس عمیقی کشید، بخار شدن سلولهای مغزش را دید و یا شاید سیاهی دیدگانش او را به اعترافی دردناک و ترسناک کشانده بود. تسلیم شد و تصمیم به رها شدن روی داغزار زیر پا گرفت...
فاصلهی او تا زمین مگر چقدر بود که تمام دنیایش را سکانسوار مرور کرد...
شاید همه چیز تمام شده بود...
اما...
خندهاش گرفت، خندید و آرام نفس زد《لم یکن شیئا مذکورا》
من هنوزم هیچ چیز نیستم.
نسیمی وزید. دستش را به سمت افق دراز کرد و گفت: من از ابتدا هیچ نبودم، هرچه بود همه تو بودی.......
۱۳۵
پن: هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا (سوره انسان آیه یک)
#این_مفر؟؟
#گمگشته
@AhdedarAzal135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمانم را میبندم، عمیق نفس میکشم، هوای بهشتی صحن و سرایت را.
دلتنگم، دلتنگ کوچه پس کوچههای نجف، دلتنگ شارع الرسول، دلتنگ حلوای دَهین ابوعلی، دلتنگ یک لیوان آب انار در گرمای سر ظهر دقیقا دم در حرم، اصلا دلم داغی هوای نجف را میخواهد.
دلتنگم دلتنگِ....
وقتی یه عشق کوچولو ماسک خیار میذاره....😍🙃
تمام سعیش رو میکنه که چشماش رو ببنده و ژست بگیره، هی خندهاش میگیره.
و من در این فکرم که بچهها آینهی تمام نمای خودمون هستند.
یه جورایی باید ما مراقب باشیم، مراقب اینکه میخوایم بچههامون چی بشن.
پن۱: محمد به وقت سه سال و نیمهگی.
پن۲: روز میلاد رسول اکرم ۳۱ شهریور ۱۴۰۳
#محمدم
اشک ممنوع.
قطرهی سمج گوشهی چشمم را به هر زحمتی شده نگهمیدارم، نباید جاری شود، برای سید نصرالله اشک ریختن ممنوع.
اشکها را که قورت میدهم سیلی میشود تا سیب مسدود کننده راه گلویم تکانی بخورد و نفسم راحت شود. بغض را یا باید بارید یا خفه میکند. گفتم خفه، حال آدم در حال خفگی زیر بار ذلت را دارم. کسی که تمام عمر در گوشش خواندهاند زیر بار ذلت نباید رفت و تمام عمر برای امامی سینه زده که گفته هیهات من ذله، و اکنون جنازهی امامش تکه تکه روی زمین داغ در برابر دیدگانش افتاده و او....
دوباره بغض نفس گیر میشود، نباید ببارد، قرار نیست آرامم کند، اصلا برای گریستن وقت ندارم، اکنون چه جای شیون و نالیدن است. مگر توابین کم گریستند؟؟
مگر در این ۱۴۰۰ سال شیعه کم گریه گرده است؟؟ حالم از هر چه بغض و اشک و گریهاست بهم میخورد، اگر قرار باشد آب روی آتش شود. اصلا....
برایت اتفاق افتاده است، صبح عاشورا وسط زیارت ناحیه و روضهی مقتل، خوره به جانت بیفتد که این همه گریه؟ به کجا رسیدی؟ کدام حسین را سینه میزنی؟؟ برای کدام حسین گریه میکنی؟ حسین ۱۴۰۰ سال پیش؟؟
حسینِ امروز تنهاست.
۱۳۵
#شرح_حال
#ششم_مهر_۱۴۰۳
#شهید_سید_حسن_نصرالله
https://eitaa.com/AhdedarAzal135
چند دقیقه تامل کنید
چرا حمله زمینی رژیم حتمی است!؟
شکست و پیروزی! حقیقت ماجرا هم همین است. رژیم صهیونیستی در میدان جنگ و عرصه عملیاتی به هیچ کدام از اهداف خود دست نیافته است. آن اهداف اعلامی رژیم چه بود؟
۱. آزادی اسرای خود
۲. نابودی حماس و تسلط بر غزه
۳. بازگشت آوارگان صهیونیست به شمال و شمال شرق. شهرک هایی که در اثر حملات یکسال اخیر حزب الله خالی از سکنه شده اند. در واقع باید حزب الله تا پشت رودخانه لیتانی عقب نشینی کند. عقب نشینی حزب الله به پشت رودخانه لیتانی با هدف راهبردی تامین امنیت شهرکهای شمالی باید انجام شود. در غیر اینصورت رژیم به هیچ کدام از اهداف خود در ترورهای اخیر نخواهد رسید. پَس زدن حزب الله از این نوار مکمل ترورهاست. پس رژیم باید به حمله زمینی محدود دست بزند.
اما رژیم در جنگ ادارکی موفق بوده است. ظرف ده روز توانست با شوکه های بزرگ حاصل از ترور دقیق رهبران مقاومت در افکار عمومی کشورهای مقاومت دست بالاتر را داشته باشد. اما در اهداف راهبردی هنوز در موضع شکست قرار دارد چون به هیچ کدام از اهداف اعلامی دست پیدا نکرده است. این قدرت رژیم در ایجاد شوک عظیم ادارک جریان مقاومت را به سمت ضعف برده است در حالی که در میدان دست بالا هنوز با مقاومت است.
دقت کنید ما وسط جنگ همه جانبه هستیم، میانه جنگ، جنگ جریان دارد. جنگ به "نقطه پایان" نرسیده است که انتظار حرف آخر، راه آخر و نتیجه آخر را داشته باشیم. نتیجه جنگ را پایان جنگ اعلام میکنند نه در میانه جنگ...
#علیرضا_زادبر
♦️تا عصر جمعه زیاد بخوانیم
یا حافظاً لا یَنسی؛ یانعمة لا تُحصی؛ انت قلتَ و قولُک الحق. إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحافظون
@m_h_esfahani
آدمی را در هر لحظه یک اقدام یا عمل است و یک انتخاب.
در هر انتخاب، مختار است با تشخیص یا شور و در نهایت با سنجش انتخاب کند وظیفه را یا غریزه را.
در انتخاب غریزه، غئ است و در انتخاب وظیفه، رشد.
گاهی هم غریزه عین وظیفه است و وظیفه پرداختن به غریزه.
در هر حال و رسیدن و پرداختن به هر دو ، همراه رنج است.
هر کدام به نوعی؛ رنج برگزیدن غریزه، خستگی، دلزدگی، پشیمانی، رکود و....
و رنج برگزیدن وظیفه؛ دوری راه، ندیدن اثر، و...
تفاوت در حقارت و عزت است، درد و رنج در اوج عزتمندی شیرین است، رنجی گوارا.
۱۳۵
#انسان
#رنج
#راز_پیچیدگی_انسان
۲۲مهرماه ۱۴۰۳
https://eitaa.com/AhdedarAzal135