eitaa logo
عهدنامه ٣۱٣
159 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
971 ویدیو
62 فایل
انتقاد ، پیشنهاد، تبادل @Zshiravi کلام شهید: "هرگزامام زمان(عج) رافراموش نکنید، که او واسطه ی بین خالق ومخلوق است. دست از دامان امام زمان(عج) ونوکرانش نکشید." (شهید ردانی پور) زندگیتون امام زمانی 💚🌱🌱 https://eitaa.com/joinchat/3039363072Ca4603c2863
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃منتقم خون فاطمه بار انتقام خون مادر به دوش تو گذاشته شده. چه قدر سخت است انتظار برای رسیدن زمان انتقام. کیست که عشقش به مادر، بیشتر از تو باشد؟ و کیست که کینه‌اش از دشمن مادر بیشتر از تو باشد؟ عیار بندگی تو را چه خوب می‌شود از رضا دادن به انتظار انتقام فهمید؟ شبت بخیر منتقم خون فاطمه! @abbasivaladi
🍃دل خوشی ام دیگر نمی‌توانم به خوشی‌های دنیا دل ببندم. یک روز وقتی دنیا روی خوش نشانم می‌دهد روی پنجۀ پا می‌ایستم تا بتوانم آن سویِ رویِ خوش دنیا را ببینم. دوست دارم همۀ توانم را به کار بگیرم دنیا را کنار بزنم و پشت پردۀ خوشی‌هایی که نشانم می‌دهد را ببینم. در کنار هر خوشی، باید دنبال ناخوشی‌های متراکمی بگردم. دیگر باورم کرده‌ام که دنیا جای خوشی کردن نیست. دنیا اگر خوشی داشته باشد تنها و تنها در نگاه تو می‌شود آن را پیدا کرد. نگاهم کن بگذار کمی طعم خوشی را بچشم. خوشی نگاه تو خالص است ناخوشی همراهش نیست. شبت بخیر دل‌خوشی‌ام! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃 امام فطرت ها بر می‌گردم به دوران کودکی‌ام و آه می‌کشم، آه، آه. آه‌هایی از عمق جان، پر از سوز و گداز. چرا از وقتی که دلم پر از نور خدا بود و روی فطرتم را لکه‌های سیاه گناه نپوشانده بود کسی مرا با تو دوست نکرد!؟ چرا برخی خیال می‌کردند دوران کودکی دوران بازی است و در دوران بازی نباید از تو حرفی به میان بیاید و با من در بارۀ تو حرف نزدند. قبول، دوران کودکی دوران بازی است امّا مگر عشق‌بازی با تو چه کم از بازی‌های دیگر دارد. در دوران کودکی‌ام همه جور بازی کردم، جز عشق‌بازی با تو. کاش وقتی که خاله‌بازی را یادم می‌دادند و مرا به جای پدر یا مادر یا فرزند می‌نشاندند به من می‌گفتند که گاهی هم در نقش یک عاشق بازی کن و برای امامت ناز بریز و دلبری کن. آقا! کودکی‌ام را از دست داده‌ام. در سال‌های میانی عمرم هر چه قدر پیش می‌روم بیشتر می‌فهمم که چه قدر نیازمند صفای دوران کودکی‌ام هستم. باید آن دوره سرمایه می‌کردم ولی به دست باد دادم و رفت. حالا تو بگو با دلی که اسیر ظلمت‌های متراکم است چه باید کرد؟ می‌شود التماس کنم کودکی‌ام را برگردانی؟! کودکی‌ام اگر برگردد، با فطرتی که دست نخورده است عاشق بی‌چون و چرایت خواهم شد. شبت بخیر امام فطرت‌ها! @abbasivaladi
🍃قوّت قلبم! با جمعه‌هایی که با امید می‌آیند و ناامید می‌روند، وقتی که حرف می‌زنی، گوش مرا هم باز کن به حرف‌هایت تا بدانم دل‌های غم گرفته را چگونه باز می‌کنی؟ این روزها به دنبال راهی برای رهایی از دل‌گرفتگی‌های نفس‌گیر می‌گردم. بگذار گفتگوی تو با جمعه‌ها را بشنوم. آقا! دل‌گرفتگی خوب است و حکایت از زنده بودن دل دارد؛ ولی خوب‌ها گاهی وقتی ممتد می‌شوند، بد می‌شوند. قبول نداری؟ میان این دل‌گرفتگی‌ها کاش گاهی با شنیدن صدایی از تو دلمان باز می‌شد تا امتداد دل‌گرفتگی را با توان بیشتری تاب می‌آوردیم. شبت بخیر قوّت قلبم! @abbasivaladi
🍃شاهد شهیدان این روزها در باغ شهادت باز شده و گلچین‌شده‌های دست خدا، نوبت به نوبت وارد باغ می‌شوند. سهم ما از این شهادت‌ها تماشا شده و احساس جاماندگی که چونان بغضی راه نفس را در گلویمان سد کرده. با این بغض چه کار باید کرد؟ آخرین نگاه کسانی که پر کشیده‌اند، گویا پیامی دارد برای ما: دنیا جای ماندن نیست و‌ دل بستن به دنیا کار آدم‌های عاقل نیست. رشته‌ای که از دل ما به دنیا بسته شده، به قدری محکم است که میل پریدن را از ما گرفته. فکری برای این رشته باید کرد؛ کسی جز تو توان گسستن این رشته را ندارد. شبت بخیر شاهد شهیدان! @abbasivaladi
🍃امام غریبم یک سال دیگر دارد به انتها می رسد و خبری از آمدنت نیست و ما با این که فریادمان از فقر بلند است اما بازارهایمان پر است از داد و هوار فروشنده ها و خریدارها. کاش کسی می گفت چرا فریادمان از نداشتن تو بلند نیست و چرا بازار انتظار تو کساد است؟ می شود بگویی چه شد این قدر غریب شدی؟! شبت بخیر امام غریبم! @abbasivaladi
🍃 بهار قلب من تمام شد. تمامِ تمام. یک سال دیگر هم تمام شد. چه قدر زود! چشمم را روی هم گذاشته بودم که سال نو آغاز شد و چشم که باز کردم و دیدم تمام شد. به همین زودی. آقا! در سالی که گذشت، از دست من راضی بودی؟ من دوست خوبی برای تو بودم؟ به دوستی‌ام چه نمره‌ای می‌دهی؟ چند بار دلت را شکستم؟ حساب، دستت هست؟ چند بار لبخند به لبت نشاندم؟ جایی نوشته‌ای؟ خانۀ محبّتت در دلم آبادتر شده یا ویران‌تر؟ دلم نمی‌آید این سؤال را بپرسم ولی آزارم می‌دهد. نپرسم، آرام نمی‌گیرم بپرسم، شاید بی‌قرارتر ‌شوم. می‌پرسم به این امید که پاسخت آرام کند دلم را: آقا! چند بار به خاطر من گریه کردی؟ چند قطره اشک برای من از چشمت جاری شد روی گونه‌ات؟ اشک شوق بود یا اشک غصّه؟ راستی چند بار دعا کردی برایم؟ به گمانم تو به نیابت از جامانده‌ها به زیارت هم می‌روی. نه؟ جامانده خوب باشد یا بد برای تو فرقی می‌کند؟ چند بار به نیابت از من به زیارت رفتی؟ می‌شود بگویی الآن چند کربلا در نامۀ عملم نوشته‌اند کربلاهایی که تو رفتی و به نام من زدند؟ من که در سالی که گذشت خوب نشدم ولی خودت می‌دانی که دوست دارم خوب باشم. حنای عهدهای من پیش تو رنگی دارد یا نه، نمی‌دانم. در آغاز سالی که گذشت قول دادم خوب شوم؛ امّا نشدم. می‌شود التماس کنم سالی را که گذشت فراموش کنی؟ می‌خواهم باز هم قول بدهم به تو: آقا! باور کن خوب می‌شوم. کمی صبر کن. @abbasivaladi
🍃مهمان عزیز خدا سحرها و افطارها کنار هر کسی نشسته ای، خوشا به حالش که یا تو مهمانش کرده ای و یا مهمانش بوده ای. آقا به ما یاد بده راز مهمان تو شدن یا مهمان ما شدنت را. راضی نشو که از مهمانی فقط حسرتش را به گور ببریم شبت بخیر مهمان عزیز خدا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
1_1640223871.mp3
6.03M
📣📣 حتما تا آخر گوش کنید ... ‼️ چند تا از ما احساس میکنیم امام حی و حاضر و ناظر داریم؟ ⁉️ ارتباطمون با این امام چه طوریه؟🤔 @abbasivaladi
🍃یار با وفا آدم‌ها خیلی زود همدیگر را فراموش می‌کنند. همین که از مقابل دیدۀ یکدیگر دور می‌شوند، از دل هم بیرون می‌روند. این، خاصیت آدم‌های زمینی است. خدا را شکر تو با این که روی زمینی، اما اهل آسمان هستی و ما را به این راحتی از دلت بیرون نمی‌کنی. دلم آرام است امامی مثل تو دارم. شبت بخیر یار با وفا! @abbasivaladi
🍃ساقی دل تشنه ها چشم هایت را بده به من. با چشم های تو می خواهم نهر علقمه را به تماشا بنشینم. من قصه نهر و مشک و سقا را شنیده ام اما می دانم اگر این قصه را ببینم، اطاعت و بندگی از همه وجودم خواهد جوشید. مشک و نهر علقمه را وقتی می گذارم در کنار سقای حسین، می توانم از نهر جوشان و مشک تیرخورده و از تن صدپاره سقا، درس اطاعت بگیرم اما درس وقتی دیدنی می شود، در جان آدم می نشیند. اگر چه شاید تاب نیاورم، اما من می دانم دیدن لب های خشکیده ساقی آن هم در کنار نهر، طعم اطاعت را چنان به جانم می چشاند که تمرد برایم از زهر هلاهل تلخ تر می شود. با چشم های تو بگذار معنای قمر بنی هاشم را بفهمم شبت بخیر ساقی دل تشنه ها. @abbasivaladi
🍃زائر کربلا امشب در کربلا وقتی رو به ضریح شش گوشه می ایستی، منّت بر سرم بگذار و به جای من سلامی بده به شاه سرجدا. قطره ای از اشک هایت را به نیت من جاری کن و از سوی من آهی بکش از سینه. روضه ای بخوان به جای من تا داغ از کربلا دور ماندنم التیام پیدا کند. نگذار دوری از کربلا قاتلم شود. شبت بخیر زائر کربلا @abbasivaladi